اگر به دنبال خوشبختی میگردید، باید بدانید که این اشتباهات خوشبختی شما را میکشند.
این اشتباهات خوشبختی شما را میکشند!
بزرگترین مانع خوشبختی شما چیست؟
شاید خودتان، تعجب کردید؟! در بسیاری از مواقع ما خوشبخت نیستیم زیرا راههای خوشبختی در دسترسمان را نمیشناسیم و به جای آنکه به استقبال خوشبختی برویم، راه ورود آن به زندگیمان را سد میکنیم.
اگر به دنبال خوشبختی میگردید، باید بدانید که این اشتباهات خوشبختی شما را میکشند. دکتر فیل مکگرا از مشهورترین روانشناسان جهان است که برنامه تلویزیونی هفتگیاش صدها میلیون تماشاگر دارد. در آستانه شروع سال 2013 او در مطلبی در شماره ویژه مجله اپرا وینفری، متذکر شد که خوشبختی چیزی دستنیافتنی نیست.
به نظر دکتر فیل تنها با اجتناب از 10 اشتباه میتوان خوشبختی پایدار را در زندگی به دست آورد.
1. امروز مهم است یا فردا؟
زندگی کردن در ترس
خیلی از انسانها در هراس از فردا زندگی میکنند. سایه ترس روی زندگی آنها گسترده شده و مدام از این میترسند که فردا چه خواهد شد. اما یک لحظه منطقی فکر کنید، شما که نمیتوانید فردا را کنترل کنید، اما چیزی که میتوانید آن را کنترل کنید زندگی خودتان، در همین لحظه است. ترستان در مورد آینده را کنار بگذارید و یاد بگیرید همین لحظه را دوست داشته باشید و از آن لذت ببرید.
آنچه باید بدانید این است: این لحظهای که در آن هستید دیگر تکرار نمیشود، پس قدر آن را بدانید.
2. همین حالا شکر کنید
شکر گزار نبودن
هرروزی را که میگذرانید باید همراه با شکرگزاری باشد. قطعا اگر فکر میکنید که دلیلی برای شکرگزاری نیست به این فکر کنید که زنده هستید و میتوانید هرکاری که میخواهید با زندگیتان انجام دهید.
به این فکر کنید که حتما در زندگی شما نکات زیادی هستند که باید برای آنها خوشحال باشید. کافی است کاغذی بردارید و هرچیزی را که فکر میکنید در زندگیتان ارزش دارد بنویسید، آن وقت میبینید که باید شکرگزار باشید.
3. خوشبختی یعنی خوب خوابیدن
دیر خوابیدن
کافی است چندروز خوب نخوابید تا فکر کنید کل جهان به هم ریخته است و هیچچیز خوب نیست و هیچ امیدی به آینده وجود ندارد. کمخوابی تمرکز شما را میگیرد و سرعت عمل فکریتان را کاهش میدهد. همه اینها باعث میشود دنیا پیش چشمتان تیره و تار شود. برای فرار از این حالت چه میکنید؟ به قهوه پناه میبرید؟ کافئین قهوه باعث میشود که احساس اضطراب و ترس سراغتان بیاید و اوضاع بدتر از این شود.
4. به چه پناه میبرید؟
پناه بردن به راههای نامناسب
وقتی احساس خوشبختی نمیکنید چه میکنید؟ به سیگار پناه میبرید؟ یا ممکن است سراغ موارد نامناسب دیگر مثل موادمخدر بروید؟ این کارها میتواند وضعیت را از آنچه هست هم بدتر کند. باید بدانید که آنچه به آن پناه بردهاید درست و سالم است یا نه، مثلا پناه بردن به غذاها هم در زمانی که احساس خوشبختی نمیکنید، یک اشتباه است.
5. شما قاضی هستید یا وکیل مدافع؟
قضاوت کردن در مورد دیگران
سعی کنید که اطرافیانتان را درک کنید و بفهمید نه اینکه در مورد آنها قضاوت کنید. شاید این کار سختترین کار باشد اما زندگی شما را ساده میکند. همدل و دلسوز دیگران باشید و آنها را دوست داشته باشید تا زندگی خوشحالی داشته باشید. با این شیوه میتوانید خوشبختی پایدار را به زندگیتان وارد کنید.میگناirهمدلی و همراهی کلید ارتباط است و با ارتباط است که شما از تنهایی خارج میشوید و میتوانید همراهی و همدلی دیگران را داشته باشید و هرگز تنها نمانید.
6. کدام نیمه مهم است؟
شکایت کردن
فکر میکنید کسی وجود دارد که از یک فرد غرغرو و همیشه شاکی خوشش بیاید؟ اگر خودتان آن آدم همیشه شاکی و بداخلاق و عصبانی باشید چه؟ شاید شما همیشه این احساس را دارید که آدمی منطقی هستید و همیشه براساس واقعیات قضاوت میکنید، اما اگر همه به شما میگویند «بدبین» بد نیست که در دیدگاههای خودتان تجدیدنظر کنید و به جای دیدن نیمه خالی لیوان، همیشه نیمه پر لیوان را ببینید. با خوشبینی زندگی زیباتر میشود و احساس خوشبختی به زندگی شما وارد میشود.
7. از خودتان بدتان میآید؟
اول خودت، بعد دیگران
پژوهشها میگویند که حدود 15درصد از زنان از وضعیت جسمی و شکل ظاهری خود راضی نیستند. این بسیار ناراحتکننده است. شما باید افکار منفی را از زندگیتان بیرون کنید و بهتر است این کار را اول از خودتان شروع کنید؛ نه اینکه خودشیفته و بیش از حد مغرور شوید، اما آنچه را که هستید، بپذیرید. زمانی که خودمان را دوست نداشته باشیم، نمیتوانیم دیگران را دوست بداریم. از همین حالا شروع کنید، در آینه خودتان را نگاه کرده و حس پذیرش خودتان و علاقه به خودتان را لمس کنید.
8. استثنائا اینبار ایدهآل نباشید
فکر کردن دائمی به ایدهآلها
همیشه میخواهید بهتر و بهترین باشید؟ میخواهید بیعیب و نقص باشید؟ خب بهترین و کامل بودن تقریبا غیرممکن است باید بدانید که اگر تمام تلاشتان را میکنید که موفق باشید، همین یعنی اینکه شما «عالی» هستید. دراین صورت باید از آنچه هستید و آنچه انجام دادهاید، راضی باشید.
زندگی کوتاه است و اگر این موضوع را درنظر نگیرید، همین زمان کوتاه را هم از دست خواهید داد. بهترین کار این است که از تکتک دقایق عمرتان لذت ببرید.
9. مرده؟ زندهاش کنید
تقصیر ها را به گردن زمان انداختن
«وقت ندارم»، «نمیتوانم به کارهایم برسم»، «به هیچ کاری نمیرسم» اینها جملات و شکایات شایعی هستند اما نباید تقصیراتی را که متوجه خودتان است به گردن نداشتن زمان بیندازید.
اگر دوست دارید کاری را انجام دهید یا اگر کار مهمی دارید که حتما باید انجام شود باید زمانش را پیدا کنید، هرقدر هم که سرتان شلوغ باشد قطعا زمانهایی وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کرده و آنها را از حالت مرده خارج کنید. قدرت برنامهریزی و حذف چیزهای غیرضروری شما را موفق خواهد کرد؛ شک نکنید.
10. موجسواری کنید
عدم تمایل به تغییر و عدم پذیرش تغییرات پیرامون
زندگی مثل دریایی است که هر موج آن یک تغییر در زندگی شما ایجاد میکند. بهتر است موجسواری بلد باشید یا اینکه سعی کنید درخلاف جهت موجها شنا کنید؟ همه چیزهایی را که دارید دوست داشته باشید اما بدانید تغییرات لزوما به معنای از دست دادن هرچه دوست دارید نیست.
وقتی بپذیرید که تغییر جزئی از زندگی است بیشتر قدر آنچه دارید را خواهید دانست و انسان خوشحالتر و خوشبختتری خواهید بود.
منبع: مجله ایده آل
اگر آنچه برای خودتان میپسندید را برای همسرتان نمیپسندید، این مطلب را بخوانید ...
برای اینکه نامتان در فهرست همسرآزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگیتان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید. گاهی انجام رفتارهای سادهای که خودتان هم از کودکی با آنها بزرگ شدهاید یا در میان آدمهای دور و برتان دیدهاید، میتواند شما را به داشتن رفتارهای خشونتآمیز متهم کند.
میخواهید از قالبهای کلیشهای که خیلی از زوجها براساس آن رفتار میکنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترکتان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطرها را بشناسید. اگر شما تنها 7 نشانه از این 9 نشانه را در ارتباطتان بروز میدهید، باید بگوییم که از همسرتان سوءاستفاده میکنید و به همسرآزاری مبتلا هستید.
برای هم اسم میگذارید؟
همسرتان را با واژههایی مثل «کدو» یا «لاکپشت» صدا میکنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش میکشید؟ گذاشتن اسم بهدلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگیتان، میتواند یکی از نشانههای این رفتار باشد.
درست است که روانشناسان هم توصیه میکنند در یک رابطه عاشقانه، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هرازگاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسمهای تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمیگیرد. عاشقهایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز میدهند به جای انتقاد از همسرشان ویژگیهای او را به شکلی تحقیر کننده بیان میکنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان میچسبانند.
مهم نیست که این واژهها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفتها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب میرسانند. اگر میخواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگیهای منفی همسرتان با او صحبت کنید و بهجای اسمگذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگیها تلاش کنید.
رئیس زندگی شما هستید؟
بهدلیل اینکه اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پساندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث میکنید و دوست دارید کنترل تمام داراییها یا تصمیمگیریهای زندگی مشترکتان دردست شما باشد؟ اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان میکنید همسرتان با دادن تمام اختیارات و داراییها به شما، عشقش را نشان میدهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمیکند بلکه قدرت کاذبی را برایتان میسازد که ممکن است با سادهترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرتنمایی نیست.
داد میزنید و فحش میدهید؟
از خانه مادر شوهرتان برگشتهاید و بهدلیل دخالتی که در تصمیمگیریهای خانوادگیتان کردهاند با همسرتان کلنجار میروید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمیکند صدایتان را بالا میبرید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل میشوید؟ حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونتآمیز جا میگیرد.
مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظهای که رفتار شما از دایره منطق خارج میشود، دیگر حق با شما نیست.
مدام تهدید میکنید؟
کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی میکند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان میکشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان میآورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و ... . حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسرآزار هستید. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گرچه شما را به خواستهتان میرساند، اما در نهایت به زیان ارتباطتان تمام میشود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانوادهاش خواهید کرد، بترسانید.
او را قربانی میکنید؟
وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کردهاید، سؤال میکند، او را به عنوان مقصر معرفی میکنید و میگویید «اگر حرصم را درنمیآوردی و اگر مرا این همه تنها نمیگذاشتی این کار را نمیکردم؟» مقصر جلوه دادن همسرتان بهدلیل رفتاری که انجام دادهاید یا اعلام اینکه رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا میگیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهاتتان، کاستیها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیبها را نداشتی، من هم انسان کاملی میشدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستیهایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید.
بار زندگی را روی دوش او میاندازید؟
همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی میبینید و تا زمانی به او و تواناییهایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برایتان به وجود بیاورد؟ یا اینکه چون شما خرج زندگی را میدهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگیتان قانونهای سفت و سختی را به عنوان «وظیفهات است» تعریف میکنید؟ نادیده گرفتن تواناییها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسرآزاری است.میگناirاگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه میآورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل یا آشپزی او را سرزنش میکنید و با دیگران مقایسه میکنید، شما یک همسرآزار هستید.
با او معامله میکنید؟
همسرتان از شما میخواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانوادهاش بگذرانید و شما گرچه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان میکنید، میتوانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان میکنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که میخواهید قول میگیرید. باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است.
اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواستههایتان نگاه میکنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر میسازید و باعث میشوید بهدلیل هر محبتی که در حقتان میکند، یک امتیاز از شما بگیرد.
با چشمغره او را از کاری منصرف میکنید؟
همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس میکنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالا اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان میکنید، چشمغره رفتن یا زدن پا به پای اوست. اگر شما با چشمغره یا تهدید کردن غیرکلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف میکنید، شما یک همسرآزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شدهایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل میدهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیرکلامی در گروه خشونت رفتاری جا میگیرند و با حضورشان میتوانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.
دورش حصار میکشید؟
شما تعیین میکنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشد یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانوادهتان میخواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرایشان میشوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمیدهید؟ ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوستشان دارد و در کنارشان آرامش میگیرد هم در گروه رفتارهای خشونتآمیز جا میگیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسرآزار هستید.
منبع: مجله سیب سبز
استرس در حقیقت پاسخ بدن ما به محیط اطرافمان است. این واکنش اغلب در اثر وقایع خاصی پدید می آید. تغییرات استرس آفرین می توانند فیزیکی، روانی و یا رفتاری باشند. علت های ایجاد کننده استرس را استرسور می نامند و این علل در افراد متغیرند. واکنش بدن ما نسبت به استرس ها با ترشح برخی مواد شیمیائی - هورمون ها - انجام می شود و حالتی تحت عنوان جنگ و گریز را پدید می آورد.
اضطراب کلمه ای است که در زندگی روزمره، برای توصیف حالات و احساسات، بسیار استفاده می شود. به طور مثال، هنگام سخنرانی در گردهمایی، هنگام امتحان دادن، هنگام مواجهه با مشکلات مادی و ... از این رو در شرایط فوق، در سخنان خود از این کلمه استفاده می کنیم، ولی به آن توجه چندانی نمی کنیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیشگیری نوین، در روان شناسی، اضطراب مرحله پیشرفته تر استرس مزمن است و هنگامی به صورت مشکلی بهداشتی روانی در می آید که برای فرد یا اطرافیشان اش رنج و ناراحتی به وجود آورد یا مانع رسیدن او به اهدافش شود و یا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند. برای درک بهتر موضوع، اضطراب را بررسی می کنیم.
استرس، تنیدگی یا فشار عصبی، در روان شناسی به معنی نیرو و فشار است. هر محرکی که در بدن باعث ایجاد واکنش شود، عامل تنیدگی یا استرس نامیده می شود. به معنایی دیگر، هر عاملی که موجب تنش روح و جسم و از دست رفتن تعادل فرد شود، عامل تنیدگی است. تنیدگی، واکنش یا واکنش هایی است که در فرد، در اثر حضور عاملی دیگر ( عامل تنیدگی ) به وجود می آید تا تعادل از دست رفته را باز گرداند و باعث بسیج شدن قوای فرد برای مقابله با آن عامل و آماده باش موجود زنده می شود.
به عبارت دیگر، استرس در حقیقت پاسخ بدن ما به محیط اطرافمان است. این واکنش اغلب در اثر وقایع خاصی پدید می آید. تغییرات استرس آفرین می توانند فیزیکی، روانی و یا رفتاری باشند. علت های ایجاد کننده استرس را استرسور می نامند و این علل در افراد متغیرند. واکنش بدن ما نسبت به استرس ها با ترشح برخی مواد شیمیائی - هورمون ها - انجام می شود و حالتی تحت عنوان جنگ و گریز را پدید می آورد.
اصلی ترین هورمون هائی که این حالت را به وجود می آورند عبارتند از آدرنالین و کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی و بر اثر دریافت سیگنال هائی از هیپوتالاموس مغز، ترشح شده و پاسخ های خاصی را در بدن بر می انگیزند.
اصلی ترین هورمون هائی که این حالت را به وجود می آورند عبارتند از آدرنالین و کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی و بر اثر دریافت سیگنال هائی از هیپوتالاموس مغز، ترشح شده و پاسخ های خاصی را در بدن بر می انگیزند.
طول عمر آدرنالین کوتاه بوده و در حقیقت برافروختگی های ناگهانی در اثر خشم، گلگون شدن چهره به دنبال استرس شدید و … ناشی از ترشح همین هورمون است. طول عمر کورتیزول بیشتر بوده و باعث اثرات طولانی تر و مزمن تری در فرد می گردد.
ترشح تدریجی و طولانی کورتیزول باعث تخلیه انرژی، کاهش فایده بخشی سیستم ایمنی، کاهش تمرکز حواس و چاقی می گردد. همه ما به گونه ای در معرض استرس های مختلف قرار داریم، اما نکته جالب اینجاست که برخورد افراد مختلف با استرس و کنار آمدن با شرایط در اشخاص مختلف متفاوت است.
اضطراب را خیلی زیاد تجربه می کنید؟
علایم و نشانه های متداول بروز اضطراب عبارتند از:
- ناتوانی در تمرکز کردن
- افزایش نگرانی
- ناتوانی در انجام تکالیف و کارها در زمان مشخص - عدم حضور در کلاس
- تغییر خلق و خو و تحریک پذیری
- تنش
- سردرد
- گرفتگی عضلات
- تغییر عادات تغذیه
- بروز اختلالات خواب
عصر ایران 2 :
- احساس وجود برنامه کنترل و مدیریت صحیح و اصولی بخش مهمی از کنترل و کاهش اضطراب را تشکیل می دهد. آموختن روش های مدیریت مسئولیت ها، پایداری کردن بر اهداف، استراحت کردن و اجرای تکنیک های تمدد اعصاب از جمله مهارت های مدیریت زمان است.
- سعی کنید هدف واحدی برای خود انتخاب کنید که خلق و خوی تان را بهبود ببخشد و از اضطراب تان بکاهد.
- از به تعویق انداختن کارها بپرهیزید. به تعویق انداختن مسئولیت ها و کارها تا دقایق پایانی می تواند بیشتر از زمانی که تکالیف و مسئولیت ها را به موقع انجام دهید اضطراب ایجاد کند. به تعویق انداختن کارها، تکالیف و مسئولیت ها می تواند تاثیر مستقیمی بر کیفیت کار، خواب و خلق و خوی تان بگذارد.
- تمرین عادات خواب خوب می تواند نشان دهد که خوب استراحت کرده اید. محرومیت از خواب می تواند سبب ایجاد مشکلات جسمی و روحی و افزایش اضطراب شود.
- مصرف محرک ها - مثل کافئین - که می توانند سبب ایجاد و تشدید اضطراب شوند را محدود یا متوقف کنید.
- در حین کارهای تان در طول روز، زمانی را برای استراحت و فعالیت های مفید اختصاص دهید. در حین زمان های استراحت کلاس، مطالعه و کار کردن در فضای آزاد قدم بزنید، موسیقی گوش کنید و ... تا ذهن تان استراحت کند.
- نوشتن یادداشت های روزانه را آغاز کنید.میگناir تعداد زیادی از افراد نوشتن یادداشت های روزانه روشی مناسب برای کنترل اضطراب، درک احساسات و تصمیم گیری ها و ... می دانند.
- باید بدانید همه در زندگی شان با محدودیت های گوناگونی مواجه هستند. باید بیاموزید محدودیت های زندگی را بپذیرید و با توجه به آن از خود و دیگران توقع داشته باشید.
- برای اوقات فراغت تان برنامه ریزی کنید. - شوخ طبعی را وارد زندگی تان کنید. خندیدن می تواند بهترین راه کاهش تنش باشد.
- تلاش کنید از دوستان و خانواده تان کمک بگیرید تا بتوانید اضطراب را از خود دور کنید. مطمئن شوید به طور اختصاصی بر تجربیات منفی تمرکز نکنید. سعی کنید به سه چیز مثبتی که در زندگی تان اتفاق افتاده فکر کنید و با دیگران در میان بگذارید.