پای سخنان استاد الهی قمشه ای
*چطور می شود دل آدم پر از شادی حقیقی بشود؟ عملا اولین قدم چیست؟ این همه انبیا و اولیا یعنی شاعران آسمانی آمدند
و ما را به شادمانی دعوت کردند. راه را هم نشانمان داده اند. چرا ما باید
در کنار گنج از گدایی بمیریم در حالی که همه چیز داریم. چرا همت نکنیم و
به جاهای خوب نرسیم؟
پایان تمام تلاش های انبیا، اخلاق است.
پیامبر می فرماید من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام. هیچ نشانی برای ایمان
بهتر از اخلاق خوب نیست. حدیث داریم که افضل مردم در ایمان کسی است که
اخلاقش بهتر باشد.
*انبیا
و اوصیا این خبر بزرگ(مرگ) را برای این آوردند که ما حالمان خوب بشود. اگر
این خبر تصدیق نشود بقیه خبرها چه اهمیتی دارند؟ اگر در زندان به یک
اعدامی پول زیادی بدهند ، با خود می گوید من با این پول چه کار کنم؟
در
کلیله و دمنه داستانی داریم بدین شرح که: شتربانی از یک شتر مست فرار می
کرد. رفت و در یک چاه پنهان شد. دیدی در یک سوراخی روبرویش یک کندوی عسل
هست. چند ناخنکی زد و عسلی خورد.چند نیش هم خورد.
بعد دید در پایین
چاه اژدهایی دهانش را باز کرده و منتظر است که او بیافتد. فکر کرد طنابی
که به آن آویزان است محکم و مطمئن است. دید دو موش سیاه و سفید دارند طناب
را می جوند.
این توصیف زندگی است. قرآن می فرماید با مرگ نزد
پروردگارت می روی. نمی گوید می روی در قبر. بیشتر مردم از قبر می ترسند.
ما الان در قبر هستیم. اگر بمیریم راحت می شویم. خبر مهم انبیا این است.
این خبر است که دل را شاد می کند. این که از قبر شما را می ترسانند به
خاطر اعمال است.
از زرتشت نقل کرده اند که هیچ سعادتی بالاتر از
این نیست که وقتی داری می میری با خود بگویی من کسی را آزار نکرده ام و
کسی از من نرنجیده است.
عربی آمد پیش پیامبر. پرسید: فمن یعمل
مثقال ذره خیره یره؟ پیامبر گفت بله. پرسید: فمن یعمل مثقال ذره شراً یره؟
پیامبر گفت بله. اصحاب گفتند عجب آدم بی توفیقی است. می نشستی و از سخنان
پیامبر استفاده می کردی.
پیامبر فرمود این فرد با فهمیدن این مطلب
فقیه شد. موضوع فهمیدن، تدبر و تعمق است. همین یک آیه می تواند مشکلات ما
و جامعه بشری را حل کند.
دلیل علمی این موضوع هم این است که معلول
از جنس علت است. از کوزه همان برون تراود که در اوست. تو که می دانی دروغ
بد است، وقتی از دروغ پولی بدست می آوری آن پول باعث خیر و خوبی می شود؟
*در قرآن وعده داده شده که هر کس به خدا ایمان بیاورد و براساس همان مذهبی که دارد به او حیاط طیبه و پاک اعطا می کنیم.
تفاوت
میان مذاهب بسیار جزئی است.مثلا نماز در همه مذاهب و ادیان هست. بالاخره
ما باید با پروردگارمان صحبت کنیم. ولی نماز ما از نماز باقی ادیان کامل
تر و زیباتر است. در نماز حرکات تناسب دارند و این یعنی هارمونی و این
هارمونی یعنی هنر. مولانه می گوید ما در نماز سجده به دیدار می بریم،
بیچاره آنکه سجده به دیوار ببرد.
ما تلاشی نمی کنیم. نماز را بر
حسب عادت می خوانیم. این است که نمازمان معراجمان نمی شود. نماز امروز
باید بهتر از دیروز باشد. عبادت می کنی بگذر ز عادت نگردد جمع عادت با
عبادت
یکی از من می پرسید ما چه کار کنیم که در نماز تماما فکرمان
به چیزهای دیگر است. گفتم ما کل روز را به فکر کارهای دیگر هستیم. چند
دقیقه می خواهیم به یاد خدا باشیم نمی توانیم. چون باید همیشه به یاد خدا
باشیم تا آن چند دقیقه هم بتوانیم به یاد خدا باشیم. اگر دائما در زندگی
به یاد خدا باشیم و معنی "بسم الله" و "ایاک نعبد" را به یاد داشته باشیم،
نمازمان هم با توجه خواهد بود.
نماز ریتم دارد. تکرار دارد، فرد
دارد، زوج دارد. ترکیبات هنری زیبایی در نماز هست. وقتی می گویی سبحان ربی
العظیم و بحمده، خود به خود به تعظیم در می آیی و این در حالی است که به
رکوع می روی. آدم وقتی زشتی زیاد ببیند، رویش اثر منفی دارد. فرد یک دیوار
زشت ببیند می آید خانه سر همسرش فریاد می زند. آدم باید همیشه باید زیبایی
ببیند. باید همیشه در باغ و بوستان بود. شهر و ساختمان ها و معماری باید
زیبا باشد.نماز را بگذارید جلو از رویش معماری بکنید. نماز می تواند برای
هزاران اثر هنری الهام بخش باشد. قرآن موزه تناسب و زیبایی است.
*ایمان
به خدا و روز جزا که درست شد، عمل صالح هم درست می شود ولی تلاش و کوشش می
خواهد. به این شکل که ما چند روز فطرت و نفس خود را محاسبه کنیم.شب که شد
اعمال روزانه را مرور کنیم. با خود بگوییم این کارت خوب نبود پس بگذارش
کنار! فیلم خودتان را بگیرید و بگذارید جلو خودتان. ببینید می خواهید این
فیلم را جلوی همه پخش کنن؟ با فرزندم چطور برخورد کردم؟ با مادرم چگونه
حرف زدم؟ اگر حاظر نیستی این فیلم را بقیه مردم ببینند یعنی خوب نیستی .
این یک تعریف از تقواست. که تمام اعمالت را روی سرت بگذاری و بروی بازار
دوری بزنی و شرمنده نشوی.
خداوند این امکان را به ما داده که هر
روز خودمان را اصلاح کنیم. مغفرتی بالاتر از این هست که هر روز با محاسبه
نفس می توانی خودت را اصلاح کنی؟
خوب حالا بعد از این که فرد مدتی
محاسبه نفس کرد این قابلیت را پیدا می کند که با یک پیر، مرشد یا صاحب
کرامتی برخورد کند. به پیر بگوید ما تا این جای راه را آمده ایم. کارهای
ما درست است یا نه؟که پیر او را راهنمایی کند. انسان دو رول دارد. یکی
ظاهری و یکی باطنی. باطنی عقل است و ظاهری پیامبر خدا. پیامبر همان رسول
درونی است که بیرون آمده تا همه او را ببیند. پس دو آینه مقابل ماست.( یک
آینه روی تو و یک آینه عالم) اول آینه فطرت خودمان را بگذاریم جلوی
خودمان. بعد هم مدد بگیریم از انبیا و اولیا که شاعران آسمانی اند.
*واقعا
اگر می خواهید ثواب حقیقی ببرید، توصیه های قرآن را عملی کنید و وارد
زندگی خود کنید. سعی کنید هر روز به یکی از دستورات قرآن عمل کنید.سعدی و
حافظ و مولانا هم همین حرف ها را می زنند که این مطابق با همان فطرت درونی
خودمان است.
* کتب
آسمانی را مطالعه کنید! زبور داود(ع) خیلی زیباست. مناجات های بنده با
خدای خودش است. ببینید داود چه علمی داشته. کتب آسمانی پیشین هم جزو کتب
ماست. آن ها هنوز مسلمان نشده اند ما که قبلا مسیحی شده ایم. فردی به من
گفت من کم کم دارم مسیحی می شوم. گفتم مسیحی هستی. سعی کن کم کم مسلمان
بشوی!
مسلمانی مراتبی دارد که یک مرتبه اش مسیحیت است. جالب است
بدانید که بحث یک پرفسوری در گلاسکو چه بود! "مسلمان بودن مسیح". چون
مسلمانی درجات دارد و مسیح هم یک درجه از آن است. و درجه اتم واکمل
مسلمانی رسول اکرم است. موسی، عیسی، ابراهیم و همه پیامبران مسلمانند.
*می
گویند می رویم روضه. روضه یعنی باغ. ما برای کسی عزاداری می کنیم که در
رفیع ترین رتبه بهشت ایستاده است. روضه، رفتن در باغ یک قدیس است. مجلس رو
روضه را تبدیل کنیم به قدیس شناسی. ما در بیابان حیران و سرگشته هستیم.
گرگ، طوفان و کلی نگرانی هم داریم. پناه می بریم به این باغ ها تا از
برکات این باغ ها برخوردار بشویم.
*فردوسی می گوید: تو را دین و دانش رهاند نخست. یعنی دینی که توام با دانش باشد. نه توام با تعصبات و جهل.
* در
خلقت به عده ای ابروی کمانی داده اند، به عده ای ابروی شمشیری داده اند و
به عده ای هم ظاهری معمولی می دهند. این زیبایی ظاهری دست ما نیست. ولی می
توانیم صورت اعمال خود را زیبا کنیم. سیرت زیبا داشته باشیم تا در آخرت
این سیرت زیبا تبدیب شود به صورت زیبا.
قدیم می گفتند برای این
که بدانی چگونه آدمی هستی ببین دوست داری به خواستگاری خودت بروی یا نه؟
خیلی ها با خود می گویند آخر من چه امتیازی دارم که به خواستگاری خودم
بروم؟
خوب کاری بکن که دوست داشته باشی به خواستن خودت بروی!
شیرین سخن بگو، با مردم خوش برخورد باش، مزاحمت ایجاد نکن. مگر نمی خواهیم
خیر مردم به ما برسد؟ پس ما هم خیرمان را به آنها برسانیم.
یکی از مهمترین مسائل پیشروی رضاخان در این دوره برداشتن حکومتهای ملوکالطوایفی در ایران و برقراری قدرت کامل دولت مرکزی در سراسر کشور با گسترش دامنه حضور ارتش و نیروهای امنیتی بود. در این ماموریت مهم یکی از چالشهای اصلی که وی با آن روبهرو شد، حکومت محلی و قدرتمند شیخ خزعل در مناطق جنوبی خوزستان بود که از دو دهه پیش از آن با از میان برداشتن خونین پدر و برادران خود به صورت بسیار مستبدانهای برقرار شده بود. این حکومت محلی که حمایتهای انگلیس را به همراه داشت، در تداوم خود گرفتار تثبیت قدرت مرکزی رضاخان از یکسو و خواستهای سیاسی انگلیسیها از دیگر سو شد. بریتانیا به دفعات حمایت خود را از شیخ در برابر حمله و دخالت دولت مرکزی اعلام کرده بود. سال 1301ش/1922م در دوره ریاست الوزرایی قوامالسلطنه و وزارت جنگی سردار سپه، رضاخان درصدد حمله و لشکرکشی به خوزستان برآمد، اما با وساطت سر پرسی لورن مقرر شد که شیخ نمایندهای به تهران اعزام کند تا مسأله مالیات معوقه شیخ به دولت مرکزی در جو مسالمتآمیزی حل شود و رضاخان هم قول داد تا مدتی نیرو به عربستان (خوزستان) نفرستد1 اما در تیرماه 1301ش به صورت پنهانی یک نیروی 400 نفره به خوزستان اعزام کرد2.نیروهای اعزامی در کوههای بختیاری در منطقهای به نام شلیل، به وسیله عشایر بدوی کهگیلویه محاصره شده و در 28 تیر 1301ش تمام نیروهای دولتی طی درگیریهایی قتل عام یا خلع سلاح شدند3 و یکی از بدترین شکستهای رضاخان رقم خورد.
پس از این ماجرا، رضاخان 3 اقدام مهم انجام داد که مقدمهای بود برای سرکوبی نهایی خزعل. ابتدا با استخدام میلسپو آمریکایی و بازگذاشتن دست وی راه را برای مالیاتگیری از شیخ که نقطه ضعف مهم وی بود باز گذاشت. این مهم با پادرمیانی لورن به مصالحه پرداخت 500هزارتومانی شیخ منجر شد. اقدام بعدی رضاخان گسیل یک دسته از نظامیان به شوشتر بود که در نقطه بسیار حساسی قرار داشت و سومین اقدام هم اعزام احمد کسروی به خوزستان برای تاسیس عدلیه بود.4
تهدید و حرکت
در شهریور 1304ش شیخ خود را آماده مقابله با دولت مرکزی کرد زیرا سپهبد احمدآقا امیراحمدی فرمانده لشکر غرب، خوانین لرستان را سرکوب و قتلعام کرد و راهی به سوی خوزستان شمالی باز کرد. غیبت لورن که در ماه عسل به سر میبرد و آرنولد ویلسون در ایران موجب تسریع درگیری شد. اما پیام شخصی و شدیداللحن رمزی مکدونالد به رضاخان و توصیههایی به خزعل برای برحذرداشتن شیخ از هرگونه اقدام شتابزده موجب آرامش موقتی شد. اما نامه رضاخان به شیخ مبنی بر بیاعتبار شدن همه فرامین مظفرالدین شاه در سال 1320ه.ق/1903م به شیخ، جرقه درگیری را روشن کرد5. شیخ همراه رؤسای قبایل عرب سوگند یاد کرد که تا لحظه مرگ از خود دفاع کنند. او خوانین لر و بختیاری را دعوت کرد و همچنین حاج رئیس التجار محمرهای را به پاریس فرستاد تا احمدشاه را به محمره دعوت کند. تلگرافاتی به مجلس و سفارتهای خارجی و روحانیون فرستاد و رضاشاه را متهم به دشمنی با اسلام و شاه و قانون اساسی کرد6.
اگرچه رضاخان به اشتباه خود در لغو فرامین مظفرالدین شاه اقرار کرد ولی شیخ که خود را در موقعیت برتر میدید، در جواب نامه رضاخان او را غاصب دانست و به عنوان نخستوزیر به رسمیت نشناخت و علناً به قیام مسلحانه علیه رضاخان و دولت مرکزی اقدام کرد7.
وضعیت به قدری خطرناک شد که دولت بریتانیا، سر پرسی لورن را بدون درنگ به ایران فرستاد تا مانع از لشکرکشی رضاخان به خوزستان و حلوفصل مسأله از راه مسالمتآمیز شود.
شیخ برای مقابله با رضا خان، کمیته قیام سعادت را به همراه تعدادی از خوانین جوان بختیاری، والی پشتکوه، حسین خان بهمئی و صولت الدوله قشقایی تشکیل داد. رضاخان به کمک سردار اسعد سوم وزیر پست و تلگراف توانست خوانین قدیمی بختیاری را از پیوستن به شیخ برحذر دارد، بنابراین به سردار ظفر مقام ایلخانی و به سردار جنگ مقام ایلبیگی عطا کرد8.
صولتالدوله قشقایی در آخرین لحظه با پیشنهاد و وساطت مستوفیالممالک و ملاقات با سرهنگ ساعدالدوله و سرهنگ کوپال و پذیرفتن نمایندگی مجلس از همراهی با شیخ صرفنظر کرد9. تنها ایل بهمئی گرمسیر به رهبری حسین خان بود که تا آخر با شیخ بود و تنها درگیری با قوای دولتی در منطقه وی رخ داد10.
سرانجام با وساطت و پافشاری لورن، سردار سپه و شیخ در اهواز با یکدیگر ملاقات کردند و شیخ اماننامه گرفت و در بصره اقامت کرد. توپها و قورخانه و مرکز حکومت خود را به مأموران نظامی واگذار کرد و متعهد شد که یک کرور پول به عنوان لشکرکشی به دولت بپردازد11. بعد از تسلیم شدن شیخ، اگرچه وی همچنان در ظاهر قدرت داشت ولی در باطن تمام قدرت در دست مأموران دولتی و نظامی بود. رضاخان در ابلاغیهها و اطلاعیههای خود به مردم خوزستان وعده وعیدهای دلفریب میداد، اما افسران و سربازان را برجان و مال و ناموس مردم حاکم کرد تا جایی که صدای احمد کسروی که از طرفداران سرسخت رضاخان بود، درآمد. وی در این باره مینویسد افسران از روزی که رسیدند به ظلم و ستم پرداختند و هریک از راه دیگری به ثروتاندوزی پرداختند.
دستگیری شیخ خزعل
3 ماه پس از توافق میان خزعل و رضاخان به تهران خبر رسید که شیخ قصد خارج شدن از ایران و اقامت در بصره دارد. رضاخان از این خبر نگران شد و دستور دستگیری او را صادر کرد. رضاخان از این میترسید که چنانچه خزعل دور از نظارت و دسترس او باشد، باز ممکن است دردسر درست کند، قبیله خود و قبیلههای مجاور را به شورش وادارد و پادگان خوزستان پیوسته گرفتار آرامکردن آنها باشد12. رضاخان از شیخ خواست که به تهران بیاید ولی شیخ میترسید که رفتن او دیگر بازگشتی نداشته باشد و دیگر مالک اموال و املاک خود نباشد، لذا از رفتن خودداری کرد13. به هرحال تمرد شیخ و اقدامات تحریکآمیز اطرافیانش از جمله عبدالمسیح انطاکی باعث توقیف و دستگیری شیخ شد14.
یکی از مهمترین مسائل پیشروی رضاخان برداشتن حکومتهای ملوکالطوایفی از جمله شیخ خزعل با گسترش دامنه حضور ارتش و نیروهای امنیتی بود
نحوه دستگیری شیخ غافلگیرانه و از پیش برنامهریزی شده بود. شیخ از تیمسار زاهدی دعوت کرد که او را ملاقات کند. زاهدی با کسب اجازه از مرکز دعوت را پذیرفت. زاهدی قبل از حرکت از اهواز دستور داد که 40 سرباز از هنگ نادری به فرماندهی ستوان دوم صفرعلی نادری در اختیار سرگرد رومانی که رئیس ستاد نیروی خوزستان بود، قرار دهند و به سرگرد رومانی دستور داد که ساعت 10 شب وارد «فیلیه» شده، آدمهای خزعل را خلع سلاح و پس از خروج فوراً به اهواز حرکت کند. سرگرد رومانی تلگراف دستور دستگیری خزعل را ابلاغ کرد و بنا شد که خزعل و پسر بزرگ و پیشکار او را دستگیر کرده و در معیت خود به اهواز ببرند که این طرح کاملاً عملی شد. بعد از ورود به اهواز و یکی دو روز توقف با اتومبیل از طریق شوش به دزفول اعزام و از دزفول در کنار گروهان هشت نادری به فرماندهی ستوان دوم فرخار توسط کجاوه به لرستان توسط ستوان دوم عین الله امیر باقری از هنگ بهادر به مرکز اعزام شد15.
به نظر میرسد شیخ در بصره بود و تیمسار زاهدی چندین مرتبه شخصاً به دیدار شیخ رفت و سوءظن وی را برطرف کرد، سپس زاهدی از اهواز به خزعل پیغام آورد که قصد رفتن به تهران دارد و مایل است که شیخ برای خداحافظی ومذاکره در امور، او را ملاقات کند. شیخ به طمع افتاد و فوراً به «فیلیه» رفت16.
بعد از دستگیری شیخ، اعراب در دوم مرداد 1304ش شورش کردند و هرچه توانستند اموال قصر شیخ را غارت کرده و به عراق بردند. اهل خانه شیخ نیز با تمامی اثاثیه خود وارد خاک عراق شدند17. سر پرسی سایکس علت شورش را فساد افسران ایرانی و ظلم به رعایای خوزستان میداند و روزنامههای انگلیسی علت شورش را شایعه مرگ مشکوک شیخ دانستند18.
رضاخان بعد از دستگیری شیخ با وی به مدارا رفتار کرد و به او احترام میگذاشت و به عنوان نماینده مجلس مؤسسان از محمره و آبادان به همراه میرزا حسین خان موقر انتخاب شد که در این مجلس رؤسای قبایل دیگر همچون صولتالدوله، صمصامالسلطنه، سردار محتشم و قوامالملک به تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی رأی مثبت دادند. شیخ تلاش کرد به بهانه بیماری چشم به خارج از کشور برود ولی رضاشاه با عنوان این که پزشک متبحر و ماهری از خارج به ایران خواهد آورد با پیشنهاد وی موافقت نکرد و سرانجام به دلیل بدبینی وی را همانند دیگر رجال سرشناس در شب چهارم خرداد 1315ش در 75 سالگی در منزلش توسط مأموران شهربانی خفه کرده و به قتل رساند.
کریم جعفری
منابع:
1 - سر پرسی لورن، شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، انتشارات فلسفه، چاپ اول، 1363 صص60 ـ 59.
2 - همان، صص46ـ 45.
3 - هوشنگ صباحی، سیاست انگلیس و پادشاهی رضاشاه، ترجمه پروانه ستاری، تهران: نشر گفتار، 1379، ص 239.
4 - محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج دوم، ص 35.
5 -مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج سوم، ص 163
6 -همان، ص 179 و بهار، پیشین، ص 150
7 - مکی، همان، ص 164
8 - جعفرقلی خان، امیربهادر (سردار اسعد سوم )، خاطرات سردار اسعد بختیاری، به کوشش ایرج افشار، تهران: انتشارات اساطیر، 1372، صص 37ـ 135 و علی صالح، اردوان ایلخان بختیاری، ماجرای قتل سردار اسعد بختیاری، تصحیح و پژوهش حمیدرضا الوند، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، صص 75ـ274.
9 - مکی، پیشین، ج سوم، ص 166.
10ـ مجیدی، پیشین، صص 16ـ412 و تقوی مقدم، پیشین، صص305ـ 299.
11ـ بهار، پیشین، ج دوم، ص 213.
12ـ سیروس غنی، برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران: انتشارات نیلوفر، چ دوم، 1378، صص76 ـ 368.
13ـ ذوقی، پیشین، ص 520.
14-Donald، Wilber، Rizashah phalavi، new york; hieksville، 1975،p100.
15ـ اقبال یغمایی، کارنامه رضاشاه کبیر، تهران: انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1353، صص41ـ40.
16ـ نصرالله افطسی، « داستان دستگیری خزعل»، سالنامه دنیا، سال یازدهم، ص 151.
17ـ محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تلاش آزادی،تهران: انتشارات علمی، 1374، صص 14ـ411 و بهار، پیشین، صص14ـ213.
18ـ دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، گزیده اسناد خلیج فارس، ج دوم، تهران: واحد نشر اسناد، 1369، صص 68 ـ866.
همان شب مرد ناشناسی که خود را عضو گروه فرقان معرفی میکرد، در تماس با روزنامه اطلاعات مسؤولیت این ترور را به عهده گرفت. در نزدیکی محل ترور نیز اعلامیهای پیدا شد که در آن، این عبارت به چشم میخورد: اعدام انقلابی مرتضی مطهری به وسیله گروه فرقان2 این دومین باری بود که نام این گروه به عنوان عامل ترور به گوش میرسید. سوم اردیبهشت ماه نیز سرلشگر ولیالله قرهنی نخستین رئیس ستاد ارتش پس از پیروزی انقلاب در خانه مسکونیاش به وسیله همین گروه ترور شد و در دم به قتل رسید.3
هر دوی این افراد، کسانی بودند که با گروههای چپ مارکسیستی مخالف بودند. آیتالله مطهری سالها در دانشگاه و منابر با تألیف رسالات تحقیقی به رد مکتب مارکسیسم پرداخته بود و سرلشگر قرهنی از سوی گروههای چپ بویژه چریکهای فدایی خلق به همکاری با رژیم پهلوی در وقایع سال 1332 متهم شده بود.4
امام خمینی(ره) در روز 15 اردیبهشت طی سخنانی در جمع عدهای از پاسداران و پرسنل شهربانی گفت: آمریکا بد گمان کرده است که با کشتن و ترور میتواند کاری انجام دهد. کمونیستهای ساختگی بد خیال کردهاند. مکتبهای انحرافی بد گمان کردهاند. ریشههای گندیده سابق خیال کردهاند که میتوانند با ترور جلوی احساسات ملت ما را بگیرند. احساسات را فزون کردهاند. باز حسابهایشان باطل شد.5
مهندس مهدی بازرگان، رئیس دولت موقت نیز در پیامی که به مناسبت هفتمین روز ترور آیتالله مطهری منتشر کرد، خاطر نشان کرد: آیتالله مطهری پیش از آن که آخرین خدمات خود را انجام دهد، به تلافی مبارزات صادقانه چندین سالهاش علیه مارکسیسم با گلوله ضد اسلام و ضد انقلاب شهید شد.6
اما تندترین مواضع توسط حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی، عضو شورای انقلاب ابراز شد که در سخنانی گفت: با کمال پررویی بلندگوهایشان فریاد میزند و انتخابات و رفراندوم ما را تحریم میکنند. اسلحه به دوش گرفتهاند، مراکز دولتی را قبضه کردهاند، آزادانه در خیابان حرکت میکنند و ذخایر انقلاب ما را ناجوانمرانه در دل شب به خاک و خون میکشند. اینقدر مردم گفتند اسلام پیروز است و کمونیسم نابود است. چرا این شعار را ما بصراحت از تلویزیون نشنیدیم... اگر ما به مردم نصیحت نکنیم، اگر رهبر عظیمالشأن ما از مردم نخواهد که آرام بمانند، میدانید که در مقابل یک خون با شما چه میکنند؟7
گروه فرقان آغاز گر تروریسمدر تاریخ جمهوری اسلامی بود و موفقیتش در از میان برداشتن چهرههای مؤثر انقلاب، موجبات روی آوردن دیگر گروههای مخالف جمهوری اسلامی به ترور را فراهم آورد
با در نظر گرفتن این واقعیت که بسیاری از گروههای چپ از مشی مسلحانه برای رسیدن به اهداف خود حمایت میکردند در ماهها و سالهای بعد نیز در برابر جمهوری اسلامی دست به اسلحه بردند. تحقیقات بعدی نشان داد که ترور آیتالله مطهری و سرلشگر قره نی بهوسیله گروه کمتر شناخته شده فرقان با اندیشههای التقاطی و به ظاهر اسلامی صورت پذیرفته است. این گروه، آغاز گر تروریسم در تاریخ جمهوری اسلامی بود و موفقیتش در از میان برداشتن چهرههای مؤثر انقلاب، موجبات روی آوردن دیگر گروههای مخالف جمهوری اسلامی به ترور را فراهم آورد.
ترورهای گروه فرقان که تا نیمه دوم سال 1358 با شدت ادامه پیدا کرد و محکومیت آن از سوی همه جناحهای سیاسی تأثیری بر سرکردگان این گروه نگذاشت. برای مثال، ترور آیت الله مطهری توسط اکثر قریب به اتفاق گروههای سیاسی محکوم شد که از آن جمله میتوان از حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز تهران، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه دموکراتیک ملی، حزب توده، سازمان انقلابی جنبش مسلمانان مبارز، حزب جمهوری خلق مسلمان، حزب جمهوریخواه، حزب پان ایرانیست، کنفدراسیون جهانی محصلین، جبهه ملی ایران و سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر نام برد8که تقریبا تمامی گرایشهای سیاسی موجود در جامعه را در برمی گرفتند. در واقع، ترورهای فرقان آنچنان بیمنطق جلوه میکرد که هیچ گروهی نمیتوانست (حتی در صورت موافقت پنهانی) از محکومیت آن خودداری کند.
یک ماه بعد در 14 خرداد 1358 سومین ترور گروه فرقان با سوءقصد به جان حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی رقم خورد. اما وی با وجود برداشتن جراحت از این حادثه جان سالم به در برد.9 بار دیگر موجی از محکومیت جامعه را فراگرفت و چون خطر فرقان بسیار جدی تلقی میشد، امام خمینی در پیامی از پاسداران انقلاب خواست که به محافظت از جان شخصیتهای انقلابی بپردازند و رفت و آمدهای مشکوک را زیر نظر بگیرند.10
باز هم یک ماه و چند روز بعد در 16 تیر 1358 ترور دیگری از گروه فرقان رخ داد. این بار محمد تقی حاج طرخانی از بنیانگذاران مسجد قبای تهران و از مبارزان قدیمی ترور و شهید شد. عاملان این ترورپس از دستگیری انگیزه ترور حاج طرخانی را مسائل سرمایه داری، ارتباط وی با محافل ارتجاعی و استفاده از سرمایه برای وجیهالمله شدن اعلام کردند11 با وجود این، دو روز پس از ترور، اطلاعیههایی نزدیک خانه حاجطرخانی با آرم گروه فرقان پیدا شد که در آن نوشته شده بود ترور حاجطرخانی به اشتباه صورت گرفته و هدف شخص دیگری به نام علیاصغر حاجطرخانی بوده است، کسی که اموالش از سوی دولت موقت، ملی اعلام شده بود.12
در هفتهها و ماههای بعد، ترورهای دیگری بهدست گروه فرقان صورت پذیرفت. 20 تیرماه یک گروه سه نفره که اقدام به شناسایی خانه عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر دولت موقت کره بودند، دستگیر شدند و اعتراف کردند که از سوی گروه فرقان مامور ترور وی بودهاند. 13 24 تیرماه حجتالاسلام سید رضی شیرازی ترور شد اما خودش بر این باور بود که به اشتباه و به جای فرد دیگری (که احتمالا از مسوولان کمیته و عضو جامعه روحانیت مبارز بوده) ترور شده است.14 30 تیر 58 سید محسن بهبهانی از مجریان برنامههای مذهبی رادیو تلویزیون در دوره پهلوی به اتهام همکاری با رژیم گذشته و طرفداری از آیتالله ابوالقاسم کاشانی ترور و در دم کشته شد.15 17 مردادماه احمد لاجوردی رئیس گروه صنعتی بهشهر با انگیزه مبارزه با سرمایهداران، ترور و به شدت مجروح شد.16
و در چهارم شهریور ماه حاج مهدی عراقی از مبارزان پیش از انقلاب و رئیس امور مالی روزنامه کیهان هدف قرار گرفت. او و پسرش حسام که همراه هم بودند، در دم شهید شدند و دیگر همراهشان حسین مهدیان (مدیر موسسه کیهان) مجروح شد. اطلاعیهای که درباره این ترور از سوی فرقان منتشر شد، روشن ساخت که هدف ترور نه عراقی که مهدیان بوده است اما چون عراقی و فرزندش نیز با مهدیان بودهاند، هدف گلوله قرار گرفتهاند. 17 اما عاملان ترور پس از دستگیری، ترور عراقی را نیز جزیی از برنامه خود دانستند. آنها مدعی بودند که مهدیان را به عنوان سرمایهداری که با آخوندیسم همکاری دارد و عراقی را به اتهام وابستگی به محافل ارتجاعی و همکاری شدید با نظام جمهوری اسلامی ترور کرده بودند.18
هفدهم مهرماه حجتالاسلام محمد باقر دشتیانه، سرپرست کمیته انقلاب اسلامی منطقه 13 تهران ترور شد و جراحت برداشت19 و در 22 همان ماه هانس یوآخیم (تبعه آلمان) رئیس حسابداری و معاون مدیرعامل شرکت داروسازی ایران مرک به قتل رسید. فرقان در اطلاعیه خود، او را به جاسوسی برای دولت آلمان متهم کرده بود.20
همه این ترورها در تهران صورت پذیرفتند و در شرایطی که گمان میرفت گروه فرقان نفوذ و امکاناتی خارج از تهران ندارد، در 10 آذر 1358 آیتالله سید محمد قاضی طباطبایی نماینده امام خمینی و امام جمعه تبریز، در این شهر هدف حمله ضاربان مسلح وابسته به گروه فرقان قرار گرفت و جان باخت.21
در 27 آذر 58 یکی از مهمترین ترورهای گروه فرقان اتفاق افتاد و بر اثر آن، حجتالاسلام محمد مفتح استاد و رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران همراه با دو محافظ خود به طرز فجیعی در محل این دانشکده به شهادت رسید.22 ترور مفتح بار دیگر گروههای سیاسی با گرایشهای مختلف را در محکومیت اقدام گروه فرقان بسیج کرد.23 دیگر مهم نبود که گروه فرقان چه انگیزهای را برای این ترور مشخص کند، زیرا مشخص بود که کوچکترین سوءظن یا حتی سوءتفاهم این گروه نسبت به اشخاص موجب ترورشان در اولین فرصت ممکن خواهد شد. در 14 دی، فقیه ایمانی از روحانیان اصفهانی بهوسیله گروه فرقان ترور شد.24 آنگاه پس از یک وقفه نسبتا طولانی حجتالاسلام قاسم روحانی، روحانی منتقد و مخالف سرسخت دکتر علی شریعتی، در 59/5/5 هدف سوء قصد فرقان قرار گرفت و به قتل رسید. 25 در 2 دی 59 آیتالله موسویاردبیلی، دادستان کل کشور و عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی ترور شد اما جان سالم به در برد. این نخستین ترور فرقان بود که بر اثر انفجار بمب صورت میگرفت26 و تحقیق چندانی نیز درخصوص آن صورت نپذیرفت. با توجه به این که بعدها در سال 1360 گروه موسوم به مجاهدین خلق (منافقین) آیتالله خامنهای را ترور کردند و سپس به دروغ اطلاعیههایی با امضای فرقان منتشر ساختند و مسؤولیت ترور را به عهده گرفتند، دور از نظر نیست که ترور آیتالله اردبیلی نیز کار این گروه بوده باشد.
این شاید واپسین ترور گروه فرقان بود و با دستگیری اعضای این گروه، عملیات ترور آن کاهش یافت. با وجود این فرقان توانست جوی از هراس و نامنی را در نخستین ماههای پس از انقلاب اسلامی به وجود آورد و پیشقراول ترور در تاریخ جمهوری اسلامی باشد. بویژه آن که اثرات برخی ترورهای این گروه همچون ترور آیتالله مطهری و آیتالله مفتح تا امروز جبرانناپذیر است.
رضا حسینی
پی نوشت:
1ـ روزنامه اطلاعات، 12/2/58، ص 2
2ـ همان جا
3ـ روزنامه اطلاعات، 4/2/58، ص 8
4ـ روزنامه اطلاعات، 17/1/58، ص 2
5ـ روزنامه کیهان، 12/2/58، ص2
6 ـ بازرگان، مهدی: مسائل و مشکلات اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، گردآورنده و ناشر مهندس عبدالعلی بازرگان، تهران، 1362، ص 36
7ـ اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق با عنوان پاسخ مستدل به نطق حجتالاسلام رفسنجانی 22/2/58
8ـ روزنامه کیهان، 12/2/58، ص2
9ـ روزنامه اطلاعات، 5/3/58، ص2
10ـ صحیفه نور، ج6، ص 284
11ـ روزنامه انقلاب اسلامی، 17/4/58، ص یک و آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره 344
12ـ روزنامه اطلاعات، 17/4/58، ص2
13ـ روزنامه اطلاعات، 24/4/58، ص یک
14ـ روزنامه اطلاعات، 25/4/58، ص15
15ـ روزنامه کیهان، 30/4/58، ص یک
16ـ روزنامه انقلاب اسلامی، 18/5/58، ص 11
17ـ روزنامه انقلاب اسلامی، 5/6/58، ص 3
18ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره 344
19ـ روزنامه اطلاعات، 18/7/58، ص 2ـ1
20ـ همان منبع، 30/7/58، ص 2
21ـ همان منبع، 13/8/58، ص 2
22ـ روزنامه کیهان، 27/9/58، ص2
23ـ همان جا، ص 3
24ـ روزنامه اطلاعات، 17/10/58، ص11
25ـ روزنامه کیهان، 6/5/59، ص3
26ـ روزنامه کیهان، 2/10/59، ص
لطفا تا آخرش بخونید :
چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!
چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره
که
وقتی میخوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر میکنیم چیزی به فکرمون نمیاد
تا بگیم اما وقتی که میخوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره
که
وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم و از
هیجان تو پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانیتر از
حدش میشه شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم!
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان
دنیا آسونه!
چقدر خنده داره
که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف
نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمیکنیم اما
بقیه برنامهها رو سعی میکنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور میکنیم اما سخنان قران رو به سختی باور میکنیم!
چقدر خنده داره
که همه مردم میخوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به
بهشت برن!
چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که
در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا میگیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو میشنویم دو برابر
در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر میکنیم!
خنده داره؟
اینطور نیست؟
دارید میخندید؟
دارید فکر میکنید؟
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
آیا
این خنده دار نیست که وقتی میخواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلیها
را از لیست خود پاک میکنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز
اعتقاد ندارند.
این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره
( اندیشه قم )
برداشت از سایت راسخون
اول - خوش خلقى
دوم - خوشرفتارى با همسایه
سوم - زیاد به والدین احسان کردن
چهارم - صله ارحام
پنجم - صدقه دادن
ششم - خوبى نیت داشتن
هفتم - شستن دست پیش از غذا
هشتم - شستن ظرف خوراک و غذا
نهم - جاروب کردن خانه
دهم - روشن کردن چراغ پیش از غروب آفتاب
یازدهم - خوردن کاسنى
دوازدهم - خوردن ریزه هاى طعام از کنار سفره
سیزدهم - شستن سر با ختمى
چهاردهم - شانه کردن موى سر
پانزدهم - جاروب کردن درب خانه
شانزدهم - سرکه در خانه گذاشتن
هفدهم - گرامى داشتن ناتوآنها
هجدهم - میانه روى در اقتصاد
نوزدهم - خلال کردن
بیستم - خوددارى از شهوت
بیست و یکم - درستکار و امانت
بیست و دوم - گرفتن ناخن و شارب در روز جمعه
بیست و سوم - انگشتر عقیق در دست کردن
بیست و چهارم - انگشتر یاقوت در دست کردن
بیست و پنجم - انگشتر فیروزه در دست کردن
بیست و ششم - استغفار کردن
بیست و هفتم - گفتن لا حول و لا قوه الا باللّه
بیست و هشتم - سى مرتبه گفتن (سبحان اللّه و بحمده سبحان اللّه العظیم و بحمده
بیست و نهم - دعا کردن برادر مومن ، مومنى را در خلوت
سى ام - سلام کردن و قل هو اللّه احد خواندن بعد از داخل شدن به منزل
سى و یکم - خواندن آیه الکرسى
سى و دوم - گفتن هر روز صد مرتبه
لا اله الا اللّه الملک الحق المبین
سى و سوم - خواندن سوره یس
سى و چهارم - خواندن سوره (و الصافات ) در روزهاى جمعه
سى و پنجم - خواندن سوره واقعه هر شب
سى و ششم - خواندن زیارت عاشورا
سى و هفتم - خواندن نماز شب
سى و هشتم - توکل بر خدا کردن .
رئیس گروهى از دزدان ، قافله اى را غارت نمود، در میان آنها شخصى بسته اى پارچه داشت که جمله ((بسم الله الرحمن الرحیم )) نوشته و روى آن گذاشته بود ((در بین تجار سابق براى محفوظ ماندن اموالشان از دست راهزنان این عمل مرسوم بود)) فورا به افرادش دستور داد که این اموال را به صاحبانش برگردانید، چونکه ما دزد اموال مردم هستیم نه دزد عقیده آنها، زیرا اگر به آن نوشته ترتیب اثر ندهیم آنها بى اعتقاد خواهند شد.
لازم به تذکر است که یکى از اساتید مى گفت : سر کرده دزدان فوق الذکر ((فضیل عیاض )) بوده است . شاید به خاطر همین عمل بود که خداوند او را هدایت نمود و او توبه کرد و از عارفان گردید.یا رسول الله امت شما شش خصلت دارند
روزى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) از راهى مى گذشت ، شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده ، از او پرسید؛ چرا این قدر ضعیف گشته اى ؟6. در ابتداى هر کارى که مى خواهند انجام دهند قبل از شروع به آن کار
((بسم الله الرحمن الرحیم )) مى گویند.
بر طاعت حق قیام مى باید کرد بر جامعه احترام مى باید کردنام کتاب : داستانهایى از بسم الله الرحمن الرحیم (جلد دوم )
نام مؤ لف : قاسم میر خلف زاده
خبرگزاری فارس: شهید رجایی که در آن جلسه حضور داشت با خانه ما تماس گرفت و به من گفت که به جهان آرا بگویم بنی صدر تجهیزات نخواهد داد، با این که امام تاکید کرده بود که بفرستید؛ تجهیزات نخواهد آمد و با توکل به خدا بجنگید.