وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

چگونه دخل و خرجمان را باهم جور کنیم ؟

 

چگونه دخل و خرجمان را باهم جور کنیم ؟

امروزه مساله پول و مشکلات مالی، یکی از عوامل مهم در زندگی می باشد که به راحتی نمی توان از کنار این مسئله رد شد. داشتن یا نداشتن پول می‏تواند علت بسیاری از استرس‏ها و نگرانی‏ها به شمار آید.

 

حتماً شما هم افرادی را دیده اید که با وجود درآمد معمول و متوسط با یک مدیریت کاملاً آگاهانه و برنامه ریزی شده به خواسته های بزرگ، مهم و متعدد خود مثل خرید خانه می رسند و همواره برای خالی نبودن دست خود در مواقع اضطراری، پس انداز اندکی نیز دارند.

 

اقتصاد را می‌توان چگونگی سازمان‌دهی و مدیریت منابع تعریف کرد. می‌توان فهرست کاملی از زمان، پول، فضای زندگی و... تهیه کرد. شاید اقلام این فهرست متفاوت به ‌نظر برسد، ولی همه آنها دارای یک ویژگی مشترک هستند. ویژگی همه این اقلام در زندگی امروز این است که کمیاب هستند. حتما شنیده‌اید که مردم می‌گویند ‌ای کاش وقت بیشتری داشتم، ‌ای کاش خانه بزرگ ‌تری داشتم، ‌ای کاش پول بیشتری داشتم و... . پس هر فرد باید بر اساس داشته های خود اقدام به برنامه ریزی و استفاده بهینه از منابع نماید و زمان فعلی را به خاطر آینده و به دست آوردن منابع هدر ندهد.

 

 

به عنوان مثال بیشتر افراد بر این باورند که با حقوق کارمندی نمی توان پس انداز داشت یا پولدار شد. این فرضیه کاملا اشتباه است. چرا که بسیاری از افراد با حقوق متوسط توانسته اند با برنامه ریزی درست صاحب ماشین، خانه و ... شوند. چرا که این افراد زمان فعلی را از دست نداده و برنامه ریزی درستی در هر لحظه از زندگی داشته اند.


چگونگی توزیع منابع برای رسیدن به مطلوبیت

چگونگی توزیع منابع بسیار مهم است. واضح است اگر یک هزینه قسمت بیشتری از درآمد را به‌خود اختصاص دهد، سهم کمتری برای سایر هزینه ها می‌ماند. در اینجا یک راه‌حل طلایی برای حل مسئله توزیع مناسب منابع پیشنهاد می‌کنیم :
لیستی از مخارج خود را تهیه کنید. انتخاب‌های ممکن را بنویسید. انتخاب‌ها را آنقدر با هم عوض کنید که به بهترین انتخاب با توجه به درآمدتان دست یابید. همواره به این نکته توجه داشته باشید که اگر استفاده از کالاهای مصرفی مدیریت نشود اقتصاد هر فرد دچار مشکل می‌شود.

 

 

احساس مسئولیت در دخل و خرج

 

شما همواره باید در قبال پولی که خرج می کنید احساس مسئولیت داشته باشید، همانطور که برای انجام کار و کسب درآمد مسئولیت دارید. در زیر نظر شما را به چند ضرب المثل در مورد پول که بزرگان نقل کرده اند معطوف می کنیم :

1.خرد خرد چیز خریدن ثروت آدم را بر باد می دهد باید از پول خردها مواظبت نمود و گرنه اسکناسهای درشت خودشان مواظب خودشان هستند.

 

2. افرادی که با بی دقتی پولشان را خرج می کنند، بالاخره فقیر می شوند.

3. پول و ثروت مانند پرنده بال دارد و اگر دقیق نباشی فورا می پرد.

 

 

امیدواریم با این مطالب پی به اهمیت مدیریت دخل و خرج برده باشید. در ادامه راهکارهای رسیدن به مدیریت بهتر دخل و خرج توضیح داده شده است.

 

راهکارهای رسیدن به مدیریت بهتر دخل و خرج

برای رسیدن به مدیریت بهتر دخل و خرچ چه کار باید کرد در اولین قدم شما باید همواره از دخل وخرج گذشته خود اگاهی داشته باشید تا در آینده بتوانید از این اطلاعات استفاده نمایید. شما باید همواره بدانید که درآمدتان صرف چه مواردی شده است.

 

 

برای نیل به این هدف شما نیاز به ابزاری برای ثبت دخل و خرج خود دارید خوشبختانه امروزه با رایانه می توان همه این کارها را به سادگی انجام داد و مانند قدیم نیازمند یادداشت کردن هزینه ها و درآمدهای خود در یک دفترچه نیستید تا بتوانید دخل و خرج خود را مدیریت کنید. این روش از بسیاری از جهات ناکارآمد می باشد. یکی از عمده دلایل ناکارآمدی این روش این است که بعد از مدت کوتاهی دفترچه به دلیل حجم اطلاعات نوشته شده عملا غیر قابل استفاده می شود.

گردآوری:پرتال فرهنگی اجتماعی پرشین پرشیا

-

:نویسنده

banki.ir :منبع

راه های پایه ای افزایش آی کیو در کودکان چیست؟

یکی از بهترین شیوه ها برای بالابردن آی کیو فرزندتان، ایجاد یک محیط محرک در خانه است. می توان محیطی از نظر ذهنی برای تشویق و تحریک فرزندان ایجاد کرد. در اینجا چند شیوه پایه ای که می توانید برای این هدف به کار برید را مثال می زنیم.

 
آندریو لو: خیلی از والدین برای این که نقشی در کامیابی فرزندان شان در مدرسه و در زندگی آتی آنها داشته باشند، حاضر به انجام هر کاری هستند. والدین به سختی کار می کنند تا فرزندان شان را با فرستادن به بهترین مدارس و ایجاد یک محیط عالی برای رشد احساسی و جسمی آنها باهوش و مستعد بار بیاورند.


باوجود تلاش های سخت آنها، خیلی از ما از پیشرفت فرزندان مان در راه کامیابی راضی نیستیم.در خیلی از موارد والدین تلاش می کنند تا سطح کامیابی فرزندان شان را با نمرات آنها در مدرسه اندازه گیری کنند.

 
گاهی اوقات والدین تلاش می کنند تا نمرات فرزندان شان را با هم کلاسی های آنها در مدرسه مقایسه کنند. کارشناسان بر این باورند که این مقایسه ها می توانند اشتباه باشند یا در درازمدت تاثیری معکوس داشته باشند. چون هوش یا استعداد خصوصیاتی هستند که نمی توان آنها را ساخت یا تعیین کرد. حالا سوال مهم این است که آیا والدین می توانند هوش فرزندان خود را بالا ببرند؟

 نظر کارشناسان در این رابطه به دو دسته تقسیم می شود و برخی معتقدند که چنین امری شدنی است و عده ای دیگر کاملا با این ایده مخالفت می ورزند. با این وجود، تحقیقات اخیر نشان داده که می توان هوش فرزندان را به میزان چند درجه با به کارگیری چند تکنیک و راهکار مختلف افزایش داد.

 
یک آزمون استاندارد آی کیو با انجام یک سری اصول میزان هوش کودک را اندازه گیری می کند. خیلی از تست های استاندارد آی کیو، به منظور اندازه گیری سطح یا میزان هوش یک کودک بسته به سن او، مورد استفاده قرار می گیرند.


آی کیو متوسط افراد حدود ۱۰۰ معرفی شده و هر امتیازی پایین تر از ۷۰ رضایت بخش نیست. بالابردن و افزایش آی کیو یک کودک بازی دشواری است. چون در واقع شما مغز فرزندتان را با انجام یک سری تکنیک های انقلابی و شیوه های مدرن، دستکاری می کنید. ارتقای آی کیو کودک بدین معناست که شما پروسه فکری فرزندتان را مطابق میل و خواسته خود و هماهنگ با محیطی که در آن رشد می کند، تنظیم می کنید.
 

یکی از بهترین شیوه ها برای بالابردن آی کیو فرزندتان، ایجاد یک محیط محرک در خانه است. می توان محیطی از نظر ذهنی برای تشویق و تحریک فرزندان ایجاد کرد. در اینجا چند شیوه پایه ای که می توانید برای این هدف به کار برید را مثال می زنیم.
 

وقتی با فرزندتان حرف می زنید از ژست ها و حرکات چهره ای پراشاره استفاده کنید. این پروسه ساده محیطی محرک برای رشد مغز ایجاد می کند.
 

خواندن کتاب موقع خواب فرزند هم ایده دیگری است که به کودک برای فهم متن، زبان و صدا کمک می کند.

 
به فرزندتان برای قاطی شدن با فرزندان دیگر کمک کنید تا قدرت همکاری را بفهمند و یاد بگیرند.

 

نشانه های زبانی و حرکات تقلیدی به فرزندان تان کمک می کند تا مهارت هایی نظیر تشخیص چهره، حدس زدن، فکر کردن، آنالیز و غیره را یاد بگیرند.

 
هر بار که واقعا نیاز است کنار فرزندتان باشید. فرزندان وقتی در حال انجام تکالیف خانه یا فعالیت های دیگر نظیر نقاشی هستند به حمایت والدین شان نیاز دارند.

 

کودکان فعال، کودکان شادی هستند. فعالیت فیزیکی که شامل ورزش و بازی های مختلف است، گردش جریان خون را به همه اعضای بدن نظیر مغز و سیستم عصبی تسریع می بخشد. خون تازه با اکسیژن فراوان، قدرت تمرکز، توجه و فکرکردن بدن کودک را بالا می برد. فعالیت جسمانی در کودکان می تواند به بهتر فکرکردن، خلاقیت و تحریک قدرت مغز، تمرکز و همه عواملی که در بالابردن آی کیو موثر است، منجر شود. بازی های فیزیکی هم به رشد بهتر بدن و مهارت های شناختی آنها کمک خواهد کرد.

 
شطرنج و موسیقی دو نمونه از بهترین فعالیت هایی هستند که می توانند به بالابردن سطح آی کیو کمک کنند. موسیقی و ریتم آن را از کودکی در زندگی فرزندان تان وارد کنید و نظاره گر عملکرد بهتر فرزندتان در مدرسه و در فعالیت های دیگر او باشید.
 

تقریبا هر روز با فرزندتان شطرنج بازی کنید. شطرنج همچون ژیمناستیک ذهنی است که به کودک شما در توسعه قدرت تمرکز و پروسه فکرکردن او کمک می کند. با اینکه تعدادی از کارشناسان بر این باور هستند که تست های آی کیو نمی توانند به طور دقیق میزان هوش و استعداد کودکان را تعیین کنند، اما آنها بینش های پایه ای درمورد اینکه کودکان چگونه می توانند در بعضی از بخش های آکادمیک و مدرسه ای عمل کنند، ارائه می دهند.

 
البته والدین باید به اندازه کافی محتاط باشند. فرزندان موفق کودکان فوق العاده ای هستند که فقط در تست آی کیو بهتر از بقیه نیستند ولی در احساسات و مهارت های زندگی هم قوی تر از دیگران به نظر می رسند. بالابردن آی کیو فرزندان فعالیت فشرده ای است که به کمک و تلاش زیاد والدین نیاز دارد.

 
فقط به یاد داشته باشید که هوش، استعداد و درخشش هدایایی هستند که خداوند از ابتدا در کودک شما قرار داده و شما تا حد مشخصی می توانید در کامیابی فرزندان تان دخیل باشید. تغذیه خوب، خواب مناسب و تمرینات کافی در جهت پرورش ذهن برای بالابردن سطح آی کیو فرزند شما موثر هستند.

 
هوش احساسی و اجتماعی، کلیدهای اصلی کامیابی

ری سیوری: شاید این موضوع به عنوان یک جنبه فاقد اهمیت از کامیابی به نظر برسد. ولی رابطه خوبی با دیگران عاملی موثر و بزرگ در راه رسیدن به کامیابی محسوب می شود. این موضوع حتی میان کودکان هم از همین درجه اهمیت برخوردار است.

 

برای افراد موفق، توسعه بخشیدن هوش اجتماعی و احساسی به نحوی که بتوانند زندگی خود را ترقی دهند و آن را بهبود بخشند، حیاتی است. «هوش اجتماعی» چیست؟ هوش اجتماعی نوعی از هوش فردی است که نمی توان آن را با تست یا آزمون محاسبه کرد و در عین حال نشان دهنده چگونگی رابطه برقرارکردن افراد در جامعه با دیگران است.

 
کسب مهارت های اجتماعی یک جنبه خیلی حیاتی در کسب کامیابی است چون اگر افراد قادر به برقراری رابطه با مردم دور و برخود باشند، در ذهن دیگران به عنوان فردی با عقاید مقبول و با ارزش شناخته می شوند. بعضی از مردم از اهمیت این موضوع غافل می شوند. برای داشتن یک زندگی کامل، اشخاص باید افراد پیرامون خود را راضی نگه دارند.

 

افرادی که در روابط خود با چالش رو به رو هستند، می توانند درمورد هوش اجتماعی چیزهای زیدی بیاموزند. چراکه هیچ شخصی با هوش اجتماعی درونی متولد نمی شود. اگر این چالش به منظور برقراری رابطه خوب با دیگران باشد، در زمان حرف زدن با دیگران، می توان این گونه فکر کرد: آیا چیزی که می گویم آنها را ناراحت و عصبی و افسرده می کند؟ آیا حرفی که می زنم باعث می شود که آنها احساس احترام، به بهترین شکل ممکن اداره کنند. درواقع واژه ها می توانند تفاوت های بزرگی ایجاد کنند.
 

هوش احساسی در زمان های سختی که پیش رو دارند، محک می زند. هوش احساسی عاملی است که هر شخص می تواند آن را یاد بگیرد و پایه و اساس توسعه شخصی است. خیلی راحت می توان به ذهنی با هوش احساسی بالا رسید و این کار را می توان با تمرین و انگیزه انجام داد. وقتی هوش فردی خود یا فرزندتان را توسعه می دهید باید این نکات را در ذهن داشته باشید.

 
اشتباهات فقط یک گام شما را به کامیابی نزدیک می کنند. همیشه افراد بهتری هستند که می توان با آنها ملاقات کرد و آشنا شد.

 
هوش اجتماعی و احساسی فاکتورهای مهمی در راه رسیدن به کامیابی هستند. دستیابی به هوش اجتماعی و احساسی چیزی است که می توان با زمان و تمرین به آن دست یافت.


گردآوری:پرتال فرهنگی اجتماعی پرشین پرشیا

منبع : مجله خلاقیت

دوست داشتن



آن چه در زیر می خوانید، از زبان هلن کلر بانوی نابینا و ناشنوای مشهور جهان می باشد:

 صبح روزی را به خاطر می آورم که برای اولین بار از معلمم معنی کلمه ی دوست داشتن را پرسیدم. البته تا آن زمان، کتاب های زیادی مطالعه نکرده بودم. آن روز تعدادی گل بنفشه را که در باغ پیدا کرده بودم، پیش معلمم خانم سالیوان بردم. او مرا در آغوش کشید و با انگشت خود کف دستم نوشت: من هلن را دوست دارم.

من از او پرسیدم: دوست داشتن چیست؟

او با انگشت به قلبم که در حال تپیدن بود، اشاره کرد و گفت: این جاست.

حرف های او مرا خیلی گیج کرده بود زیرا تا آن زمان، معنی چیزهایی را می فهمیدم که بتوانم آن ها را لمس کنم. من گل های بنفشه را که در دست او بود، بوییدم و به آرامی از او پرسیدم: آیا دوست داشتن، رایحه ی دل انگیز گل هاست؟

معلمم گفت: نه!

دوباره به فکر فرورفتم. خورشید در حال تابیدن بود. با دست به سمت خورشید اشاره کردم و پرسیدم: آیا این دوست داشتن نیست؟ به نظرم ممکن نبود چیزی زیباتر از خورشیدی که با گرمای خود باعث رشد و تعالی تمامی موجودات می شود، در دنیا وجود داشته باشد اما خانم سالیوان سرش را تکان داد و من به طور کامل گیج و مبهوت و ناامید بودم. برای من خیلی عجیب بود که معلمم نمی توانست دوست داشتن را به من نشان دهد.

یک یا دو روز بعد، مشغول بازی با چند مهره بودم و سعی می کردم ابتدا دو مهره ی بزرگ سپس سه مهره ی کوچک را به صورت قرینه و متوالی به نخ بکشم. ابتدا اشتباهات زیادی می کردم اما خانم سالیوان با صبر و حوصله به من کمک می کرد تا مهره هایی را که به اشتباه وارد کرده بودم، بیرون آورم. در انتها متوجه یک اشتباه بزرگ در توالی مهره ها شدم و برای یک لحظه فکرم را به درس متمرکز کردم و این که چگونه باید مهره ها را به طور صحیح مرتب کنم.

خانم سالیوان انگشتش را روی پیشانی ام گذاشت و نوشت فکر کن. در یک آن فهمیدم آن کلمه، نام یک روندی است که در ذهن من می گذرد. این اولین تجربه ی من در یادگیری یک فکر انتزاعی بود. با این طرز فکر، مدت زیادی سعی می کردم معنی دوست داشتن را بفهمم. آفتاب، هر روز زیر ابر بود و تابش مختصری وجود داشت.

ناگهان خورشید از پشت ابر بیرون آمد و به طور کامل درخشید. دوباره از معلمم سؤال کردم: آیا این دوست داشتن نیست؟

او جواب داد: عشق، مانند ابر در آسمان است قبل از این که خورشید بیرون بیاید.

بعد به زبانی ساده تر که من در آن زمان احتمالاً آن را نفهیدم،

توضیح داد: تو می دونی که نمی تونی ابرها رو لمس کنی اما بارون رو احساس می کنی و می دونی که گل ها و زمین تشنه، چقدر خوشحال می شن اگه پس از یک روز آفتابی، بارون بیاد. دوست داشتن هم مانند ابر است. تو نمی تونی اونو لمس کنی اما می تونی وجودشو توی هر چیزی احساس کنی. بدون دوست داشتن، تو خوشحال نخواهی بود و دوست نداری بازی کنی.

حقیقتی زیبا بر من آشکار شد. بین من و انسان های دیگر، خطوط نامرئی به نام دوست داشتن وجود دارد.

اگر کسی تهدید به خودکشی کرد،‌ چه کار کنیم؟

تهدید به خودکشی شاید به اندازه اقدام به خودکشی جدی نباشد اما برخی ضروریات وجود دارد که اطرافیان فردی که تهدید به خودکشی می‌کند، باید به آن توجه داشته باشند...

 اول اینکه تهدید به خودکشی را در ذهن جدی بگیریم. دوم آنکه از بحث و جدل و به چالش کشیدن فرد خودداری کنیم. نصیحت کردن یا بحث در مورد اینکه چرا تصمیم به خودکشی گرفته یا اینکه تصمیم او اشتباه است، کار درستی نیست. سوم اینکه نباید فرد را خشمگین و تحریک کرد. چهارم اینکه با متانت و حوصله باید او را آرام کرده و به شکل غیرمستقیم باید با او صحبت کنیم.
 مثلا به او بگوییم: «به نظر می‌رسد مشکلی دارید. می‌خواهید در مورد این مشکل با هم صحبت کنیم؟» نکته‌ای که بسیار قابل‌توجه است این است که تمامی مراحل باید به گونه‌ای باشد که فرد در آینده از تهدید به خودکشی به عنوان اهرم رسیدن به خواسته‌هایش استفاده نکند. این مراحل باید با ظرافت طی شود تا در آینده فرد از تهدید به خودکشی به عنوان وسیله‌ای برای باج‌خواهی استفاده نکند. ششم اینکه وسایل خطرناک، دارو و هر نوع وسیله‌ای که فرد بتواند از آن برای خودکشی استفاده کند، باید از دسترس او دور شود و هفتم اینکه به درمان‌های زمینه‌ای پرداخته شود و باید به دنبال علت‌یابی باشیم که چرا فرد قصد خودکشی دارد. معمولا تهدید به خودکشی در کسانی دیده می‌شود که به نوعی برخی صفات شخصیتی نظیر زیاده‌خواهی یا افسردگی دارند یا مبتلا به بیماری‌های خاص روانی یا اعتیاد هستند. ارجاع به روان‌شناس یا روان‌پزشک یا افرادی که به نوعی می‌توانند به فرد کمک کنند لازم است. توجه به درددل افرادی که به خودکشی تهدید می‌کنند مساله مهمی است که اطرافیان باید به آن بپردازند و با گوش شنوای فعال با متانت، صبر و حوصله گوش دهند و به شکل غیرمستقیم به حل آنها بپردازند.

تهدید به خودکشی در خانم‌ها شایع‌تر اما اقدام به خودکشی در آقایان شایع‌تر است. زنان در مقایسه با مردان 4 برابر بیشتر تهدید به خودکشی می‌کنند اما مردان معمولا موفق‌ترند. دلیل این امر هم خشم از اطرافیان، افسردگی‌های مزمن، ناکامی و ناامیدی است. در صورتی که فردی دست به خودکشی زد سریعا باید قضیه را پیگیری کرد و اقدام‌های درمانی حاد را انجام داد.

خانواده باید در این بین آرامش خود را حفظ کرده و به هیچ عنوان گیج نشوند. لازم است برحسب نوع خودکشی ناموفق اقدام‌های روان‌شناختی مختص به روش خودکشی صورت پذیرد. خانواده باید به گذشته برگردند تا متوجه شوند چرا فرد دست به چنین عملی زده است و آیا لازم است تغییراتی در روش زندگی و ارتباط‌ها داده شود یا خیر. اگر ریشه‌های بیماری نظیر افسردگی و اختلال‌های روان‌پزشکی حاد در فرد وجود دارد لازم است متخصص فن آنها را درمان کند.

روان‌پزشکان معتقدند همه چیز باید به شکل شفاف بیان شود و هرگونه پنهان‌کاری ممکن است نتیجه معکوس به دنبال داشته باشد. اطلاعات ارائه‌شده باید شفاف باشد اما نباید همه اطلاعات را در اختیار همه قرار داد. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. بسته به زمان و مکان باید اطلاعات به شکل شفاف داده شود.

اما خودکشی در چه افرادی بیشتر دیده می‌شود؟ آمار خودکشی در خانواده‌های در‌هم ریخته، افسرده، خانواده‌هایی که به طلاق گرفتارند، افراد مجرد و معتاد بالاتر است. افرادی که از نظر مذهبی نیز اعتقادات کمتری دارند بیشتر دست به خودکشی می‌زنند. بیماری‌های جسمی سنگین، سالمندی و مرگ عزیزان هم می‌تواند سبب افزایش گرایش به سمت خودکشی شود. در صورتی که در یک جامعه تنش‌ها کاهش یابد، روابط بهتر و نزدیک‌تر شود، شایعه‌ها کم شود، اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی پایین بیاید و درنهایت میزان ناکامی‌ها کاهش یابد، آمار افسردگی و به تبع آن آمار خودکشی کاهش می‌یابد.


منبع : عصر ایران

علام و فاکتور های خطر سکته قلبی

فاکتورهای خطر و علائم پیش از بروز حملات قلبی در زنان متفاوت با مردان است این درحالی است که بیشتر پزشکان خطر سکته در زنان را با همان علائم شناخته شده در مردان ارزیابی می کنند و به همین علت در بسیاری از کشورها مرگ ناشی از سکته قلبی در زنان دو برابر مردان است.

به گزارش مهر، احساس خستگی، نفس تنگی، اضطراب و دردهای عمومی از علائمی هستند که می توانند این فکر را در زنان ایجاد کنند که در مدت یکماه آینده با خطر سکته قلبی مواجهند.

در حقیقت احتمال مرگ یک زن نسبت به مرد همسن خود در اثر عارضه قلبی دو برابر است و به نظر می رسد حداقل در تمام کشورهای توسعه یافته بیماریهای قلبی عروقی اولین دلیل مرگ در زنان هستند. به طوریکه برای مثال در آمریکا سالانه بیش از نیم میلیون زن در اثر حمله قلبی جان خود را از دست می دهند که این رقم برابر با 41.3 درصد از تمام مرگها در زنان است.

علائم سکته قلبی در زنان متفاوت از مردان است
 
 نتایج تحقیقی که توسط موسسه ملی بهداشت آمریکا در مورد 525 زن انجام شد نشان داد که علائم سکته قلبی در زنان متفاوت از مردان است.
 
به طوریکه در شرایطی که بیشتر مردان پیش از بروز سکته قلبی علائمی چون احساس درد در دست چپ و درد در قفسه سینه را تجربه می کنند زنان با علائم دیگری روبه رو می شوند.
 
در این مطالعه، 95 درصد از زنان اظهار داشتند که در حدود یکماه قبل بروز سکته میوکاردیو با علائمی روبه رو شدند که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بودند.
 
از میان شایع ترین این علائم می توان به خستگی غیرعادی (70.6 درصد)، اختلال خواب (47.8 درصد) و تنگی نفس (42.2 درصد) اشاره کرد.
 
نکته جالب توجه در این بود که 70 درصد از این زنان یکماه قبل از سکته هرگز درد قفسه سینه نداشتند و 43 درصد از آنها حتی در مدت سکته نیز در قفسه سینه هیچ دردی احساس نمی کردند. این درحالی است که بیشتر پزشکان حتی در مورد زنان نیز درد قفسه سینه را به عنوان مهمترین علامت حملات قلبی مدنظر قرار می دهند.
 
مهمترین فاکتورهای خطر در زنان
 
1- در زنان ارتباط محکمی میان فشار خون شریانی و مرگ زودهنگام (بسیار بیشتر از مردان) با بیماری قلبی کرونری (CHD) وجود دارد.
 
در تحقیقی که پروژه "مطالعه قلب فرامینگهام" زیر نظر "موسسه ملی خون، ریه و قلب آمریکا" و دانشگاه بوستون انجام شد، نشان می دهد در شرایطی که در مردان فشار خون بالا پس از سن، کلسترول بالا و استعمال دخانیات در رتبه چهارم فاکتورهای خطر قرار دارد در زنان در کنار سن مهمترین فاکتور به شمار می رود.
 
2- سیگار اولین دلیل مرگ قابل پیشگیری برای زنان است. بررسیها نشان می دهد که بیش از نیمی از سکته های میوکاردیو در هر دو جنس با مصرف سیگار ارتباط دارد. 
 
خطر بیشتر (2 تا 4 برابر) دوز مصرف وابسته است.  به طوریکه حتی سیگاریان کم مصرف (1 تا 4 نخ سیگار در روز) که بیشتر در میان زنان هستند نسبت به زنان غیر سیگاری دو برابر با خطر بیشتری در توسعه CHD مواجهند.
 
3- بعضی مطالعات نشان می دهد که نسبت میان کل کلسترول/ کلسترول HDL و لیپوپروتئین پس از سن، مهمترین فاکتور خطر بیماری شریانی است و تفاوتهای این ارتباط برپایه جنس متفاوت است.
 
4- دیابت خطر مرگ شریانی را نسبت به افراد غیر دیابتی افزایش می دهد. اما در شرایطی که این خطر در مردان 2 تا 3 برابر است در زنان 3 تا 7 برابر است.
 
علت این افزایش خطر بیشتر در زنان به سبب اثری است که این بیماری روی چربیهای پلاسمایی و فشار خون می گذارد. به طوریکه دیابت در زنان مستقیماً روی استروژن اثر می گذارد و عملکرد حفاظتی آن را تغییر می دهد و حتی می تواند اثرات مفید درمان هورمونی دوران یائسگی را حذف کند.
 
درحقیقت، دیابت سطوح بالای تری گلیسرید و سطوح پایین کلسترول HDL را تولید می کند و موجب می شود که لیپوپروتئینها تغییرشکل دهند و تبدیل به ذرات کوچکتر و متراکم تری شوند که ساخت پلاکها در شریانها را آسان می کنند.
 
علائمی که زنان نباید بی تفاوت از کنار آنها عبور کنند
 
فرسودگی
 
فرسودگی اختلال شایعی است که اغلب در اثر کیفیت بد خواب، عوارض جانبی دارو و یا اضافه کاری زیاد به وجود می آید. اما خستگی و فرسودگی غیرمعمول می تواند اولین علامت یک حمله قلبی یا نشانه ای از یک بیماری عروقی باشد. 70.6 درصد از زنان شرکت کننده در یک تحقیق اظهار داشتند که در هفته ها و روزهای قبل از سکته به شدت دچار فرسودگی شده بودند.
 
بدخوابی
 
اغلب پیش می آید که در یک دوره پرمشغله دچار کم خوابی شوید. اما اگر این اختلال در یک دوره مشخص و به طور مرتب تکرار شود می تواند نشانه خطر باشد. به طوریکه نتایج تحقیقی که در مورد زنانی که به تازگی یک سکته قلبی را تجربه کرده اند نشان می دهد که 47.8 درصد از آنها در روزها و هفته های قبل از حمله از بدخوابی رنج می بردند.
 
سرفه و نفس تنگی
 
نفس تنگی عجیب و سرفه بدون سابقه آسم در طول فعالیتهای عادی روزانه علائمی از حملات قبلی زودهنگام است که در زنان رخ می دهد. 42.1 درصد از زنان شرکت کننده در یک تحقیق اظهار داشتند که حداکثر از یکماه قبل از حمله قلبی سرفه های غیرعادی و تنگی نفس داشتند.
 
سوزش معده و سوء هاضمه
 
سوزش معده در شرایط عادی می تواند به دلیل خوردن یک غذای سنگین باشد اما تقریباً 40 درصد از زنانی که حمله قلبی داشته اند اظهار می دارند که در هفته های قبل از سکته دچار سوزش معده یا هضم دشوار شده بودند.
 
سرگیجه و عرق سرد
 
تقریباً 40 درصد زنانی که دچار حمله قلبی شده بودند کمی پیش از سکته سرگیجه داشتند و 40 درصد دیگر نیز عرق سرد می کردند. این دو علامت با شرایط قبل از یائسگی سازگارند اما همچنین می توانند علائم یک حمله قلبی باشند.
 
اضطراب غیرقابل توضیح
 
بیش از یک سوم (35 درصد) از زنانی که سکته کرده بودند قبل از حمله قلبی به یک اضطراب غیرقابل توضیح دچار شده بودند.
 
دردهای عمومی بدن
 
هرچند درد ناگهانی در قفسه سینه به عنوان یکی از علائم کلاسیک حمله قلبی شناخته می شود اما تنها 30 درصد از زنانی که سکته کرده بودند اظهار داشتند که در قفسه سینه احساس درد می کردند.
 
در عوض، بیشتر زنان در سایر مناطق بدن به ویژه بخشهای فوقانی کمر، گردن، شانه ها، بازو، آرواره و گلو احساس درد می کردند.

منبع : عصر ایران

در ذهن مخاطبتان چه می گذرد ؟!

این مقاله حاصل تلاش آلبرت مقبانین  در رابطه با حرکات و ژستهای متفاوت شما در شرایط مختلف می باشد . با پی بردن به این نشانه ها می توانید به سادگی متوجه شوید که در ذهن مخاطبتان چه می گذرد؟

صورت:
بعد از چشم ها تاثیر گذارترین نقطه در چهره هر شخص فیگور صورت می باشد .

مثال: در حین یک ملاقات برای اینکه نشان دهید از این ملاقات رضایت دارید، یک لبخند زیبا بر لب داشته باشید.

اما مواظب باشید در این کار افراط نکنید .
برای مثال: در تمام دقایق یک ملاقات نخندید ، اجازه دهید مخاطبتان چهره تان را بدون خنده نیز مشاهده کند .

چشم ها :
با کمک چشمهایتان می توانید  یک رابطه مستقیم و آزاد را با مخاطب برقرار  کنید .

به چشم های مخاطبتان نگاه کنید اما نه اینکه زل بزنید و در تمام دقایق نگاه های او را دنبال کنید زیرا در این صورت دید مثبتی را از خود به طرف مقابلتان منتقل نمی کنید .

به طور نرمال و  معمولی به چشم های طرف مقابل خود نگاه کنید .

هیچ گاه چشم هایتان را به زمین ندوزید یا اینکه به پاهای خود یا شخص مقابل ذل نزنید  زیرا این کار بیانگر کمبود اعتماد به نفس و نمایانگر خجالتی بودن شماست .

حرکات متنوعی که با دستها انجام می شود:

دستها تنها نقاطی هستند که می توانند حرکات بسیاری را انجام دهند مثلا : حرکات تند و اضطراب آوری داشته باشند یا اینکه آرام باشند یا مدام باز و بسته شوند یا.....

افرادی که اضطراب و استرس زیادی دارند ، معمولا حرکات تند و سریعی را در دستهایشان می بینیم . شخصی که مدام انگشتان دستش را باز و بسته می کند نشانه بارزی  از معذب بودن و کم رو بودن اوست.

حرکاتی که انجام می شود و نشان از خسته شدن مخاطب از صحبت های مطرح شده می باشد :

صحبتی در جریان است که برای شما جالب نیست اما بخاطر شرایطی که دارید نمی توانید آنجا را ترک کنید.

مثال : شما در یک جلسه خسته کننده در محیط اداری خود هستید و بخاطر موقعیت شغلی خود مجبور به ماندن و گوش دادن به صحبت های رییس و همکاران خود هستید .چه حرکاتی را از خود بروز می دهید ؟ شما ناخودآگاه و به طور متناوب پاهای خود را تکان می دهید ، یا به طور ناخودآگاه به صورت شخصی ذل می زنید یا به پوشه ای که پیش رویتان است یا بطری آبی که کنارتان است یا ...

اما موقعیت ایده آل در ملاقات ها چه حالتی است ؟ حالتی که خسته کننده و مضطرب به نظر نرسد؟

هنگامی که بر روی مبل یا صندلی می نشینید خود را رها نکنید بلکه حالت رسمی را حفظ کنید برای مثال یک پای خود را بر روی دیگری بندازید و با چهره ای معقول بنشینید نه چهره مضطرب یا کم رو .  دستان خود را بر روی پاهای خود بگذارید تا از حالت آویزان بودن آنها جلوگیری کنید .
یا اگر برای این دیدار مضطرب هستید و دستان شما لرزش دارند ، لرزش دستان خود را از نگاه مخاطبتان مخفی کنید .

خیلی زود و سریع با مخاطب خود رابطه دوستانه ای برقرار نکنید حتی اگر او این رویه را در پیش گرفته باشد . با لحنی کاملا رسمی و مودبانه در طول ملاقات صحبت کنید .

فاصله 60 سانتی متری را نیز  حائل بین خود و شخص مقابل قرار دهید نه خیلی نزدیک او بنشینید نه خیلی دور .

اکنون به رفتارهای اغوا کننده می پردازیم :
اغوا کننده بدین معناست : شما با رفتاری که در پیش می گیرید قصد فریفتن شخص مقابلتان را دارید .

اگر یک خانم در جلسه ای حضور داشته باشد و تمایل به برقراری رابطه نزدیک تری با یکی از همکاران مرد خود داشته باشد ، رفتارهایی را انجام می دهد که باعث جلب نظر آن فرد و همینطور  اغوا کردن او بیانجامد . برای مثال :

با موهای خود بازی می کند و به نوعی قصد نمایش دادن موهای خود را دارد و در حین این کار یک لبخند نیز بر لب  دارد .

اگر می خواهید  مدیر عامل  خود را تحت تاثیر  قرار دهید  و توجه او را به خود جلب کنید در طول  جلسه ای که رییس شما سخنرانی می کند تمام صحبت های او را با سر تایید کنید و در بعضی لحظه ها که جای صحبت وجود دارد با کلماتی مانند : دقیقا ، کاملا درست می فرماین ، من هم موافقم و کلماتی با این سبک نظر شخص مقابل را به خود جلب می کنید .

حرکاتی که شخص دروغگو از خود بروز می دهد :

شاید از سخنان و صحبت های شخص مقابلتان نتوانید تشخیص دهید که او براستی حقیقت را به شما می گوید یا خیر ؟

اما می توانید با کمی درایت از روی حرکات او به صحت گفته هایش پی ببرید ، اما چگونه؟

حرکات گفته شده در این قسمت با توجه به تحقیقات روان شناسان نوشته شده است :

* هنگامی که شخصی در حال دروغ گفتن است بی اختیار  دستش را جلوی دهان خود می  گیرد  و شما تکان خوردن لب های او را به هنگام صحبت کردن نمی بینید طوری که انگار او می خواهد با دستش جلوی خروج کلمات را بگیرد . او  مدام دستش را در موهای خود می کند ، یا با دست بینی اش را لمس می کند .

* اگر بر روی صندلی یا مبل نشسته باشد مدام تکان می خورد و  جای خود را بر روی صندلی تغییر می دهد ، گاهی دست خود را روی دسته مبل می گذارد یا گاهی دست خود را روی پاهایش قرار می دهد  و ...

30 کار 30 ثانیه ای برای داشتن زندگی بهتر

رفتار و طرز برخورد، شالوده و پایه ی موفقیت است. یک انسان سخاوتمند با رفتار و منشی مثبت مطمئناً کامیاب خواهد شد. اگر رفتارتان را تغییر دهید، ادراکتان، اعمالتان و زندگی تان را تغییر داده اید؛ و با تغییر تک تک زندگی ها، دنیا تغییر خواهد کرد. در این ایمیل ۳۰ نوع کار را عنوان می کنیم که هر کدام فقط ۳۰ ثانیه زمان می برد. تصور کنید اگر میلیون ها یا بیلیون ها انسان روی زمین اگر فقط یکی از این کارها را انجام بدهند، دنیا چطور تغییر می کند! به همین دلیل سعی کردیم راههای جدیدی برای رشد و پیشرفت شخصی شما دوستان پرشین استار را یادآور شویم که می توانید در کمتر از ۳۰ ثانیه آن ها را انجام دهید.

1. تُن صدایتان را تغییر دهید. برای ۳۰ ثانیه سعی کنید نرم تر، آرام تر، و کمی خوشایندتر صحبت کنید. با نتایج شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. آیا می دانستید وقتی با صدای نرم تر و آرام تر به بچه ها دستور بدهید، نسبت به اینکه سرشان داد بزنید، تأثیر بیشتری خواهد داشت؟ اگر در کار خسته شده اید، حتی فقط برای ۳۰ ثانیه سعی کنید لحن صدایتان را آرام تر کنید، شاید زودتر به نتیجه رسیدید!

۲. ایده های قدیمیتان را به یاد آورده و دوباره آنها را از سر گیرید. برای ۳۰ ثانیه، ایده قدیمیتان را دوباره امتحان کنید. آیا این ایده ی یک اختراع، یک پروژه کاری، یا کاری بوده که به نظرتان خسته کننده می آمده؟ یکی از آن کارها را انتخاب کرده و یک بار دیگر امتحانش کنید. تصور کنید اگر همه ی آدم ها اینقدر جرات داشتند که از نبوغ خدادادی در جهت استعدادهایشان بهره گیرند چه می شد؟ می دانید چه چیزهای جدیدی در دنیا ابداع می شد؟

۳. برای ۳۰ ثانیه به یک نفر یک فرصت دوباره بدهید. یک بار دیگر به حرف هایش گوش دهید یا یک بار دیگر به او فرصت دهید شاید که تغییر کرده باشد.

۴. به فرزندانتان بگویید "دوستتون دارم" و "به شما افتخار می کنم." به چشم هایشان نگاه کنید، و به آن ها نشان دهید که چقدر برایشان ارزش قائلید. تصور کنید اگر همه ی والدین ۳۰ ثانیه در روز هم که شده به فرزندانشان اطمینان خاطر می دادند، شاهد چه تغییرات شگرفی بودیم.

۵. دفعه ی بعدی که منتظر خشنودی آنی یا چیزی بودید که نمی توانید در همان لحظه داشته باشید، برای آنچه که در حال حاضر دارید، ۳۰ ثانیه از خدا تشکر و قدردانی کنید. این کار باعث تغییر رفتارتان خواهد شد.

۶. ۳۰ ثانیه محکم تر و صاف تر بایستید و سرتان را بالاتر بگیرید. در چشم های دیگران نگاه کنید و با اطمینان بیشتر راه بروید. ببینید چه احساس خوبی دارد.

۷. کاری را که قبلاً از انجام آن دست کشیده اید و نیمه رها کرده اید را انتخاب کنید که امروز انجامش دهید. ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمی کشد که برای انجام کاری تصمیم بگیرید. قولتان را پیش خودتان نگه دارید و مطمئن باشید که حتماً انجامش خواهید داد.

۸. به هم ریختگی هایی که کس دیگری ایجاد کرده را تمیز و مرتب کنید.

۹. از کسی تعریف و تمجید کنید.

10. برای چیزی یا کسی که باورش دارید، بایستید. یک جمله ی حمایت کننده، حوزه ی نفوذ شما را گسترده تر خواهد کرد.

۱۱. کسی را در کارش تشویق کنید و به او اطمینان خاطر بدهید. به او بگویید که "تو می توانی!" او را باور داشته باشید و این باور را نشان دهید.

۱۲. کسی را که دوست دارید بیشتر با او آشنا شوید را به خانه تان دعوت کنید. می توانید شام را کنار هم صرف کنید. از این دعوت برای یک دوستی تازه استفاده کنید.

۱۳. به مدت ۳۰ ثانیه در جمع همسرتان را ناز و نوازش کنید. اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه ی زوج ها فقط ۳۰ ثانیه در روز برای چنین کاری وقت می گذاشتند، این قدر زندگی های زناشویی درهم و برهم نبود.

۱۴. یک کلمه ی جدید (کلمه ای از زبانی خارجی که به خوبی به آن تسلط ندارید) یا یک چیز تازه در مورد یک فرهنگ دیگر یاد بگیرید.

۱۵. چکی به مبلغ %۱۰ از حقوق ماهانه تان بنویسید و به مؤسسات خیریه هدیه کنید.

۱۶. هر روز ۳۰ ثانیه برای غالب آمدن بر ترس ها و شجاعانه روبه رو شدن با همه ی موقعیت های زندگی تان دعا کنید. رفتاری مثبت و هدفی مثبت در ذهن داشته باشید. برای کارهای آن روزتان طبق اولویت ها برنامه ریزی کنید. بعد از ۳۰ ثانیه برای تغییر آماده خواهید بود.

۱۷. از کسی بپرسید، "حالت چطور است" و واقعاً به جوابی که به شما می دهد خوب گوش کنید.

۱۸. مبلغی (در حد توانایی) در یک پاکت گذاشته و با عنوان "ناشناس" برای کسی بگذارید که می دانید به آن احتیاج دارد. نیکوکاری بدون اینکه شناخته شوید احساسی فوق العاده در شما ایجاد خواهد کرد. امتحان کنید!

۱۹. یک اقدام سریع برای محیط زیست بکنید. به پرنده ها غذا بدهید، زباله ها و آشغال ها را جمع و جور کنید و…

۲۰. یک صبحانه ی عالی برای خود انتخاب کنید (انرژی روزانه ی خود را با یک تصمیم ۳۰ ثانیه ای شروع کنید). کمتر مواد قندی بخورید و بیشتر پروتئین و میوه بخورید و صبحانه ای سالم و مقوی برای خود انتخاب کنید.

۲۱. اگر خیلی وقت است که درون خانه یا شرکت هستید، بیرون بروید و اجازه بدهید که نور آفتاب روی صورتتان بنشیند. این کار حالتان را خیلی سریع بهبود خواهد داد.

۲۲. وقتی کسی از شما تقاضای کمک خواست (کمک مالی)، پاسخ مثبت بدهید.

۲۳. در هر موقعیتی از ورزش کردن غافل نشوید حتی یک نرمش سرو گردن 30 ثانیه ای ...

۲۴. یک دانه بکارید (یا اگر وارد هستید، یک نهال بکارید). تصور کنید اگر میلیون ها آدم روی زمین این کار را بکنند دنیا شاهد چه فضای سبز پایان ناپذیری خواهد بود.

۲۵. چراغ اتاق هایی که خالی است را خاموش کنید (لامپ اضافی خاموش). هر ۳۰ ثانیه هم ارزش دارد.

۲۶. در سطل زباله ی خانه چند کیسه ی زباله بگذارید تا انواع مختلف زباله ها را جداگانه دور بریزید. شما بازیافت زباله را از همین امروز شروع کرده اید.

۲۷. یک عادت بدتان را در ۳۰ ثانیه ترک کنید؛ و ۳۰ ثانیه به ۳۰ ثانیه آن را تکرار کنید.

۲۸. ۳۰ ثانیه بخندید. استرستان فروکش خواهد کرد.

۲۹. آب را به مقدار کافی بنوشید.

۳۰. ۳۰ ثانیه از هر آنچه که دارید احساس رضایت کنید؛ و همیشه قدردان نعمت های خداوند باشید.

منبع: پرشین استار

چگونه احساس تنهایی نکنیم ؟!

حتی اگر این موضوع درست باشد، و شما فردی کاملاً درونگرا هم باشید اما باز هم امیدی برای کسب برخی خصوصیات افراد برونگرا وجود دارد.

برای ایجاد تغییر و تحول در خودتان باید همیشه سه اصل را رعایت کنید:
۱) با گروه‌های مختلف مردم راحت باشید
۲) ملاقات با دیگران را زیاد بر خودتان سخت نگیرید
۳) بدون نگرانی از اینکه چه باید بگویید باب گفتگو را باز کنید.

● چگونه برونگرایی را در خود تقویت کنید
شما می‌توانید بدون اینکه دست به تغییر شخصیت خود بزنید، و فقط با برداشتن چند گام ساده مهارتهای برونگرایی را در درونتان ایجاد کرده و تقویت کنید.

برای شروع و در اولین گام باید سعی کنید بیشتر وقت خود را با دیگران بگذرانید. اگر احساس می‌کنید با قرار گرفتن در موقعیت‌هایی که به معاشرت با تعداد زیادی از افراد نیاز دارد، تحت فشار قرار می‌گیرید و معذب می‌شوید، مطمئن باشید که این موضوع زیاد ارتباطی به ساختار شخصیتی شما ندارد و تنها با این دلیل است که تجربه حضور در چنین موقعیت‌هایی را نداشته‌اید.

برای برداشتن گام اول ابتدا به یک پیش گام احتیاج دارید، به دلیل اینکه شما تا بحال فردی برونگرا نبودید برای ملاقات و معاشرت با دیگران انگیزه لازم را نداشتید، و تا زمانیکه این انگیزه در شما ایجاد نشود، نمی‌توانید برونگرا شوید.

اگر در چنین حلقه انزوا‌طلبانه‌ای گرفتار شوید، برای خلاص شدن و شکستن آن دو راه بیشتر ندارید.

۱) به دنبال فعالیت‌های گروهی مورد علاقه خود بگردید.
۲) پیله تنهایی که به دور خود تنیده‌اید را پاره کنید.

● به دنبال فعالیت‌های گروهی مورد علاقه خود بگردید:
یکی از موانعی که راه اجتماعی شدن را بر بسیاری از افراد درونگرا سد می‌کند، این است که نمی‌توانند فعالیت‌های اجتماعی مورد علاقه خود را به درستی پیدا کنند.

شما می‌توانید افرادی را شناسایی کنید که از بودن در کنار آنها لذت می‌برید و در معیت آنها به انجام فعالیت‌های دسته‌جمعی بپردازید. قرار نیست که شما با هر تیپ آدمی در ارتباط باشید و معاشرت کنید، چرا که سنگ بزرگ علامت نزدن است، قدم به قدم و آهسته‌آهسته خود را با وضعیت جدید وفق دهید، این روش نقطه شروع مناسبی خواهد بود.

● پیله تنهایی خود را پاره کنید:
در درون تمام افراد درونگرا ترسی ناخودآگاه نسبت به قرار گرفتن در محیط‌های اجتماعی وجود دارد. راهکار دومی که به شما پیشنهاد می‌کنیم این است که این ترس‌ها را دور بریزید.

همه افراد برای خود یک حریم خصوصی دارند که در مورد افرادی که به شدت برونگرا هستند، این حریم محدود شده و زیاد به چشم نمی‌آید. اما افراد درونگرا برای خود حریم خصوصی گسترده‌تری قائل هستند.

پس در نتیجه برای اینکه فردی اجتماعی باشید باید این حریم خصوصی را محدود کنید و زیاد خود را در پیله تنهایی‌تان محصور ننمایید. اگر یک‌بار دست به این کار بزنید، تکرار آن برای‌تان راحت‌تر خواهد شد.

بطور مثال اگر تازه به یک ساختمان نقل مکان کرده‌اید و مواجه با همسایه‌های جدید چندان هم کار ساده‌ای به نظر نمی‌آید، برای غلبه بر این ترس می‌توانید هر روز صبح شما برای سلام کردن پیش قدم شوید.

البته لازم به ذکر است که لازم نیست از همان شروع کار گام‌های بیش از حد بلندی بردارید، همیشه مسیرهای جدید را با گام‌های کوتاه شروع کنید تا رفته‌رفته به شرایط جدید عادت کنید.

● هنر خوب صحبت کردن را یاد بگیرید
درست است که خوب گوش دادن مهارت بسیار مهمی است و شاید در بیشتر مواقع مهمتر از خوب صحبت کردن باشد، اما به‌هرحال خوب صحبت کردن خصیصه ایست که در بین تمام افراد درونگرا مشترک است.

پس شما هم اگر می‌خواهید خود را در این گروه جای دهید باید زره و کلاه خود به تن کرده و به جنگ سکوت بروید و بتوانید بی‌وقفه حرف بزنید. اما خوب می‌دانید که در عمل توانایی چنین کاری را ندارید.

مطمئناً شما و تمام درونگراها بر این عقیده‌اید که بهترین گفتگوها آنهایی هستند که به عنوان متکلم نقش کمی در آن داشته باشید، و به عنوان یک درونگرا خوب می‌دانید که از بودن در یک جمع دوستانه و تنها شنونده سخنان آنها بودن چه احساس خوبی در شما ایجاد می‌شود.

اما از همین امروز رویه خود را تغییر دهید. برای شروع تنها چند کلمه هم کفایت میکند. لازم نیست مثل یک برونگرای حرفه‌ای مسلسل وار حرف بزنید، همین که بتوانید در حد چند کلمه نظرات و احساسات خود را بیان کنید، اعتماد به نفس شما برای برخورد با موقعیت‌های اجتماعی افزایش می‌یابد.

در اینجا وقت آن شده که فوت کوزه گری افراد برونگرا را به شما یاد دهیم، این افراد بدون اینکه مطمئن باشند درباره چه موضوعی می‌خواهند صحبت کنند، باب گفتگو را باز کرده و همچنان به حرف زدن ادامه می‌دهند.

پس شما هم فقط حرف بزنید تا حرف زده باشید. شاید باز هم برای شما که به چنین روش‌های نه چندان دل چسبی عادت ندارید، انجام چنین اعمالی کمی سخت باشد اما به‌هرحال در همین حد که برای صحبت تلاش کنید پیشرفت خوبی محسوب می‌شود.

بالاخره روزی می‌رسد که شما هم مثل یک برونگرای واقعی بی‌وقفه حرف بزنید!

● لذت درونگرایی
در آخر اگر از حق نگذریم، در درونگرایی لذتی هست که در برونگرایی نیست. شما به عنوان یک فرد درونگرا می‌توانید از کارایی خود حداکثر استفاده را ببرید. همچنین خلوت تنهایی بهترین فضا برای تفکر و کارهای خلاقانه است.

پس این درونگرا بودن چندان هم بد نیست و باعث افزایش و ارتقای مهارت‌های دیگر شما می‌شود.
ایده‌آل‌ترین روش برای بکار بستن در زندگی تلفیقی از درونگرایی و برونگرایی است. می‌توانید به کمک مهارتهای اجتماعی افراد برونگرا و آرامش ذهن و نظم و ترتیب افراد درونگرا از زندگی خود لذت برده و حداکثر استفاده را از توانایی‌های خود ببرید.

اصلاً‌ مهم نیست تست‌های روانشناسی چگونه درباره شما قضاوت کنند.

● برونگرا‌ها و درونگراها
برونگرایی و درونگرایی اصطلاحاتی است که «ک.گ.یونگ» وضع کرده و حاکی از دو نوع شخصیت متناقض است. فعالیت کلی یا شوق و کشش در شخص برونگرا آفاقی (یعنی متوجه دنیای خارج) و در درونگرا انفسی (یعنی متوجه بدون شخص) است.

هر کس به این هر دو متمایل است، اما همواره بر اثر محیط و خصوصیات خلقی، یکی بر دیگری تفوق دارد و به‌نحو بارزی آشکار می‌شود. برونگرایی حاد فرار نامعقول و غیرمنطقی از نفس و نمایش دادن احساسات در جمع است (مانند هیستری و هیجان شدید) و درونگرایی حاد عبارت از عقب‌نشینی به دنیای درون است، و درین حال خیالبافی جانشین واقع بینی می‌شود. «یونگ» بیماری تقسیم خاطر را اختلال مشاعر شخص درونگرا می‌داند.

ایسنا و روشن گری روان شناسانه

به گزارش ایسنا،

کسانی که  مهارت این را دارند که با رفتار جرأت‌مندانه‌ی خود  دیگران را از عقاید و احساسات‌شان مطلع کنند و اجازه ندهند که آنها بنا به میل خود با وی رفتار کنند.

 قادرند دیگران را در موضعی قرار دهند که ضمن احترام به حق خود، به حق آن‌ها نیز احترام بگذارند.

این رفتار به این دلیل در جهت مخالف با رفتار پرخاشگرانه یا منفعلانه یا منفعل - پرخاشگر قرار دارد که در آن افراد در یک تعامل برنده قرار می‌گیرند.

یعنی ضمن احترام و حفظ حقوق دیگران اجازه نمی‌دهند که به آن‌ها بی احترامی شود یا نادیده گرفته شوند، چنان که ذکر شد در رفتار پرخاشگرانه، فرد برای احقاق حقوق خود، حقوق دیگران را زیر پا می‌گذارد و از آن جا که خود مورد بی‌احترامی قرار گرفته، یا تصور می‌کند که به او بی‌احترامی شده یا خواهد شد، در صدد رفتار متقابل بر می‌آید و ممکن است به جای یک ضربه که متحمل شده، ده‌ها ضربه را به طرف مقابل وارد کند.


برعکس، افراد منفعل و تابع به‌رغم این که شاهد تضییع حقوق خود و بی‌احترامی دیگران نسبت به خود هستند، از ترس اینکه مبادا با اعتراض، اوضاع را بدتر کنند یا خشم طرف مقابل را برانگیزند، سکوت می‌کنند و حتی در مواردی تن به پست‌ترین کارها می‌دهند تا مبادا دیگران را از خود ناامید کنند و در نتیجه‌ی آن طرد شوند.

افرادی که رفتار منفعل – پرخاشگرانه دارند ممکن است در شرایط جاری خشم خود را ابراز نکنند و از اینکه مورد ظلم قرار گرفته‌اند شکایتی ابراز ندارند، اما به محض کمرنگ شدن سایه‌ی ظالم، خشم خود را به بدترین وضع ابراز کنند، برای مثال اموال کسانی را که تصور می‌کنند به آنها ظلم کرده‌اند از بین ببرند یا حتی ممکن است تله‌هایی بر سر راه آن‌ها بگذارند که جان و مالشان را به خطر اندازد. بنابراین، با رشد رفتار جرأت مندانه افراد می‌آموزند که بدون خشم یا رفتار پرخاشگرانه و گستاخانه حقوق خود را احیا کنند یا از تضییع آن جلوگیری کنند.


برداشت از وبلاگ خوب نچاق


خواب بعد از ظهر مضرترین نوع خواب

فارس: خوابیدن در هنگام روز می‌تواند موجب افزایش سردی و رطوبت بدن شود همچنین موجب رخوت، تنبلی و کسل شدن افراد می‌شود.

خواب یکی از مهم‌ترین مسائل در طب سنتی ایران است البته باید دانست که در مزاج سرد و تر افراد نیاز بیشتری به خواب دارند و همچنین در مزاج گرم و تر نیز به دلیل اینکه رطوبت مغز بیشتر است، افراد به خواب بیشتری نیاز دارند.

خواب انواع خستگی را از بین می‌برد و موادی که بیش از حد میل به تخلیه دارند را در بدن ذخیره می‌کند البته خوابیدن می‌تواند موجب دفع مواد زائد شود.

دفع عرق بدن در زمان خواب فعال‌تر از زمان بیداری است و اگر کسی هنگام خواب بدون علت خارجی بسیار عرق می‌کند، نشانه آن است که بیش از حد غذا مصرف کرده و گرمی بدن او افزایش پیدا کرده است.

خواب سنگین خوابی است که پس از مصرف غذا و آرامش بعد از آن انجام شود که خوابیدن قبل از چنین آرامشی خوابی خوش و پیوسته نیست البته خوابیدن در هنگام روز می‌تواند موجب افزایش سردی و رطوبت بدن شود. به همین دلیل موجب تنبلی و کسل شدن افراد می‌شود.

بهتر است افراد با طبیعت سرد و تر و سرد مزاج روزانه ۸ ساعت خواب داشته باشند همچنین افرادی که دارای طبیعت گرم و تر هستند روزانه به ۷ ساعت خواب نیاز دارند و افرادی که دارای طبیعت سرد و خشک هستند روزانه به ۶ ساعت خواب نیاز دارند و افرادی که گرم مزاج هستند نیز روزانه به ۶ ساعت خواب نیاز دارند.

محمود خدادوست، دستیار تخصصی طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران می‌گوید: ‌اساساً رطوبت و تری بدن موجب افزایش خواب می‌شود و افرادی که دارای طبیعتی سرد و تر همچنین گرم و تر هستند، بیشتر از سایر افراد می‌خوابند به دلیل اینکه بدن این افراد دارای رطوبت است و علت خواب، تری و رطوبت است.

به گفته وی، هنگام خواب حرارت به درون بدن پیش می‌رود، درون بدن فرد گرم است ولی خارج از بدن سرد است به همین دلیل در گرمای تابستان نیز افراد نیازمند پوشاندن بدن خود به هنگام خواب هستند.

دستیار تخصصی طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران اضافه می‌کند: هضم یکی از فعالیت‌هایی است که در هنگام خواب صورت می‌گیرد، به همین دلیل حرارت بدن داخل سیستم گوارشی جمع می‌شود و به هضم غذا کمک می‌کند و اگر فرد شب گرسنه بخوابد چون معده او خالی است و حرارت به داخل معده می‌رود، موجب لاغری و ضعف بدن فرد می‌شود.

سیدمحمدابراهیم ابراهیمی، محقق طب اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» می‌گوید: خواب خوب خوابی است که وقتی فرد بیدار شود احساس آرامش و سبکی کند.

به گفته وی، خواب زیاد موجب چاق شدن بدن می‌شود و سردی و رطوبت بدن را افزایش می‌دهد؛ افرادی که دارای طبیعت سرد و تر و گرم و تر هستند به خواب بیشتر احتیاج دارند چرا که بدنشان رطوبت زیادی دارد.

این محقق طب اسلامی می‌افزاید: افرادی که دارای طبیعت گرم و خشک و سرد و خشک هستند، چون بدنشان خشک است به خواب کمتری نیاز دارند.

ابراهیمی اضافه می‌کند: خواب بعدازظهر یکی از مضرترین خواب‌هاست چرا که موجب ضعف حافظه، رخوت، کسلی و افزایش رطوبت بدن می‌شود.


منبع : عصر ایران .