وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

۱۰درس طلایی از زندگی استیو جابز

۱۰ درس طلایی از زندگی استیو جابز

استیو جابزبعد از مطلبی که راجع به انیشتین نوشتم و با استقبال بسیار زیادی روبرو شد ! بسیار مایل بودم مطلبی درباره استیو جابز داشته باشم .کسی که هنر و شخصیتش به تعریف نسل جدیدی از تکنولوژی و دگرگونی جهان کمک کرده است .این شخص صاحب شرکت افسانه ای که همه ما می شناسیم هست ،شرکت اپل. و این شرکت کامپیوترهای شخصی ، سخت افزار و نرم افزارهای خودش را خود به تنهایی تولید می کند .

این مرد با انرژی نا محدود و شخصیت کاریزماتیک و گیرای خود یک مدیر جذاب و منحصر به فرد به شمار می آید .حتی هنگامی که سعی می کند خیلی معمولی و عادی صحبت کند ،سخنانش بسیار زیرکانه است ، و در سخنوری استعداد خاصی دارد . اغراق نیست که بگوییم استیو جابز برترین مدیر آی تی سال های اخیر بوده است .حتی لباس پوشیدن او منحصر به فرد و در نوع خود بسیار جالب است .

در اینجا متنخبی از بهترین حرفایی که او زده جمع آوری شده است ، درس هایی طلایی که به شما برای موفقیت در زندگی کمک می کند:

۱ . نو آوری تمایز بین یک رهبر و یک دنبال رو است

نوآوری هیچ گونه مرزی ندارد. تنها مرز فقط تخیل شماست. زمان در اختیار شماست که چه چیز را می خواهید از این جعبه بیرون بیاورید. اگر شما جزئی از یک صنعت رو به رشد هستید، به راه هایی فکر کنید که بیشتر موثر باشید؛ چگونه مشتری پسندتر باشید و اینکه چگونه به سهولت تجارت کنید. اگر شما جزئی از یک صنعت راکت هستید، هر چه سریع تر از آن بیرون آیید قبل از این که خودتان فرسوده شوید، غیر موثر شوید و از تجارت خارج شوید. به یاد داشته باشید که طفره رفتن اینجا یک گزینه برای شما محسوب نمی شود. هم اکنون شروع به نوآوری کنید.


۲ . معیاری از کیفیت باشید .بعضی از افراد در محیط هایی که ممتاز بودن و برتری انتظار می رود استفاده نمی شوند .
هیچ میانبری به برتر بودن نیست .شما باید برتری خودتان را تعهد کنید .از استعدادها و توانایی های خود استفاده کنید و مهارت هایی که بهترین راه را برای جلو انداختن شما از بقیه مهیا می سازد را به کار گیرید .با یک استاندارد بالا زندگی کنید و به جزئیاتی که واقعا باعث تفاوت شما با دیگران می شود توجه کنید.ممتاز بودن و برتری سخت نیست . خیلی ساده همین الان تصمیم بگیرید که ممتاز و برتر باشید و سپس از آن چیزی که زندگی به شما بازتاب می دهد متحیر می شوید.


۳ . تنها راهی که می توانید کارهای بزرگ انجام بدهید این است که آنچه انجام می دهید را دوست بدارید .اگر شما هنوز این راه را پیدا نکردید ،به جستجو ادامه دهید .درمانده نشوید .با تمام وجود از ته قلب خود تلاش کنید، سر انجام شما این راه را پیدا خواهید کرد.
من این را در ۴ کلمه خلاصه می کنم : Do What You Love یا کاری انجام بده که دوستش داری . در جستجوی حرفه و مسیری باشید که به زندگی شما جهت ، مقصد و خشنودی می دهد .هدف ها را تشخصی دهید و برای هدف هایی که به زندگی شما معنی و ارزش می بخشد تلاش کنید .این کار فقط به سلامتی روحی و انگیزه داشتن شما کمک نمی کند ، بلکه باعث می شود شما در زمان های سختی احساس بهتری داشته باشید و التیام بخش شما خواهد بود .آیا شما در روز شنبه صبح از تخت خود می پرید و پیش به سوی پیشرفت و کارهای این هفته می روید؟ اگر پاسخ شما خیر است بیشتر فکر کنید تا دلیلش را پیدا کنید .


۴ . می دانید که بیشتر غذایی که می خوریم به دست افراد دیگری درست شده است. لباسی را می پوشیم که کسان دیگری آنها را ساخته اند. ریاضیاتی را استفاده می کنیم که اشخاص دیگری آن را توسعه داده اند … منظورم این است که ما به ندرت چیزی را به دست می آوریم. خیلی شگفت انگیز و خارق العاده است وقتی چیزی را خلق می کنید که بر اساس تجربه و دانش بشری باشد.

به صورتی زندگی کنید که از لحاظ اخلاقی منطقی باشد. سعی کنید که در دنیای اطرافتان تغییری حاصل کنید و به سوی بهتری سوق دهید. آن گاه توجیه بهتری برای زندگی خواهید یافت و بهترین مرهم برای ملالت و خستگی به شمار می رود. همیشه کارهای زیادی برای انجام دادن هست. همیشه در مورد کاری که انجام می دهید با دیگران گفت و گو کنید. نصیحت نکنید یا حق به جانب نباشید و یا متعصبانه فکر نکنید همچنین افراد را از بحث دور نکنید. از مثال زدن خجالت نکشید و از هر فرصتی استفاده کنید که به دیگران اجازه دهید بدانند که چه کاری را انجام می دهید.


۵ . در بودا یک اصطلاح هست به نام : “افکار یک نوآموز” .  بسیار شگفت انگیز است که افکار یک نو آموز را داشته باشید.

نوعی طرز تفکر است که هر چیز را به صورتی که هست می بینید، قدم به قدم و در یک آن به ماهیت هر چیز پی خواهید برد. افکار نو آموز نوعی تمرین عبادت و ریاضت در اعمال به حساب می آید. این فکر هست که باعث تصدیق بلا تصور و چشم داشت، قضاوت و پیش داوری می شود. به افکار یک نو آموز که به مانند یک کودک دنیای اطراف خود را می بیند نگاه کنید، پر از کنجکاوی، شگفتی بهت و حیرت.

۶ . ما اساسا معتقدیم که شما تلوزیون نگاه می کنید تا فکر نکنید ، و زمانی که شما با کامپیوتر کار می کنید ، می خواهید فکر کنید

مطالعات آکادمیک در طول دهه های مختلف نشان دهنده ی این است که تلویزیون اثر مهلکی بر روح و روان انسان دارد. بیشتر بینندگان تلویزیون می دانند که عمل آنها باعث کندی در ذهن و تباهی آن می شود ولی بیشتر زمان خود را جلوی این جعبه می گذرانند. پس تلویزیون را خاموش کنید و سلول های مغزی خود را نجات دهید. اما بسیار محتاط باشید، کامپیوتر هم می تواند باعث از بین رفتن سلول های مغزی شود. سعی کنید صحبتی داشته باشید با شخصی که به مدت ۸ ساعت در روز به بازی های اکشن یا مسابقه ای می پردازد !


۷ . من تنها کسی هستم که یک چهارم یک بیلیون دلار را در یک سال از دست داده ام … این موضوع خیلی شخصیت ساز است.

اشتباه کردن را برابر با اشتباه بودن ندانید. شخص موفقی وجود ندارد که تا به حال دچار اشتباه یا شکست نشده باشد، افراد موفق اشتباه می کنند و نوع زندگی خود را عوض می کنند یا نحوه ی عملکرد خود را تغییر می دهند که بتوانند با اشتباه خود رویارویی کنند، پس بار دیگر آن اشتباه را انجام نخواهند داد. آنها اشتباهاتشان را بازگو می کنند تا اخطاری باشد نه اینکه نشانه ی نا امیدی یا بی کفایتی باشند. اشتباه کردن به این معنا نیست که مثل یک احمق زندگی می کنید.


۸ . من تمام فن اوری هایم را برای یک بعد از ظهر بودن با سقراط معامله می کنم.

در دهه گذشته ، کتاب های زیادی از شخصیت های بزرگ تاریخی در کتاب خانه های سرتاسر جهان موجود است . و سقراط به همراه لئوناردو داوینچی، نیکولاس کوپرنیک، چالز داروین و آلبرت انیشتن قله های الهامات در استقلال اندیشمندان هستند. اما سقراط اولین بود. چیچرو در مورد سقراط می گوید: ” او فلسفه را از آسمان به صورت زنده برای مردمان به زمین آورد.” بنابراین از اصول سقراط در زندگی، کار، یادگیری و روابط خود استفاده کنید. این کار را برای خودتان انجام دهید نه برای سقراط، و ببینید چه قدر درستی ، زیبایی و خوبی می توانید به زندگی هر روزه ی خود وارد کنید.


۹ . ما اینجا هستیم که تغییری در جهان به وجود آوریم، در غیر این صورت چرا هم اکنون اینجا هستیم؟

شما می دانید که کارهای بزرگی در زندگی می توانید انجام دهید؟ و می دانید که هر زمان که یک فنجان قهوه برای خود می ریزید چقدر این کارهای بزرگ خاک خواهند خورد؟ و قصد دارید قبل از انجام این کارها کمی بیشتر فکر کنید … همه ی ما با هدیه ای به دنیا آمده ایم که به زندگی بدهیم، هدیه ای برای تمام رؤیاهایمان ، رغبت هایمان، احساساتمان و کنجکاوی هایمان. این هدیه در واقع هدف ماست. شمابرای انتخاب هدف خود نیاز به هیچ اجازه ای از دیگران ندارد . هیچ رئیسی، معلمی، والدینی یا کشیشی این قدرت را ندارد برای شما تصمیم بگیرد که هدف شما چیست. فقط باید این هدف منحصر بفرد را بیابید.


۱۰ . زمان برای شما محدود است، پس وقت خود را برای زندگی دیگران تلف نکنید. در عقاید تعصب آمیز به دام نیافتید .به گونه ای زندگی نکنید که نتیجه ی افکار افراد دیگری هستید. نگذارید سر و صداهای افکار دیگر باعث شود به صدای درونی خود گوش نکنید. از همه مهم تر، این جرئت را داشته باشید که از قلب خود پیروی کنید. ضمیر نا خود آگاه تنها چیزی است که می داند شما به چه تبدیل خواهید شد. هر چیز دیگر در درجه ی دوم قرار خواهد گرفت.

آیا شما از زندگی برای به تحقق رساندن رویای دیگران خسته شده اید؟ شک نکنید این زندگی شماست و شما این حق را دارید که هر گونه که می خواهید زندگی کنید. به گونه ای زندگی کنید که شما انتخاب می کنید و شما رئیس خود هستید.

هر یک از این درس ها ممکن است در ابتدا برای گنجاندن در زندگی مشکل به نظر برسد ، اما اگر شما مسیر را هموار کنید این درس ها به سادگی برای شما رخ خواهد داد و خواهید دید که چه پیشرفتی در زندگی و عملکرد خود خواهید داشت . پس پیش بروید و این نکات را رعایت کنید .

منبع متن

برگردان به فارسی توسط VizViz.Net

افکار بزرگ

gibran-khalil.JPG


جبران خلیل جبران شاعر ، نقاش، نویسنده و متفکر لبنانی که در عمر کوتاه 48 ساله ( 1883 تا 1931 ) خویش راز های بسیاری را با آینده گان در میان گذاشت باز گویم و بدین شکل یادش را گرامی دارم.

 

زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند . جبران خلیل جبران

 

چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم. جبران خلیل جبران

 

هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند . جبران خلیل جبران

 

و کدامین ثروت است که محفوظ بدارید تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، یک روز به دیگری سپرده شود.
پس امروز به دست خویش عطا کنید ، باشد که شهد گوارای سخاوت ، نصیب شما گردد ، نه مرده ریگی وارثانتان. جبران خلیل جبران

 

چشمه ساری که خود را در اعماق درون شما پنهان ساخته است ، روزی قد خواهد کشید و فوران خواهد کرد و با ترنم و نغمه راه دریا را درپیش خواهد گرفت . جبران خلیل جبران

 

این کودکان فرزندان شما نی اند ، آنان پسران و دختران اشتیاق حیاتند و هم از برای او .از شما گذر کنند و به دنیا سفر کنند ، لیکن از شما نیایند . همراهی تان کنند ، اما از شما نباشند. جبران خلیل جبران

 

اگر گام در معبدی نهادی تا اوج فروتنی و هراس خود را اظهار کنی ، برای همیشه برتری کسی نسبت به کس دیگر نخواهی یافت . برای تو کافی است که گام در معبدی نهی ، بی آنکه کسی تو را ببیند . جبران خلیل جبران

 

دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است. جبران خلیل جبران

 

رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . جبران خلیل جبران

 

پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران

 

مگر نه چیزی که امروز در تسلط توست ناچار روزی از دست تو خواهد رفت ؟ پس ، اکنون از ثروت خویش ببخش و بگذار فصل عطا یکی از فصلهای درخشان زندگی تو باشد . جبران خلیل جبران

 

ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی . جبران خلیل جبران

 

وقتی حیوانی را ذبح می کنی ، در دل خود به قربانی بگو:نیروی که فرمان کشتن تو را به من داد ، نیرویی است که بزودی مرا از پای در خواهد آورد و هنگامی که لحظه موعد من فرا رسد ، من نیز همانند تو خواهم سوخت ، زیرا قانونی که تو را در مقابل من تسلیم کرده است بزودی مرا به دستی قوی تر خواهد سپرد. خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی (در آن سویی طبیعت ) آماده شده است. جبران خلیل جبران

 

مبادا او که دارای اشتیاق و نیرویی فراوان است ، به کم شوق طعنه زند که : “چرا تو تا این حد خمود و دیررسی؟! ” .
زیرا ، ای سوته دل ! فرد صالح هرگز از عریان و لخت نمی پرسد ” لباست کو؟! ” و از بی پناه سوال نمی کند ” خانه ات کجاست ؟! ” . جبران خلیل جبران

 

تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند . جبران خلیل جبران

 

شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید و پیوسته بار وظیفه ای را بی رغبت به دوش می کشید ، زنهار دست از کار بشویید و بر آستان معبدی نشینید و از آنان که به شادی ، تلاش کنند صدقه بستانید.زیرا آنکه بی میل ، خمیری در تنور نهد ، نان تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند ، و آنکه انگور به اکراه فشارد ، شراب را عساره ای مسموم سازد ، و آنکه حتی به زیبایی آواز فرشتگان نغمه ساز کند ، چون به آواز خویش عشق نمی ورزد ، تنها می تواند گوش انسانی را بر صدای روز و نجوای شب ببندد. جبران خلیل جبران

 

کار تجسم عشق است. جبران خلیل جبران

 

به روزگار شیرین رفاقت سفره ی خنده بگسترید و نان شادمانی قسمت کنید . به شبنم این بهانه های کوچک است که در دل ، سپیده می دمد و جان تازه می شود . جبران خلیل جبران

 

اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط . جبران خلیل جبران

 

مردم ! هشدار ! که زیبایی زندگانی ست ، آن زمان که پرده گشاید و چهره برنماید
لکن زندگی شمایید و حجاب خود ، شمایید .
زیبایی قامت بلند ابدیت است ، نگران منتهای خویش در زلال آینه .
اما صراحت آینه شمایید و نهایت جاودانه شمایید . جبران خلیل جبران

 

شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران

 

از یک خود کامه، یک بدکار، یک گستاخ، یا کسی که سرفرازی درونی اش را رها کرده، چشم نیک رای نداشته باش . جبران خلیل جبران

 

زندگی روزمره شما پرستشگاه و نیز دیانت شماست . جبران خلیل جبران

 

برادرم تو را دوست دارم ، هر که می خواهی باش ، خواه در کلیسایت نیایش کنی ، خواه در معبد، و یا در مسجد . من و تو فرزندان یک آیین هستیم ، زیرا راههای گوناگون دین انگشتان دست دوست داشتنی “یگانه برتر ” هستند ، همان دستی که سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست یافتن به همه چیز را رسایی و بالندگی جان می بخشد . جبران خلیل جبران

 

در پهنه ی پندار و خلسه ی خیال ، فراتر از پیروزیهای خود بر نشوید ، و فروتر از شکستهای خود نروید . جبران خلیل جبران

 

چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را . جبران خلیل جبران

 

حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر . جبران خلیل جبران

 

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . جبران خلیل جبران

 

بسیاری از دین ها به شیشه پنجره می مانند.راستی را از پس آنها می بینیم، اما خود، ما را از راستی جدا می کنند . جبران خلیل جبران

 

ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار . جبران خلیل جبران

 

زندگی روزانه شما پرستشگاه شما و دین شماست .آنگاه که به درون آن پای می نهید، همه هستی خویش را همراه داشته باشید . جبران خلیل جبران

 

گروهی دریای زیبای حقیقت را به درون خود نهان دارند و زلال آنرا در پیاله کوچک کلام نمی کنند
به گرمای مهربان سینه ی آنان باشد که جان به سکوتی موزون ماوی گزیند . جبران خلیل جبران

 

انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد . جبران خلیل جبران

 

اگر به دیدار روح مرگ مشتاقید ، هم به جسم زندگی روی نمایید و دروازه های دل بدو برگشایید .
که زندگانی و مرگ ، یگانه اند ، همچنانکه رودخانه و دریا . جبران خلیل جبران

 

اگر از دوست خود جدا شدی ، مبادا که بر جدایی اش افسرده و غمین گردی ، زیرا آنچه از وجود او در تو دوستی و مهر برانگیخته است ، ای بسا که در غیابش روشن تر و آشکارتر از دوران حضورش باشد . جبران خلیل جبران

 

به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند . جبران خلیل جبران

 

براستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟
خداوند، درهای فراوانی ساخته که به حقیقت گشوده می شوند و آنها را برای تمام کسانی که با دست ایمان به آن می کوبند ، باز می کند.
نیکی در انسان باید آزادانه جریان و تسرِی یابد . جبران خلیل جبران

 

همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است. جبران خلیل جبران

 

شاید بتوانید دست و پای مرا به غل و زنجیر کشید و یا مرا به زندانی تاریک بیافکنید ولی افکار مرا که آزاد است نمی توانید به اسارت در آورید. جبران خلیل جبران

 

آنگاه مردم را درست می ببینی که در بلندیهای سر به آسمان کشیده حضور داشته باشی و نیز در منزلگاههای دور . جبران خلیل جبران

وجود 85.000.000.000.000.000.000.000 ستاره در جهان

بیش از 30 سال قبل یکی از مهم‌ترین اندیشمندان در زمینه همگانی‌کردن علم این پرسش را مطرح کرد که آیا دنیا قابل درک است ؟ و سپس درصدد برآمد که به آن پاسخ دهد.

http://files.tabnak.com/pics/201008/201008090400043394.jpgنمی‌دانم کارل ساگان را می‌شناسید و با فعالیت‌هایش آشنا هستید یا خیر، اما این پرسشی بود که او مطرح کرد و در نوشته‌ای کوتاه از کنار آن گذشت. هر چند این سوال در اصل ساخته و پرداخته ساگان هم نبود. او این پرسش را از اسلاف یونانی خود در بیش از 2000 سال قبل به ارث برده بود و البته از دید من، این پرسش به شیوه‌ها و بیانات گوناگون در طول تاریخ بشریت طرح شده و پاسخ هم داده شده است.

بیایید کمی درباره واژه‌هایی که این پرسش را شکل می‌دهند بیشتر بدانیم. دنیا چیست؟ کائناتی که خوب است ما درک کنیم کدام است؟ چه اندازه‌ای دارد؟

دنیا که می‌توان آن را عالم بزرگ مقیاس (macro cosmos) نامید مجموعه‌ای عظیم و بسیار متنوع شامل همه آن چیزی است که در تصور ما می‌گنجد. کهکشان‌ها بزرگ‌ترین ذرات این دنیا هستند. شاید بتوان آنها را یاخته‌های اصلی دنیای بزرگ مقیاس خودمان بنامیم. کهکشان‌ها مجموعه‌هایی بزرگ هستند که شامل ستارگان و سحابی‌ها (سازندگان ستاره‌ها) می‌شوند و البته به جز آنها هر چیز دیگری را در این دنیا در خود جا داده‌اند. این سازه‌های کیهانی بزرگ اندازه‌هایی غیرقابل تصور دارند. مثلا راه شیری که کهکشان خودمان است و ما به همراه منظومه شمسی‌مان درون آن به سر می‌بریم کهکشانی متوسط از گونه کهکشان‌های مارپیچی است. راه شیری را می‌توانید یک بیضی بزرگ فرض کنید که قطر آن بیش از 110 هزار سال نوری است. یعنی برای طی کردن عرض این کهکشان با سرعت نور (بالاترین سرعتی که در دنیای مادی می‌توان تصور کرد) باید بیش از 110 هزار سال زمان صرف کرد، اما در دنیایی که ما از آن به عنوان دنیای بزرگ مقیاسمان نام بردیم کهکشان‌هایی به مراتب بزرگ‌تر از راه شیری هم وجود دارد. کهکشان‌های با ابعاد بزرگ‌تر و البته در تعداد بسیار زیاد. امروزه براساس آخرین برآوردهایی که از تعداد کهکشان‌ها داریم بیش از 170 میلیارد (170.000.000.000) کهکشان باید در دنیا وجود داشته باشد. هر چند امروزه این رقم خیلی بیش از این هم اعلام می‌شود. از سوی دیگر درون هر کهکشان بیش از 100 میلیارد (100.000.000.000) ستاره وجود دارد. این اعداد واقعا نجومی هستند یعنی با یک حساب سرانگشتی متوجه می‌شویم که در دنیای بزرگ مقیاسی که ما تاکنون قادر به دیدنش هستیم بیش از 17.000.000.000.000.000.000.000 (17سکتلیون) ستاره وجود دارد. (حاصل ضرب تعداد ستارگان در تعداد کهکشان‌ها) و البته توجه دارید که گفتم آنچه که تاکنون قابلیت دیدنش را داشته‌ایم. ما امروزه می‌دانیم (براساس شواهد کاملا محکم فیزیکی) که مقدار بسیار زیادی ماده در دنیا وجود دارد که ما هنوز آنها را ندیده‌ایم (دیدن به معنی آشکارسازی با ابزار‌های فیزیکی و نجومی) این ماده مرموز که با نام ماده تاریک شناخته می‌شود بیش از 4 برابر دنیای قابل دیدن ما جرم دارد. یعنی اگر مثلا این ماده تاریک را هم همسان با کهکشان‌ها و ستاره‌های موجود فرض کنیم بنابراین تعداد ستارگانی که از ماده تاریک ساخته شده‌اند بیش از 68.000.000.000.000.000.000.000 (68سکتلیون) ستاره به رقم بالا اضافه خواهد شد، اما دنیای ما فقط از ستاره‌ها ساخته نشده است. سیاره‌ها، سحابی‌ها، اجرام غیرستاره‌ای دیگر، اتم‌ها و مولکول‌ها و مواد معدنی و آلی دیگر و هزاران و میلیون‌ها ماده و جرم و شکل دیگر این دنیای بزرگ مقیاس را تشکیل داده‌اند. سوال این است که آیا توده مغزی ما با جرمی که فقط کمی بیشتر از یک کیلوگرم ماده دارد می‌تواند چنین دنیای عظیمی را شناسایی کند، آن را درک کند و روابط آن را شناسایی کند؟ آیا ما با چنین مغزی امکان این را داریم که درک صحیحی از دنیای پیرامونمان داشته باشیم؟

بیایید در نخستین بخش از پاسخی که به این پرسش اساسی می‌دهیم فقط از منظر کمی به آن بپردازیم. مثلا بیایید ببینیم اصلا مغز ما آدم‌ها (به عنوان مهم‌ترین ارگان پردازش و ذخیره­ اطلاعات) توان دریافت این حجم داده را دارد یا نه.

مغز از مجموعه‌ای از سلول‌های عصبی تشکیل شده است. نورون‌ها یا سلول‌های عصبی مغز وظیفه دریافت و پاسخ‌دهی به همه داده‌های محیط پیرامون را دارد. در مغز ما آدم‌ها در حدود 10 به توان 11 نورون وجود دارد

این سلول‌های عصبی همچون مدارهای الکترونیکی هستند که جریان داده‌ها و انتقالات و تبادلات آنها را میسر می‌سازند، اما نورون‌ها در انجام این وظیفه مهم تنها نیستند. هر نورون از مجموعه‌ای از رشته‌های ریز متصل تشکیل می‌شود به نام دندریت‌ها. آنها همچون کلید‌های ریزی هستند که نورون‌ها را به شیوه‌های مختلف و در مدارهای گوناگون به هم دیگر وصل می‌کنند. این دندریت‌ها هستند که با برقراری اتصال یا قطع کردن جریان عصبی می‌توانند همچون صفر و یک‌های رایانه‌ای اطلاعاتی را شکل دهند که در مغز ما ثبت می‌شوند و باقی می‌مانند یا تحلیل می‌شوند یا فراموش می‌شوند و به نیستی می‌رسند. هر نورون در حدود 1000 دندریت می‌تواند داشته باشد یعنی مغز ما آدم‌ها در حدود 100.000.000.000.000 (100 تریلیون) دندریت دارد.

حال اگر فرض کنید که هر دندریت شامل یک بیت داده باشد معنی این اعداد این است که مغز ما فقط می‌تواند 10به‌توان 14 بیت داده را در خود جای دهد. این را مقایسه کنید با تعداد ستارگان عالم... مغز ما کمتر از یک 100 تریلیونیم از کل دنیا را می‌تواند در خود جا دهد. از آن عجیب‌تر این که مثلا یک دانه بلور نمک بیش از تمام ظرفیت مغز ما اطلاعات در آن نهفته است. بنابراین به نظر نمی‌آید که ما بتوانیم حتی بخش کوچکی از دنیا را درک کنیم و آن را تحلیل کنیم. پس چه اتفاقی می‌افتد؟ این همه علم‌ورزی و انجام برنامه‌های علمی و پروژه‌های گرانقیمت ملی و بین‌المللی برای چیست؟ اگر ما حجم و ظرفیت داده‌های مغز ما حتی از یک بلور نمک کمتر است، پس چگونه ادعای شناخت دنیا را خواهیم داشت؟

پاسخی که برای این پرسش و ادعا وجود دارد در اصل مفهوم علم نهفته است. علم مجموعه‌ای از دانستنی‌ها نیست که برای شناخت دنیا به آنها نیاز داشتیم. علم بدنه دانایی است. علم شیوه‌های تحلیل است.

بنابراین وقتی می‌خواهیم یک بلور نمک را مورد شناسایی قرار دهیم یا دنیای بزرگ مقیاس را بشناسیم لازم نیست به تعداد ستارگان و داده‌های مرتبط با آن دندریت داشته باشیم. کافی است برای شناختن دنیا (بزرگ مقیاس یا کوچک مقیاس، فرقی نمی‌کند) قوانین و ضوابط دنیا را بشناسیم. با دانستن تعداد کمی از این قوانین می‌توانیم کل دنیا را مورد شناسایی قرار دهیم.

خوشبختانه ما در دنیایی زندگی می­ کنیم که دارای قانون است. دنیای ما پر است از ضوابطی که همه دنیا را شکل داده است و کافی است که ما این قوانین را کشف کنیم. اگر چنین کنیم یعنی پا به حیطه علم گذاشته‌ایم و اگر چنین نکنیم یعنی حیطه دانش را نشانه گرفته‌ایم. کشف و شناسایی دنیا نیازی به دندریت‌های بی‌شمار ندارد کافی است قوانین دنیا را کشف کنیم تا دنیا کشف شود.

چگونه آیت الله می شوند؟

برای خیلی ها این سوال پیش می آید که القابی که در حوزه به کار می رود بر چه اساسی تنظیم شده است؟ القابی مثل «حجت الاسلام»، «حجت الاسلام و المسلمین» و یا «آیت الله».

دوره تحصیلی در حوزه این گونه است که در ۶ سال ابتدای تحصیل هدف آشhttp://files.tabnak.com/pics/201008/201008141806201759.jpgنایی با ادبیات عرب(شامل صرف و نحو)، منطق، عقاید و آشنایی اجمالی با علم فقه (در حد شرح لمعه) و اصول فقه (در حد اصول مظفر) است. در ۴ سال بعد، توجه روی فقه و اصول است. کتاب رسائل شیخ انصاری و کفایة الاصول آخوند خراسانی به عنوان متن اصول و کتاب مکاسب شیخ انصاری به عنوان متن فقهی مورد توجه قرار می گیرد. البته در این دروه متون نیمه تخصصی فلسفه(کتب بدایة الحکمة و نهایة الحکمة علامه محمد حسین طباطبایی) نیز خوانده می شود. پس از این دوره است که طلبه بر یکی از رشته های علوم دینی متمرکز می شود(رشته هایی مانند تفسیر، عقاید و کلام، فلسفه و…). اگر چه امروزه رشته های مختلف تخصصی در حوزه هست، اما روال معمول تحصیل در حوزه، بیشتر طلبه ها را به فقه و اصول سوق می دهد. اینگونه است که طلبه پس از ۱۰ سال تحصیل وارد دوره خارج می شود و در این دوره به بررسی اجتهادی مبانی یک حکم دینی می پردازد. یعنی با کمک استاد، سعی می کند قدم به قدم به درجه ای برسد که خودش توانایی فهم حکم دینی را پیدا کند.

در طول این مسیر و پس از آن یک طلبه لقب های خاصی پیدا می کند. القاب حوزوی به نوعی نشان گر جایگاه حوزوی یک عالم دینی هستند. جایگاهی که با معیارهای مختلفی سنجیده می شوند. هنوز برای روند استفاده از این القاب قانون خاصی وضع نشده است اما بر اساس قانونی نانوشته اما متعارف در حوزه اگر بخواهیم این القاب را به ترتیب بشماریم باید به ترتیب زیر پیش برویم:

1. ثقة الاسلام : برای طلابی که در حد مقدمات و مقداری از فقه و اصول خوانده اند.
2. حجة الاسلام: برای طلابی که معمولا پس از پایان دروس معمول ۱۰ سال حوزه در کلاس های درس خارج شرکت می کنند. دروس خارج در حوزه به بررسی اجتهادی مبانی احکام می پردازد.
3. حجة الاسلام و المسلمین: برای طلابی که به اجتهاد متجزّی رسیده اند.
4. آیت الله: برای مجتهدانی که توانایی افتاء دارند.
5. آیت الله العظمی: برای مراجع تقلید.

اجتهاد متجزی یعنی فرد بتواند لااقل در بعضی از ابواب فقهی، حکم دینی را از منابع بدست آورد. البته گروهی معتقدند اجتهاد متجزی واقعیت خارجی ندارد چرا که کسی که در بعضی از ابواب قدرت فهمیدن حکم فقهی را پیدا کند، در تمام ابواب می تواند چنین کاری را انجام دهد.

تأیید اجتهاد مرحوم آیت الله محمد حسن قدیری به خط امام خمینی که آیات عظام اراکی وبهجت هم آن را تأیید کرده اند

فهمیدن این که کسی به درجه اجتهاد رسیده است یا نه، با توجه به آثار وی قابل تشخیص است. آثاری چون کتب فقهی، تدریس ها، و مباحثه هایی که با مجتهدین قطعی پیش می آید. در بین حوزویان سنتی هست به نام «اجازه اجتهاد». اجازه اجتهاد اگر چه به صورت شفاهی هم مرسوم است، مثل اجازه اجتهاد مرحوم آیت الله حائری یزدی به مرحوم آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی اما معمولا به صورت مکتوب ثبت می شود. این نوع اجازه اجتهاد نوشته ای است که یک مجتهد یا مرجع تقلید به کسی که وی را امتحان کرده است و یا به اجتهاد وی یقین دارد می دهد. این نوشته نوعا همراه با تعریف از درجه علمی فرد و است که پای آن مهر مرجع تقلید یا مجتهد نقش بسته است. سنت «اجازه اجتهاد» چیزی ورای امتحانات معمول حوزه است. یعنی هر مرجع تقلید بر اساس سبک فقهی خودش مجتهد جدید را مورد سنجش قرار می دهد.

بد نیست بدانیم «اجازه اجتهاد» با «اجازه روایت» و «اجازه اخذ وجوهات شرعی» تفاوت دارد. «اجازه اخذ وجوهات شرعی» همان طور که از نامش پیدا است، اجازه ای است که یک مرجع تقلید به یک فرد می دهد تا وی از طرف او خمس و زکات را از مقلدین دریافت کند. برای این اجازه لزوما فرد نباید حتی روحانی باشد. مثلا امام خمینی پیش از انقلاب به دکتر ابراهیم یزدی اجازه اخذ وجوهات داد:

«جناب آقاى دکتر ابراهیم یزدى- ایّده اللَّه تعالى- مجاز و وکیل از قِبَل اینجانب مى‏باشند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل سهم مبارک امام- علیه السلام- و سهم سادات عظام و سایر وجوه شرعیه و ایصال آنها به اینجانب؛ و مجازند خمس از سهم مبارک امام- علیه السلام- را در اعلاى کلمه حق و ترویج و تأیید اسلام و سایر موارد مقرره شرعیه صرف نمایند. از جناب ایشان و سایر دوستان امید دعاى خیر دارم. والسلام علیه و علیهم و رحمة اللَّه و برکاته./ به تاریخ ۱۶ شهر ع ۲ – ۱۳۹۵»(صحیفه نور، ج‏۳، ص: ۸۶)

«اجازه نقل روایت» دیگر سنت قدیمی حوزه است که مربوط به نقل روایات دینی است. یعنی یک استاد به شاگرد خود که به حدی از دقت رسیده است که می تواند راوی یک روایت باشد، اجازه نقل روایت می دهد. این اجازه نیز به صورت مکتوب یا شفاهی است. اگر کتاب ۴۰ حدیث امام خمینی را ورق بزنیم، می بینیم ایشان برای نقل ۴۰ حدیث ابتدا و در حدیث اول طریق نقل روایت خود را تا مرحوم کلینی و از کلینی تا امام معصوم(ع) ذکر می کند:«اخبرنی اجازةً، مکاتبةً و مشافهةً عدّة من المشایخ العظام و الثقات الکرام منهم….» (۴۰ حدیث امام خمینی/حدیث اول)

در مورد القاب حوزوی اگر کتاب های قدیمی فقهی را که ورق بزنیم به القاب دیگری نیز بر می خوریم. این القاب البته امروزه دیگر کمتر به کار می روند اما در زمان خود حکایت از مجتهد بودن و علمیت داشتند:

1. علامه: مانند علامه مجلسی که امروزه بیشتر در مورد کسانی که در زمینه فلسفه، کلام و عرفان متبحر هستند به کار می رود.
2. ملّا: مرحوم سید احمد زنجانی در کتاب «الکلام یجر الکلام» اشاره می کند که ملّا همان «مولی»(سرپرست) است. ملاصدرای شیرازی از علمایی است که با این عنوان شناخته می شود.
3. آخوند: هم ایشان می گوید:«آخوند مخفف آقا خوانده است.»(الکلام یجر الکلام/ ج۱/ص۹۳) علمایی چون آخوند خراسانی به این لقب خطاب می شدند.
4. شیخ: عنوان شیخ نیز از عناوین مهم به شمار می رفته است. شیخ انصاری از جمله مجتهدانی است که با عنوان شیخ خطاب می شود. در دروس خارج فقه و اصول عنوان «شیخ» حتی بدون ذکر «انصاری» نشان از «شیخ انصاری» دارد.
5. میرزا: مخفف میرزاده است و ابتدا فقط برای سادات استفاده می شده ولی بعدها برای غیر آن هم استفاده شده است.(همان منبع) امروزه بیشتر به کسانی که مادرشان سید است میرزا خطاب می شود. در میان عالمان دینی لقب میرزا شایع است مانند: میرزای شیرازی و میرزای قمی صاحب قوانین(آنگونه که آیت الله سید احمد زنجانی در الکلام یجر الکلام ذکر می کند میرزای قمی ابتدا به «ملا ابوالقاسم» مشهور بوده است.)

نکته دیگری که ذکر آن در اینجا خالی از لطف نیست آنکه بعضی از القابی که امروز به کار می روند پیش تر در معنی دیگری به کار برده می شدند. مثلا:
1. ثقة الاسلام امروزه در معنی طلبه آشنا به علوم ادبیات عرب و با آشنایی مقدماتی با فقه و اصول به کار می رود اما پیش تر به معنی آیت الله العظمی به کار می رفت. مثلا مرحوم کلینی با عنوان «ثقة الاسلام کلینی» شناخته می شود.
2. حجة الاسلام نیز پیش تر برای مرجع تقلید اعلم زمان به کار می رفت. مثل حجت الاسلام شفتی و حجت الاسلام ملا قربانعلی زنجانی که در عین آن که مرجع تقلید بودند اما این لقب برایشان استفاده می شد.

سید مرتضی ابطحی

مهار تشنگی

تشنگی در طول روزه‌داری آن هم در روزهای گرم سال بیشتر ما را اذیت می‌کند اما چگونه می‌توانیم تشنگی را مهار کنیم؟ به طور کلی بدن انسان در شرایط محرومیت از آب، حداکثر تلاش خود را می‌کند تا آب باقیمانده در بدن را حفظ کند.

در نتیجه اگر دمای بدن فرد طبیعی بوده و فعالیت شدید هم نداشته باشد، تا بیش از 3 روز با شرایط کم‌آبی کنار می‌آید، اما موضوع مهم آن است که چگونه و چه نوع موادی را در وعده افطار یا سحر مصرف کنیم تا کمتر احساس تشنگی کنیم.

از جمله موادی که برای کنترل تشنگی باید از آن پرهیز کرد مصرف قند و نمک است. این مواد می‌توانند از همان ساعات اولیه روز در بدن کم‌آبی ایجاد کنند. غذاهای کنسروی، انواع ساندویچ‌ها، بادمجان، فلفل، کله پاچه، سیراب شیردان، تنقلات شور و بسیار شیرین و همچنین برخی از انواع سبزی خوردن در وعده سحر در طول روز می‌تواند ما را تشنه‌تر ‌کند.

از سوی دیگر برخی از غذاهای پروتئینی مانند گوشت، حبوبات یا سویا به دلیل آن که برای متابولیسم و دفع نیاز به آب زیادی دارند، بیشتر باید در وعده افطار و قبل از سحر مصرف شوند.

در مورد ادویه‌جات و غذاهای تند و محرک نیز باید گفت این نوع غذاها به دلیل آن که عرق‌زا بوده و خون را به سطح بدن هدایت کرده و باعث تعریق و دفع آب بیشتر از بدن می‌شوند، مصرف آنها در سحر توصیه نمی‌شود.

معمولا غذاهای آب‌دار مانند سوپ، آش‌های ساده، انواع خورش، خوراک‌های آب‌دار، سبزیجاتی چون کاهو، خیار، اسفناج و میوه‌های فصل همگی گزینه‌های مناسبی برای تشنه نشدن به شمار می‌روند.

این که غذای سحری حتما پختنی باشد یا حاضری، چندان مهم نیست. چیزی که اهمیت دارد این است که غذای تهیه شده کم‌نمک، کم‌شیرین و از گروه غلات انتخاب شده‌باشد.

غلات نه‌تنها برای هضم و دفع نیاز چندانی به آب ندارند بلکه می‌توانند مقدار زیادی آب را به خود جذب کرده و در ساعات روزه‌داری کمک شایانی به فرد روزه‌دار کنند.

همچنین بهترین نوشیدنی در سحر آب، چای کمرنگ، آبمیوه طبیعی، آب هندوانه و شربت‌هایی چون شربت خاکشیر، تخم شربتی و شربت آبلیمو در صورت شیرینی کم آنها است. دانه‌های تخم شربتی و خاکشیر وقتی در مجاورت آب قرار گیرند، می‌توانند چندین برابر وزن خود آب جذب کرده و متورم شوند. در نتیجه این دانه‌ها آب زیادی را در خود نگه‌داشته و وقتی بدن با کم‌آبی مواجه می‌شود، از ذخیره آب آنها برای تامین آب بدن استفاده می‌شود. از طرفی، نوشیدن آب زیاد در وعده سحر نه تنها به رفع تشنگی کمک نمی‌کند بلکه می‌تواند موجب رقیق شدن شیره معده و اختلال در هضم غذا شود.

سحری را حذف نکنید

متاسفانه بسیاری از افراد وعده سحری را از برنامه غذایی خود حذف می‌کنند، اما باید بدانند که ضعف بدنی، سردرد، بوی بد دهان، افت قند خون، کاهش فشار خون و عصبانیت در طول روز از عواقب نخوردن سحری است.

افت فشار خون می‌تواند خستگی، کم شدن انرژی، سرگیجه و ظاهر رنگ پریده را ایجاد کند. در اثر کاهش قند خون نیز تعریق زیاد، احساس لرز، تپش قلب، کاهش تمرکز و سردرد عارض می‌شود. بنابراین حتی‌المقدور وعده سحر را خصوصا در این فصل که ساعات روزه‌داری طولانی است فراموش نکنید واگر هم برای خوردن سحری چندان اشتهایی ندارید این وعده را با میوه و سالاد کاهو شروع کنید تا اشتهایتان باز شود.

بهترین نوشیدنی


طرز تهیه مفید ترین نوشیدنی جهان و راز طول عمر


 چای، چای سبز، آب معدنی، قهوه نسکافه، کاپوچینو، کافه میکس یا...


هیچ‌کدام از نوشیدنی ها جواب صحیح نیست؛ اگر کنجکاو شده‌اید و می خواهید بدانید جواب این معما چیست، پس متن زیر رابه دقت بخوانید:

طی تحقیقات پروفسور بردیشیف روسی راز طول عمر رهبران اتحاد جماهیر شوروی سابق، هند و کره شمالی نوشیدن، این آب است. این پروفسور روسی که 82 سال سن دارد، درباره چگونگی تهیه این آب دستور زیر را ارائه داده است:

آب معمولی شیر را منجمد و سپس آن را از یخچال خارج کرده و اجازه دهید تا دوباره ذوب شود به اندازه ای که درون ظرف فقط قطعه یخی به حجم یک تخم مرغ باقی بماند. این قطعه یخ تمام ناخالصی های آب را ازجمله موادی که سلول‌های بدن را از بین می‌برد، به خود جذب می‌کند. با خارج کردن این قطعه یخ یک لیوان آب سبک به دست می‌آید که مفیدترین نوشیدنی دنیاست و همچنین در طولانی کردن عمر انسان نیز موثراست.

فرزندانی با عاطفه تربیت کنیم

فرزندانی با عاطفه تربیت کنیم
برای یک نوزاد و یک کودک خردسال، محبت به شکل لبخند والدین و واکنش در برابر حرکات و حمایت آنهاست. یک کودک در سنین مدرسه، عشق را به صورت انتخاب یک فرد به عنوان دوست صمیمی و شریک کردن او در علایق خود نشان می‌دهد و این محبت و علاقه در سنین بالاتر با انتخاب شریک زندگی و ابراز علاقه به فرزندان ادامه می‌یابد.  در جریان یک زندگی خانوادگی، به علت تماس دائم کودک با والدین، وی شروع به تقلید رفتار آنها می‌کند. اگر وی در خانواده‌ای باشد که اعضای آن برای یکدیگر احترام قائلند و محبتشان به یکدیگر را براحتی ابراز می‌کنند، کودک می‌آموزد که بدون ترس احساسات خود را به شکل مثبت بروز دهد و آنها را مخفی نکند، اما خانواده‌های پرتنش که در آنها زوجین نسبت به یکدیگر و احساساتشان بی‌تفاوت و حتی گاهی خشن برخورد می‌کنند، کودک نمی‌تواند درک صحیحی از عشق داشته باشد. وی در چنین خانواده‌ای می‌آموزد تا احساسات خود را بیان نکند و در آینده و زمانی که وارد اجتماع شد، به دنبال عشق می‌گردد تا نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن را در این خانواده بزرگ‌تر تجربه کند، اما باید به یاد داشت چنین افرادی اغلب توانایی تشخیص عشق صحیح و سالم را نداشته و درگیر موقعیت‌های نادرست می‌شوند.  اولین قدم آموزش عشق به کودک، آموزش اعتماد به نفس و احترام به خود است. اگر کودک، خود را به شکل صحیح دوست نداشته باشد و شخصیت وابسته‌ای نیز کسب کند، هرگز نمی‌تواند عشق را از سوی دیگران پذیرا باشد و در مقابل آن را ابراز کند. والدین باید به کودک خود بیاموزند که هر فرد به عنوان یک انسان، شخصیت مستقل و ممتازی دارد و لایق دوست داشته شدن است. دومین قدم، آشنا کردن کودک با حقوق فردی و نیازهای شخصی‌اش است. کودکی که درک درستی از نیازها و حقوق خود ندارد، قادر نیست راه‌حلی برای برآورده کردن آنها بیابد. پس به اطرافیان وابسته می‌شود و در آینده نیز نمی‌تواند بین عشق و وابستگی تفاوتی قائل شود. گام بعدی در آموزش عشق به کودک، سیراب کردن نیازهای عاطفی و توجه داشتن به اوست. این قدم اگر درست برداشته شود، فردی سالم و عاری از هرگونه کمبود عاطفی از خانه وارد جامعه می‌شود اما اگر این دوست داشتن و توجه بیش از حد و به شکل نادرست ابراز شود، فرد مبدل به شخصیتی می‌شود که از همه انتظار توجه دائمی دارد و براساس آموخته‌های زمان کودکی، نیازی به ابراز احساسات در خود نمی‌بیند، زیرا والدین این جریان احساسی را برای او روشن نکرده و جایگاه هر شخص در روابط متقابل را به او آموزش نداده‌اند.  زمانی که شخص در خانواده خود محبت کردن را به عنوان رکن اساسی رفتار با سایرین آموخت، قطعا در جامعه در هر موقعیتی که قرار بگیرد، رفتاری غیر از این نیز با اطرافیان خود نخواهد داشت. در نتیجه در محیطی که چنین فردی مشغول فعالیت باشد تنش، آزار و اذیت و سوء استفاده تا حد قابل توجهی کاهش می‌یابد.  سحر کمالی نفر  نظرات خوانندگان (0 نظر)

تنگ سنگی

دستهایم بسته است
سینه ام تنگ شده
عرصه بازِ زمین
مثل تنُگی کوچک
تُنگی ازسنگ شده
دلم از دست زمانه خونین
حالم از دست خودم بحرانی
چشمم از فرط جنون شب بیدار
سفره کوچک قلبم خالی
کاش این پنجره چشمِ ترم
منزل چند کبوتر میشد.
کاش از شبنم اشکم هر روز
دامن سبز چمن تر میشد.
کاش آن چشمه کوچک ، ذهنم
رودی از نیل روانتر میشد.
کاش آن قطب شمال قلبم
همه یکپارچه جنگل میشد.
کاش زنجیر اسارت از دست
باز میکردم و می افشاندم
چهره زشت و خمود خود را
مثل گل کرده و میخنداندم
کاش با یاد تو هر دم ، هر روز
مثل یک ابر رها بودم من
کاش مثل صدفی در دریا
حامل دُرّ صفا بودم من
کاش آن وزنه سنگین گناه
از دو بال عملم کم میشد.
کاش با قطره اشکی دیگر
پشت هر وسوسه ای خم میشد.
دوست دارم که دگر بار ترا
از سر صدق صدایی بزنم
نام زیبای تو را از بن جان
یاد بنموده و فالی بزنم ...
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چند روزی قفسی ...

آثار و آداب تلاوت قرآن

آثار و آداب تلاوت قرآن، آداب شنوندگان و آداب حفظ قرآن طی مقاله ای با استناد به روایات و احادیث مورد اشاره قرار گرفته است.

فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این کتابى نیست چیزى دیگر است
چونکه در جان رفت جان دیـگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود1

ادامه مطلب ...

شرحی بر دعای کمیل

یکی از سرمایه های گران قدر و بی مانند در فرهنگ شیعه، برای راه یابی انسانها به کمال واقعی، دعا و راز و نیاز است که از زبان پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ نقل شده است. دعای کمیل از شور انگیزترین و پر محتواترین معارف اسلامی است که حضرت خضر آن دعا را به امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ داده و آن حضرت به کمیل بن زیاد نخعی تعلیم نمودند. در این دعا بهترین روش برای تربیت فرد و جامعه بیان شده است. و در عظمت سند این دعا همین بس که علمای رجال وقتی به کمیل می رسند می گویند:
کمیل کسی است که دعای پرمحتوای معارف اسلامی از او مشهور است و از زبان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نقل شده است.[۱]


ادامه مطلب ...