مانند همه مردمان بااحساس و بامحبت، ما هم تلاش میکنیم که همواره درستترین کار را انجام دهیم. هرچند بعضی اوقات برای انجام بهترینها تلاش میکنیم، اما هنگامی که در آن موفق نمیشویم، اثر مخربی که توسط ما ایجاد می شود، بیشتر از اثر مفید آن است. نظیر این حالت، تسلی دادن و آرامش بخشیدن به غم زدگان و عزاداران میباشد. یکی از بدترین چیزهایی که تسلی دهندگان میتوانند انجام دهند، این است که به کلمات کلیشهای متوسل شوند. این کلمات نه تنها کهنه هستند، بلکه بعضی صرفاً احمقانه نیز هستند.
یکی از جملات کلیشهای این است که بگوییم: «او الان در جای بهتری است!» چگونه شخصی میتواند چنین چیزی را بفهمد؟ این گفتهها و اظهارات، برای شخص عزادار و ماتم زده مناسب نیست. چیزی که میدانیم، این است که این جهان، محل خوبی برای انجام دادن کارهای خیر میباشد، و بنابراین با این توضیح، مرگ، یک تراژدی است.
جمله ای که معمولاً در تشییع جنازه افرادی که به سالهای هشتاد و یا نود عمر رسیده بودند، شنیده می شود، این است که: «آن مرحوم عمر کافی کرده بود.» این جمله با صرف نظر از حال ماتم دیدگان و غم زدگان، آنها را تحت تأثیر یک هجوم ظالمانه از احساسات قرار می دهد. تسلی دهندگان، غم و غصه کسی را که سوگوار است، بیاهمیت تلقی میکنند، و کسی را که احساس ناامیدی میکند مجبور میکنند تا احساس کند که این غم و اندوه و ناراحتی بی فایده و غیرضروری است.
این گفتهها باعث قطع رابطه میان تسلی دهنده و شخص عزادار میشود، درحالیکه هدف تسلی دادن اشخاص عزادار، امکان پذیر ساختن ارتباط روحی بین آنها و تسلی دهندگان است.
اکثریت سوگواران در مورد پذیرش و شنیدن مکرر این گفتهها که به خانوادهشان اظهار میشود، گله میکنند. آنها ادعا میکنند که این گفتهها احساسات آنها را خدشه دار میکند. آنها اعتقاد دارند، به خاطر تجربه چندین سالهای که با پدر، مادر، یا خانواده خود دارند، هنگامی که یکی از آنها را از دست میدهند، جدایی از آنها برایشان خیلی سخت و دشوار است.
یک زوج جوان در غم از دست دادن دختر 6 ماهه خود هستند. یک گفتار خوب، صحیح، و عاقلانه که به ذهن میآید این است که: «او با روحی کاملاً پاک مرد و هرگز وسوسه گناه کردن نداشت.» در این جمله، تسلی دهنده به خوبی و عاقلانه منظورش را میگوید. اکثریت مردم در چنین شرایطی با چنین گفتههایی آرامش پیدا میکنند. اما در حقیقت، این خانواده خیلی از این گفته ناراحت شدند. این صحیح است که این کودک، شانسی برای انجام کارهای گناه آلود نداشت، اما از طرفی او شانسی هم برای انجام کارهای میصوا و درست نداشت. این صحبتی و گفتهای غیر منطقی و بی معنی بوده و حتی توسط خانواده داغدیده و عزادار هم رد می شود.
مشکل و بحث اصلی اینجاست که شخص تسلی دهنده، قصد و منظور خود را چگونه انتقال دهد تا بتواند مفید و کارآمد باشد. یک گفته یا بیان احمقانه و یا گستاخانه برای جنبه مثبت یک اتفاق ناگوار، شاید از نظر منطقی صحیح است، ولی ریسک بالایی دارد.
یک خانم بیوه جوان در طی عزاداری برای همسرش، از گفته دوستش که میخواست او را آرامش دهد، رنجش فراوانی دید، و آن را مانند زخم زبانی از دوست خود تلقی کرد، در صورتی که قصد و منظور دوست او، تنها آرامش دادن به آن بیوه زن بود. دوست او با این گفته موجب ناراحتی دوست داغدار خود شده بود: «تو زیبا و جوان هستی، و به زودی همسر مناسب دیگری پیدا خواهی کرد.»
بدون نیاز به فکر بسیار در مورد مثالها و گفتههای بیشتر، ما میتوانیم مجموعهای از گفتههایی که تأثیرپذیر میباشند، جمعآوری کنیم، مانند: «من تو را درک میکنم»، «زندگی ادامه دارد»، «شما خوب خواهید شد»، «خد.ا را شکر کن»، «تو فرزند دیگری هم داری»، «غم و غصه ها میگذرد و هیچ وقت ماندنی نیست»، و «زندگی پیش روی توست.»
تمام این اصطلاحات، در طول سوگواری و در مقابل غم و غصه زیاد، بی اهمیت و بی ارزش میباشد. ملاقات کردن با فردی برای همدردی کردن با او، لازمهاش این است که ما بسیار بااحساس باشیم، و حرف دهان خود را بفهمیم. کلمات یکمرتبه از دهان خارج میشوند. آنها مانند کلمات ماشین تایپ نیستند که بتوان آنها را ذخیره و حذف و ویرایش کرد. این واقعاً خیلی عالی است هنگامی که ماتم زدگان و عزاداران، قصد و نیت خوب ما را درک کنند، اما ما نباید به این مورد تکیه کنیم.
حال ممکن است بپرسی: «اگر چیزی که من میگویم خوب نیست، پس من چه بگویم؟» این یک سوال عالی است، و جوابش این است که: «هیچی نگو! هیچی نگو!» آیا واقعاً شما مجبور هستید که با ادای کلمات، شخص عزادار را تسلی دهید؟! جواب: عزاداران حتماً نباید با کلمات تسلی داده شوند. قانون تسلی دادن این است که «آرامش بده رک و ساده و بدون چاپلوسی.»
ولی چگونه یک نفر میتواند کسی را بدون گفتن چیزی آرامش و تسکین دهد؟
لازمه کسب موفقیت در آرامش دادن به روش ساده، این است که شما فقط آنجا حضور داشته باشید، و با عزادار همراهی کنید، حتی اگر هم ساکت باشید.
همه صاحب نظران موافق هستند که آمدن و نگفتن چیزی، خیلی بیشتر مفید واقع میشود تا این که بیایی و کلمات و جملات احمقانه و ناخوشایند بگویی! البته بهترین نتیجهای که دارد، این است که عکسالعملی که از خود نشان میدهی، و همچنین مشورتی که در میان میگذاری، خود گویای حال درونی تو خواهد بود.
اما چه کسی میتواند بفهمد که چه چیزی مناسب است، هنگامی که هر عزاداری به دید خود به موضوع نگاه میکند؟ جواب این است که: «ساکت باشید و تمام هوش و حواس خود را به عزادار و ماتمزده بدهید. این موافقت نامه یهودیان برای ملاقات افرادی که دچار غم و اندوه شدهاند، است.»
باید آنجا بروی، بنشینی، و گوش کنی. عزادار خودش شروع به صحبت کردن میکند و تو میفهمی که چه در سر او میگذرد. سپس میتوانی به او جوابی عاقلانه و صمیمی بدهی. این مطمئن ترین و بااحساسترین راه برای آرامش دادن میباشد.
تصدیق کردن حرفها و گفتههای عزاداران نیز یک کار بحرانی است. همه ما به مشکل بودن پیدا کردن کلمات صحیح برای تسلی دادن معترفیم. لازمه این کار، بیشتر دانستن در مورد مرحوم است.
یکی از موثرترین منابع آرامش دادن، گفتن نکات عالی و خوب در مورد مرحوم، و همچنین در مورد عزادار میباشد. گفتن چنین مواردی میتواند کاملاً آرامش دهنده باشد، مانند سخنان تحسین برانگیز، عاشقانه، و صفات مثبت فرد است که گفته میشود.
همیشه به خاطر داشته باش که اشکالی ندارد که چه احساسی پیدا میکنی هنگامی که یک ماتمزده را ملاقات میکنی، به خاطر این که این مساله به تو ربطی ندارد، چون مربوط به عزادار است. «چه چیزی باعث میشود تا عزادار احساس بهتری پیدا کند؟» این، سوالی است که باید از خود بپرسی. یا اینکه: «چه چیزی باعث میشود که یک لبخند روی صورتش نمایان شود؟»
پاسخ این گونه سوالها ممکن است سخت به نظر برسد، یا ممکن است چند جواب برای اینگونه حالات داشته باشی. هر چه تو تلاش بیشتری برای رسیدن به جواب کنی، بیشتر برطبق مذهب یهود و قوانین اجتماعی برای تسلی دادن شخص عزادار عمل کرده ای. و دوست داشتنیتر از آن، هنگامی است که عزادار از کمکی که شما به او کردهاید قدردانی میکند.
منبع : http://atish.org/atisharticle.aspx?id=416