وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

درمان‌های طبیعی دوری از اضطراب





درمان‌های غیردارویی زیادی برای برطرف کردن اضطراب و تشویش وجود دارد. از جمله می‌توان به تکنیک‌های کنترل ذهن برای آرام شدن اشاره کرد.

کنترل اضطراب

بابونه

اگر دچار دل‌شوره و اضطراب هستید، دمنوش بابونه می‌تواند باعث آرام شدن شما بشود. برخی از مواد تشکیل دهنده بابونه، دقیقاً همان کاری را با مغز می‌کنند که داروهای آرام‌بخش همچون والیوم انجام می‌دهند. تحقیقات نشان داده است، افراد مضطربی که 8 هفته پشت سر هم چای بابونه مصرف می‌کردند، بسیار بیشتر از بیمارانی که دارو می‌خوردند، اضطرابشان کاهش پیدا کرده است.
سنبل‌الطیب

برخی از گیاه‌های دارویی باعث آرامش، بدون خواب آلودگی می‌شوند (همچون اِل- تیانین) و برخی دیگر خاصیت آرام‌بخش و مسکن دارند. سنبل‌الطیب (والرین) در دسته دوم جای می‌گیرد. این گیاه باعث خواب راحت، به خصوص برای آن دسته از افرادی می‌شود که دچار کم‌خوابی و بی‌خوابی هستند. این گیاه خواب‌آور، حاوی مواد آرامش‌بخش است.

سنبل‌الطیب بوی بدی دارد و بیشتر مردم کپسول یا قرص آن را به چای آن ترجیح می‌دهند. ترجیحاً این گیاه را بعد از ظهر مصرف کنید. سنبل‌الطیب را اصولاً همراه با دیگر گیاهان آرام‌بخش همچون رازک، بابونه و بادرنجبویه دم می‌کنند.
بادرنجبویه

این گیاه دارویی نیز در کاهش استرس و داشتن خواب راحت موثر است. افرادی که حدود 600 میلی‌گرم از این گیاه را روزانه مصرف می‌کنند، آرام‌تر از افرادی هستند که قرص‌های آرام بخش مصرف می‌کنند. با اینکه این گیاه خاصیت آرامش‌بخش دارد، اما تحقیقاتی نشان داده است مصرف بیش از حد آن باعث افزایش اضطراب می‌شود. بنابراین، بر اساس دستور مصرف، آن را به میزان کم مصرف کنید. این گیاه را می‌توانید از عطاری‌ها به صورت دم‌نوش، کپسول یا قرص تهیه کنید. این دارو نیز با دیگر گیاهان آرام‌بخش همچون رازک، بابونه و سنبل‌الطیب ترکیب می‌شود.
ورزش

ورزش برای ذهن و جسم بسیار مفید است. با انجام تمرینات ورزشی می‌توانید اضطراب خود را در لحظه از بین ببرید. اگر بر اساس یک برنامه مشخص و منظم ورزش کنید، اعتماد به نفستان افزایش می‌یابد و احساس سلامت بیشتری می‌کنید. از جمله دلایل اضطراب، بیماری و چاقی است که در اثر ورزش کردن هر دو آن‌ها از بین می‌روند.
برخی از مواقع، مردم در نتیجه گرسنگی، مضطرب و عصبی می‌شوند. بنابراین، هنگامی که دچار اضطراب شدید، یعنی قند خون شما کاهش پیدا کرده است و بهترین کار، خوردن یک میان وعده سبک همچون گردو یا یک تکه شکلات تلخ به همراه یک لیون آب یا چای گرم است.
تمرین تنفس و سۆال پرسیدن

برای هوشیاری کامل هنگام تنفس، از خود سۆال‌های ساده‌ای بپرسید. در یک جای آرام بنشینید، چشمان خود را ببندید و به نحوه تنفس خود و دم و بازدم‌هایتان توجه کنید. همزمان از خود سۆال‌های ساده‌ای بپرسید و روی تنفس خود تمرکز کنید. مثلاً، دمای هوایی که وارد بینی شما می‌شوند، چند است؟ وقتی نفستان خارج می‌شود چه تغییری در بدن شما ایجاد می‌کند؟ وقتی هوا وارد ریه‌های شما می‌شود چه حسی دارد؟
اسطوخودوس

اسطوخودوس از نظر روانی باعث آرامش می‌شود. یک تحقیق یونانی ثابت کرده است بیمارانی که در مطب در انتظار نوبت خود هستند، با استشمام رایحه اسطوخودوس راحت‌تر این زمان را تحمل می‌کنند. برخی از دانشجویان نیز اعلام کرده‌اند این رایحه در طول امتحان به آن‌ها آرامش می‌دهد.
حبس نفس

نفس خود را بگیرید و رها کنید. البته لازم نیست این کار را تا حدی که کبود شوید ادامه دهید. فقط کافی است همچون تمرینات یوگا با تنفس‌های عمیق، روح خود را آرام کنید. یکی از بهترین تنفس‌های عمیق روش 4-7-8 یوگا است. برای این منظور به طور کامل از طریق دهان هوا را بیرون بدهید، سپس از طریق بینی هوا را به داخل بکشید و تا 4 بشمارید. نفس خود را تا 7 بشمارید و نگه دارید و سپس اجازه دهید از دهان شما با شمارش تا عدد 8 خارج شود. این کار را دست کم دو بار در روز انجام دهید.
سریعاً غذا بخورید

برخی از مواقع، مردم در نتیجه گرسنگی، مضطرب و عصبی می‌شوند. بنابراین، هنگامی که دچار اضطراب شدید، یعنی قند خون شما کاهش پیدا کرده است و بهترین کار، خوردن یک میان وعده سبک همچون گردو یا یک تکه شکلات تلخ به همراه یک لیون آب یا چای گرم است.
ورزش برای ذهن و جسم بسیار مفید است. با انجام تمرینات ورزشی می‌توانید اضطراب خود را در لحظه از بین ببرید.

رژیم غذایی مناسب در طولانی مدت، موجب کاهش استرس می‌شود. سعی کنید از گیاهانی همچون کلم، غذاهای دریایی و گوشت در وعده‌های غذایی خود استفاده کنید. این نوع مواد اسیدفولیک و فیتونوترین دارند که به کاهش اضطراب کمک شایانی می‌کنند.

صرف صبحانه

از اینکه به خودتان گرسنگی بدهید دست بردارید. بیشتر افرادی که دچار تشویش و استرس فراوان هستند، صبحانه نمی‌خورند. توصیه ما این است که حتماً چیزی همچون تخم مرغ که سرشار از پروتئین و کولین است، میل کنند. کمبود کولین باعث افزایش اضطراب بیهوده در انسان می‌شود.
مصرف امگا-3

شما می‌دانید که روغن ماهی برای قلب مفید است و از افسردگی نیز جلوگیری می‌کند. امگا-3 موجب کاهش اضطراب نیز می‌شود. در تحقیقاتی ثابت شده است، دانش آموزانی که 2.5 میلی‌گرم در روز از ترکیب اسیدهای چرب امگا-3 به مدت 12 هفته استفاده می‌کنند، اضطراب کمتری از دانش‌آموزانی دارند که قرص آرام بخش می‌خورند. کارشناسان توصیه می‌کنند تا حد امکان در وعده‌های غذایی خود از امگا-3 استفاده کنید. ماهی‌های چربِ آب‌های سرد همچون سالمون، منبع غنی اسیدهای چرب هستند.
اضطراب‌

دست برداشتن از تفکرات منفی

وقتی دچار اضطراب هستید، بسیار آسان است که همیشه افکار منفی داشته باشید و به دنبال انتهای بد یا فاجعه باشید. ذهن شما درگیر مسایل غیر قابل تحمل می‌شود و همیشه هراس این را دارد اگر این اتفاق‌ها واقعاً رخ دهند، چه می‌شود؟ این مسئله واقعاً زندگی انسان را خراب می‌کنند و روح را از بین می‌برند. به جای این افکار بیهوده، نفس عمیق بکشید، پیاده روی کنید و روی مسایل واقعی تمرکز کنید.
حمام آب گرم

هرچقدر هم احساس اضطراب داشته باشید، پس از استراحت در سونای خشک یا بخار، احساس آرامش خواهید داشت. با گرم کردن بدن خود، گرفتگی عضلات و استرس خود را کاهش می‌دهید.

 
حمام جنگل

ژاپنی‌ها به حمام جنگل، «شیرین-یوکو» می‌گویند. حمام جنگل در واقع راه رفتن در میان درختان است. محققان ژاپنی واکنش‌های بدن افرادی که به مدت 20 دقیقه در میان جنگل و بوی خوب چوب و چمن و صدای جریان آب، پیاده روی کرده بودند را مورد بررسی قرار دادند. مشخص شد این افراد استرس کمتری دارند و آرام‌تر هستند.
به خود اعتماد داشته باشید

همیشه به این دلیل که اضطراب‌های خود را می‌شناسید و از تغییرات بدن خود آگاه هستید، به خود اعتماد به نفس بدهید. این مسئله واقعاً برای برطرف کردن اضطراب الزامی است. قدم بعدی داشتن مکالمه مثبت با خود، تغییر درک و فهم یا استفاده از روش‌های آرامش بخش است.

باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: JOMANG
برگرفته از انجمن: روانشناسی
 

تکنیک های آرام سازی


انسان در زندگی خویش با شرایط متعددی روبروست که آرامش روحی و روانی او را درهم می‌ریزند. فرد نیاز به آرامش دارد در سایه آرامش عملکردهای روزانه او مفیدتر صورت می‌گیرند، رسیدن به اهداف و برنامه ریزیها راحت‌تر امکان‌پذیر می‌شود و مهمتر این که سلامت جهانی فرد نیز تضمین می‌گردد. افراد ناآرام با مشکلات عدیده‌ای در زمینه‌های متعدد مواجه هستند که صدمات حاصل از این مشکلات با ایجاد دور باطل آرامش او را مجددا بهم زده و مشکلات فزاینده‌ای را سبب می‌شوند اولین گام در زندگی سالم و رضایت بخش رسیدن به آرامش و حفظ آن در شرایط استرس‌زاست.


به افکار و باورهای خود سروسامان دهید


افکار و باورهای انسان نقش مهمی در آرامش او دارند. و در واقع افکار و باورها قوی‌ترین منابع ذهنی هستند که می‌توانند آرامش فرد را بهم بریزند. هر چند به نظر می‌رسد که اغلب محرکات و شرایط محیطی مسبب از بین رفتن آرامش فرد هستند اما در واقع آن چه به وقایع بیرونی رنگ می‌دهد و آنها را نیرومند و تاثیرگذار می‌سازد باورها و برداشتهایی است که فرد نسبت به این وقایع دارد. واکنش افراد مختلف را در مقابل یک واقعه بیرونی و محیطی در نظر بگیرید. مثلا صحنه‌ای را مجسم کنید که تصادف خفیفی در یک خیابان نسبتا شلوغ بین دو خودرو اتفاق افتاده است.

واکنش رانندگان خودروها را تصور کنید، برخیها در این شرایط شدیدا پرخاشگر می‌شوند در حالی که برخی دیگر با خوشرویی بیشتری برخورد می‌کنند. آنچه تفاوت رفتار انسانها را در لحظه‌های مشخص و مشترک موجب می‌شود طرز فکری است که نسبت به آن اتفاق دارند و این که از چه زاویه‌ای به آن مساله نگاه می‌کنند. بر این اساس افرادی که افکار و باورهای منفی دارند زودتر و شدیدتر از افرادی که دارای باورهای مثبت و نگرشهای مثبت‌تری هستند آرامش خود را از دست می‌دهند. چنین افرادی ممکن است اسپندوار از جا بپرند و واکنشهای شدید از خود نشان دهند. این دسته از افکار هر چند ممکن است در طول زندگی فرد ایجاد و رشد یافته باشند و حتی به دوران کودکی فرد مربوط می‌باشند اما قابل تغییر هستند.

افکار مزاحم و منفی خود را شناسایی کنید، آنها را شکار کنید، از بین ببرید و افکار مفیدتری را جایگزین آنها کنید. افکار مثبت به شما آرامش ، انرژی و قدرت می‌بخشد. پس یادتان باشد اولین تکنیک: مبارزه با افکار منفی. برای این کار می‌توانید از یادداشت کردن و پی‌گیری افکارتان استفاده کنید. زمانی که احساس می‌کنید آرامش‌تان به هم ریخته است از خود بپرسید چه چیزی آرامش شما را بهم ریخته است؟ پشت این مساله‌ای که برایتان ناراحت کننده است چه فکری و چه باور منفی پنهان شده است و به این ترتیب افکار خود را پی‌گیری کنید و آنها را یاداشت کنید. سپس سعی کنید افکار مثبت جایگزین برای هر یک از افکار منفی پیدا کنید و در مقابل آن یادداشت کنید. افکار مثبت خود را همواره دم دست یا پیش روی خود داشته باشید.


تمرین آرام سازی یا ریلکسیشن


این تمرین ، تمرین بسیار مفیدی است که می‌تواند در فرد آرامش خوبی را بوجود بیاورد. می‌توانید از این تمرین در حالتها و شرایطی که احساس ناآرامی می‌کنید استفاده کنید. همچنین می‌توانید بطور روزانه این تمرین را حتی در شرایط عادی انجام دهید. این کار به حفظ آرامش شما در تمام لحظات بعدی کمک می‌کند به عبارتی شما را در مقابل ناآرامی واکسینه می‌شوید.

برای اجرای این تمرین در محیطی آرام قرار بگیرید. در وضعیت راحتی دراز بکشید چشمهای خود را ببندید و سعی کنید عضلات خود را از نوک انگشتان پا تا سر سفت و بعد شل کنید و سعی کنید قسمت به قسمت این کار را انجام دهید. و در حین سفت و شل کردن عضلات آنها را در ذهن خود مجسم کنید. تمرین ساده‌ای است ولی کاربردهای مفیدی دارد.


تنفس خود را تنظیم کنید.


چشمهای خود را ببندید. یک دست خود را روی شکم قرار دهید و دست دیگر را روی سینه ، طوری نفس بکشید که حرکت شکم شما بیشتر از حرکت سینه باشد. به عبارتی دستی که روی شکم گذاشته‌اید بیشتر از دست روی سینه بالا می‌آید. بعد از مدتی تمرین سعی کنید این کار را بدون گذاشتن دستها روی شکم و سینه انجام دهید. به عبارتی با حرکت شکم تنفس کنید نه با حرکت سینه. تنفس نقش مهمی در حفظ آرامش شما دارند. حتی در شرایط ناآرامی می‌توانید از روش فوت کردن داخل یک پاکت نیز نتایج مفیدی بگیرید. به این ترتیب آرامش خود را سریع‌تر باز خواهید یافت.


برداشت از : رشد

چرا همیشه توقعات به نا امیدی منجر می شود

میگنا - وقتی به توقعاتتان نگاه می‌کنید، و اینکه از کجا ناشی شده‌اند و چرا به آنها اعتقاد داریم، می‌توان گفت که برای ناامید شدنمان برنامه‌ریزی شده است.

اغلب گفته می‌شود که ناامیدکننده‌ترین جنبه زندگی زمانی است که اوضاع آنطور که ما انتظار داشتیم پیش نمی‌رود. وقتی به توقعاتتان نگاه می‌کنید، و اینکه از کجا ناشی شده‌اند و چرا به آنها اعتقاد داریم، می‌توان گفت که برای ناامید شدنمان برنامه‌ریزی شده است.

زوجی را تصور کنید که چند ماهی است با هم آشنا شده‌اند و می‌خواهند اولین عیدشان را با هم جشن بگیرند. اینجاست که می‌بینیم مشکلاتی پیش می‌آید. دختر در خانواده‌ای نسبتاً سنتی بزرگ شده است که به شدت مراسمات عید از شام شب عید گرفته تا هفت‌سین و دید و بازدیدها انجام می‌شود و درمقابل پسر متعلق به خانواده‌ای است که راحتی و اولویت‌های شخصی مهمتر هستند و والدین خیلی زود کادوهای عیدی را باز کرده و در روز عید هم خانواده به بازی و تماشای تلویزیون و تفریح می‌گذراند. عصر هم بعضی از اعضای فامیل به خانواده آنها آمده و حسابی دور هم خوش می‌گذرانند.

هیچکدام از این دو شخصیت واقعی نیستند اما در مواجهه ما با موقعیت‌های مختلف زندگی بررسی آنها به دردمان می‌خورد. هر دو نفر تصور می‌کردند که تجربه خودشان از عید «طبیعی» و نرمال است و همان کاری است که بقیه آدمها می‌کنند. اما این دو نفر اگر قبل از ازدواج با هم درمورد این اختلافات صحبت نکنند، بعد از ازدواج می‌بینند که کاملاً ناامید شده و هیچکدام از نیازهایشان برآورده نمی‌شود؛ بااینکه هیچکدام درواقع کار اشتباهی انجام نداده‌اند. ما معمولاً تصور می‌کنیم که بقیه آدمها همه چیز را همانطور که ما می‌بینیم، می‌بینند و بیشتر مشاجرات بر سر این است که «روش من بهتر است».

این درمورد روابط هم صدق می‌کند. همه ما با خودمان معیارهایی را وارد رابطه می‌کنیم.

--او باید قدبلند، پولدار، قوی و سالم باشد و یا زن من باید زیبا و ظریف باشد، دست‌پخت خوبی داشته باشد و … اینها دیدگاه‌های متداول هستند اما خیلی جالب است که چقدر از آن از زمان تولد در ما برنامه‌ریزی شده است.

ما انتظاراتمان را وارد رابطه کرده و همه آنها را به طرف‌مقابل تحمیل می‌کنیم و با خود می‌گوییم «این یکی فرق دارد». یکی از بزرگترین ناامیدی‌های روابط این است که فرد مقابل به میزانی که ما در وهله اول او را دریافته‌ایم متفاوت خواهد بود.

آیا به این دلیل است که واقعاً خود آنها را ندیده‌ایم، یعنی آنها پشت انتظارات ما پنهان بوده‌اند؟ ما این کار را بطور ناخودآگاه انجام می‌دهیم و و تازمانیکه متوجه آن نشده‌ایم، کنترل بسیار کمی روی آن داریم.

اجازه بدهید تصور کنیم که معیار توجه یکی از مهمترین معیارهای شما برای طرف‌مقابلتان باشد. ما این را به نیمه دیگرمان منعکس می‌کنیم و بعد یک روز، توجه او کمتر می‌شود و آنوقت است که ما می‌گوییم، «تو قبلاً خیلی باتوجه‌تر بودی و …» انتظارات ما به ناامیدی منجر شده است.

بااینکه طرف‌مقابلمان فقط خودش است، ما او را بعنوان یک انسان که جایزالخطاست در نظر نمی‌گیریم چون توقع داریم طبق انتظارات ما رفتار کند. جای دیگری که انتظارات ما معمولاً منجر به ناامیدی می‌شود آخرین وسیله\ماشین\لباس است که باید داشته باشیم.

تبلیغات وعده می‌دهد که این محصول جدید شما را جذاب، قدرتمند، باحال و دوست‌داشتنی جلوه خواهد داد و به همین دلیل آن را می‌خرید.

برای مدت کوتاهی به آنچه وعده داده بود عمل می‌کند تا زمانیکه تازگی آن از بین می‌رود و برایتان «عادی» می‌شود.

عادی به معنی خسته‌کننده و غیرجذاب است و به همین دلیلی کم‌کم به سراغ محصول بعدی می‌روید که جایگزین آن کنید. بازاریابان می‌دانند که این دقیقاً همان چیزی است که شما دنبالش هستید و مدام از آن برایتان تعریف می‌کنند و می‌دانند که عمر آن هم برای شما بسیار کوتاه خواهد بود و خیلی زود برای محصولات جدیدشان برمی‌گردید.

صنعت آرایش دهه‌هاست که با لوازم آرایشی خانم‌ها همین کار را انجام می‌دهند. رژلبی را با وعده اینکه بی‌اندازه زیبا و جذابتان می‌کند به شما می‌فروشند و چند ماه بعد محصول بعدی ارائه می‌دهند که ادعا دارد قدرت زیباسازی آن بیشتر است. تازمانیکه می‌توانند رویاهای شما را زنده نگه دارند و نیازها و خواسته‌های شما را برآورده سازند، همیشه چیزی برای فروش به شما خواهند داشت.

درآخر جای همه این محصولات ته کمدتان است چون نتوانسته به وعده‌های خود عمل کند اما برای الان آن بخش از شما که نیاز به زیبا و جذاب دیده شدن دارد فعال است و وعده‌های آنها را باور می‌کند. انتظارات به این دلیل منجر به ناامیدی می‌شوند که ما سعی می‌کنیم چیزها را خلاف آنچه واقعاً هستند ببینیم.

وقتی با آدمها برخورد می‌کنیم، تصور می‌کنیم که اعتقاداتی مشابه ما دارند و همه تاریخچه و تجربیاتمان را با آنها در میان می‌گذاریم. برای اینکه بفهمیم واقعاً که هستند وقت نمی‌گذاریم و به نظرات و اعتقاداتشان گوش نمی‌کنیم. براساس تجربه خودمان درمورد آن فکر می‌کنیم و کمتر پیش می‌آید قضاوت اولیه‌مان درمورد آنها را زیر سوال ببریم. والدین هم همین کار را با فرزندان خود می‌کنند. آنها به زندگی که گذرانده‌اند و درس‌هایی که باید می‌آموخته‌اند نگاه می‌کنند و در تلاش برای محافظت از فرزندانشان دربرابر خطرات، همه چیزهایی که یاد گرفته‌اند را به آنها می‌آموزند. انتظار دارند که فرزندانشان باعث افتخار آنها شوند، همانطور که والدین خودشان چنین انتظاری از آنها داشتند و همان چیزی که برای خودشان می‌خواسته‌اند را به فرزندانشان منعکس می‌کنند.

این کار معمولاً ناخواسته انجام می‌شوند اما همه این رفتارها به این معنی است که هیچ‌کس واقعاً آن بچه را نمی‌بیند یا نظر او را نمی‌پرسد و به این ترتیب، هویت اصلی کودک نادیده گرفته شده و روح واقعی او اجازه درخشش پیدا نخواهد کرد.

اینجا تقصیر کسی نیست، زیرا همه ما همه چیز را از والدینمان یاد می‌گیریم، آنها هم از والدینشان یاد گرفته بودند و تا آخر. اما چنر نفر از ما برای ندیدن کسی که واقعاً روبه‌رویمان قرار گرفته گناهکاریم؟ یا بخاطر لیست کردن انتظاراتمان بدون اینکه دیدگاه آن فرد به دنیا را بفهمیم؟ بخاطر قضاوت کردن و تصورات اشتباه، به جای روشنفکر بودن و سعی در شناخت آنچه طرف‌مقابلمان واقعاً هست؟ اگر بتوانید به طریقی متفاوت بشنوید، این احتمال وجود دارد که بتوانید حقیقت را پیش رویتان ببینید، نه واکنش خودتان به آنچه می‌بینید.

این فرضیه‌ها را در نظر داشته باشید:
آیا فکر می‌کنید…
همه مردها باید پول درآورند
از خانواده محافظت کنند
گوشت و مرغ را تمیز کنند
ماشین را برانند
چمدان‌ها را حمل کنند
در را باز کنند ….

اینها همه انتظاراتی است که از آنها می‌رود و سوالی که پیش می‌آید این است:
«چه کسی گفته است؟»

آیا فکر می‌کنید… همه خانم‌ها باید خانه بمانند و بچه‌ها را بزرگ کنند غذا بپزند زیبا باشند شما را سرگرم کنند…

اینها همه انتظاراتی است که از آنها می‌رود و سوالی که پیش می‌آید این است: «چه کسی گفته است؟»

وقتی به آنچه که انتظار دارید نگاه کنید و درعوض سعی کنید بفهمید واقعاً چه اتفاقی پیش رویتان می‌افتد، خواهید توانست با خودتان و دیگران صادق‌تر باشید.

ما هیچوقت نمی‌توانیم بفهمیم که در هر موقعیتی واقعاً چه اتفاقی می‌افتد اما خیلی‌ها را می‌شناسیم که تصور می‌کنند همه چیز را می‌دانند زیرا موقعیت‌های مختلف را براساس تجربیاتی که در گذشته داشته‌اند ارزیابی می‌کنند.

این ممکن است انتظارات آنها را منجر به ناامیدی کند. یکی از بهترین کارها برای برخورد با موقعیت‌ها و روابط مختلف این است که با دیدی باز با آنها مواجه شویم و اجازه بدهیم آینده همانطور که می‌خواهد اتفاق بیفتد.

روشهایی شگفت انگیز برای آرام کردن ذهن


میگنا - آیا معمولاً احساس راحتی و آرامش می‌کنید؟ آیا هر روز سرشار از لذت هستید، طوریکه انگار هیچ مشکل یا درد احساسی ندارید؟ اگر اینطور است، مستقیماً به سراغ قسمت نظرات بروید و رمز کارتان را با ما در میان بگذارید. اگر هنوز مشغول خواندن هستید، پس جزء اکثریت مردم هستید که برای رسیدن به زندگی بهتر، آرام‌تر و لذت‌بخش‌تر تلاش می‌کنند. بااینحال به نظر چالشی غیرممکن می‌آید و در آخر بخاطر شکست در این راستا خودمان را از نظر ذهنی تنبیه می‌کنیم و به این نتیجه می‌رسیم که، «اصلاً من برای با آرامش زندگی کردن آفریده نشده‌ام.»

هدف ما در این مقاله این است که تکنیکی ساده برای وارد کردن آرامش، لذت و نظم بیشتر به زندگی‌تان معرفی کنیم.

چرا یافتن آرامش و لذت دشوار است؟

 اگر به مشکلاتمان نگاه کنید می‌بینید که بیشتر این مشکلات ریشه در ذهن ما دارند. فرض ابتدایی همه آنها یکسان است: یک اتفاق خارجی روی می‌دهد، ما انتخاب می‌کنیم که فقط یک طرف جریان را ببینیم و بعد طوری آن را تفسیر کنیم که دچار تعارضات ذهنی شویم که نتیجه آن نوعی رنج احساسی است. بااینکه گفتن «مشکلاتت را رها کن» آسان است، همه ما می‌دانیم که عمل به آن، به این سادگی‌ها هم نیست. همه ما سالها در جذب مشکلات و تعارضات شرطی‌سازی کرده‌ایم.

به همین دلیل فقط گفتن «دیگر به مشکلاتت فکر نکن» چندان تاثیری روی ما نخواهد داشت. ما به ابزارهایی نیاز داریم که ریشه‌ای با مشکل برخورد کند. اجازه بدهید چیزی را امتحان کنیم. یک دقیقه (یا ۵ دقیقه) چشم‌هایتان را ببندید و طی این مدت تصمیم بگیرید که سکوت و سکون کنید و نگذارید با افکارتان از این سکوت بیرون بیایید (حالا دست از خواندن بردارید و این کار را بکنید). خوب، حالا چه اتفاقی افتاد؟

احتمالاً متوجه شدید که لحظه‌ای که ساکت شدید، افکار دیگر به سراغتان نیامدند--منظور افکار نامربوط است. این افکار نوعی مایه پرت کردن حواس است و ما را از سکوت درونی‌مان دور می‌کند. این فقط آزمایشی بود که در آن آگاهانه ذهنمان را مشاهده کرده و سعی کردیم ساکن بمانیم اما نتوانستیم.

وضعیت فضای درونی‌تان را وقتی روزتان را می‌گذرانید و از افکار آلوده‌کننده غافلید، تجسم کنید. درنتیجه، فضای درونی ما با اطلاعات بی‌فایده، افکاری که برای سلامتی‌مان مفید نیستند، به هم خواهد ریخت. ازآنجاکه فضای درونی‌مان به هم ریخته است، وضوح و روشنی درونی‌مان و خرد ذاتی‌مان دور و تار می‌شود. و در نتیجه تماسمان با بخشی از خود درونی‌مان که مقدس، منطقی، آرام و جاودان است را از دست می‌دهیم.

حواس‌پرتی‌هایی که فوری و مهم می‌دانستیم، مثل تماشای تلویزیون، به‌روز کردن صفحه فیسبوکمان، چک کردن ایمیلمان، غیبت کردن پشت تلفن، ریختن موزیک‌های جدید روی گوشی‌تان و از این قبیل، همگی شما را عقب می‌برند. همه آنها توجه شما را عقب کشیده و حواس شما را از مسائلی که واقعاً برایتان اهمیت دارند چیزهایی که خوشبختی و شادی بادوام به زندگی‌ خودتان و دیگرانی که قرار است بشناسید، می‌آورند پرت می‌کند.

چه آن را تشخیص دهید و چه ندهید، اطلاعاتی که خودتان را در معرض آن قرار می‌دهید، فضای درونی شما را تا حدی پر می‌کند و بر احساسات و خواسته‌هایتان اثر می‌گذارد. و اگر دقت نکنیم، ممکن است خیلی راحت زمانی که وقت باارزشمان را صرف چیزهای بی‌ارزش می‌کنیم، زندگی‌مان را از دست دهیم و بعد با خود فکر کنیم که زندگی‌ام چه شد؟

چرا احساس بی‌ثباتی می‌کنم و اینقدر زود آسیب می‌بینم؟ چرا احساس خوشبختی و موفقیت نمی‌کنم؟ و بعد با همین فکرها از دنیا می‌رویم. اگر هنوز اینجا هستید. نفس می‌کشید و اینجا را می‌خوانید، امروز نعمتی از سوی خداوند برای شماست که بیدار شوید! بیدار شوید و کنترل سرنوشتتان را به دست گیرید، و با چیزهایی که بر آن تمرکز می‌کنید و اجازه می‌دهید وارد زندگیتان شوند شروع کنید.

راهنمای ساده برای پاکسازی درونی

یک راه برای پاکسازی به‌هم ریختگی فضای درونی‌مان حفاظ گذاشتن برای حیاط ذهنمان است؛ اینکه از چیزهایی که وارد ذهنمان می‌شود آگاه باشیم، با کلمات، افکار و توجه‌مان شروع کنیم. ممکن است از این آگاه نباشیم اما انرژی زیادی را صرف غیبت کردن، بدگویی درمورد دیگران، قضاوت کردن مردم، پیدا کردن اشتباهات آنها و غرق شدن در افکار منفی مثل حسادت، گناه یا ترس و بهانه آوردن برای پوشاندن احساس واقعی‌مان می‌کنیم.

شاید همه اینها به نظرتان کمی اغراق‌آمیز بیاید اما اگر واقعاً مراقب خودمان، افکار و کلماتمان باشیم، متوجه خواهیم شد که هر روز در نقطه‌ای، حتی ناآگاهانه، خیلی از این احساسات را داریم. خیلی‌وقت‌ها این تخطی بسیار ظریف است مثل یک قضاوت منفی درمورد گارسن یک رستوران یا خسته‌شدن از یک مشتری تلفنی و بدگویی درمورد او و یا گفتن یک دروغ کوچک برای بهانه آوردن به جای نه گفتن. این نیست که با داشتن این احساسات یا گفتن این کلمات به آدم‌های بدی تبدیل می‌شویم. یعنی این چیزها زباله هایی بی‌فایده هستند که فضای درونی ما را اشغال می‌کنند و به درد سلامت درونی‌مان نمی‌خورند.

برای پاکسازی درونی خود این چهار قانون را رعایت کنید:
۱. چیزی که واقعاً منظورتان است بگویید. به چیزی که می‌گویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.
۲. چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه بگویید.
۳. چیزی را که نمی‌توانید بیرون بگویید، درون نگویید.
۴. چیزی نگویید مگر اینکه درست، مفید و بامحبت باشد.

 اینجا هر کدام از این موارد را با جزییات بیشتر بررسی می‌کنیم:

۴ قانون برای آرام کردن ذهن

۱. چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید. به چیزی که می‌گویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.

قسمت اول: چیزی که واقعاً منظورتان است را بگویید.

 آیا برای جلوگیری از برخورد کامل با یک موقعیت ناراحت‌کننده می‌فهمید که مشغول بهانه‌آوردن هستید؟ بعنوان مثال، دوستتان از شما می‌خواهد که در یک مهمانی شرکت کنید. واقعاً دوست ندارید به آنجا بروید اما بهانه می‌آورید که، «نمی‌توانم جور کنم بیام» یا «خیلی سرم شلوغه»، تا بتوانید به آرامی از چیزی یا کسی یا فعالیتی جلوگیری کنید. نمونه دیگر می‌تواند این باشد که کسی از شما می‌خواهد کاری برای او انجام دهید که شما خیلی به آن راغب نیستید، اما احساس گناه می‌کنید و نمی‌توانید به او نه بگویید، به همین دلیل از برخورد با آن فرد جلوگیری می‌کنید (تلفن‌ها یا ایمیل‌های او را جواب نمی‌دهید) یا بهانه‌ای می تراشید که حقیقت ندارد. دلیلش این نیست که نمی‌توانید کاری انجام دهید. واقعیت این است که تصمیم گرفته‌اید آن کار را انجام ندهید اما عمل بهانه آوردن یا اجتناب از آن، جنبشی در فضای درونیتان آغاز می‌کند که برای حفظ آن نیاز به انرژی دارید. به جای سکون و آرامش حالا خود را مشغول فکر کردن به این «دروغ» می‌کنید. وقتی می‌خواهید چیزی بگویید، تصمیمی آگاهانه بگیرید که حقیقت محض یا آنچه واقعاً منظورتان است را بگویید. حقیقت محض لازم نیست خشن یا ناراحت‌کننده باشد، می‌توانید این کار را با مهربانی اما قاطعانه انجام دهید. وقتی چیزی که می‌گویید حرف خودتان باشد، هیچکس نمی‌تواند آن را رد کند، حتی اگر آنچه می‌شنوند را دوست نداشته باشند؛ چون حقیقت را گفته‌اید و دقیقاً به آن اعتقاد داشته‌اید.

قسمت دوم: به چیزی که می‌گویید واقعاً اعتقاد داشته باشید.

گاهی‌اوقات برای رد کردن مسئولیت از سرمان یا از سر عادت چیزی می‌گوییم که واقعاً به آن اعتقاد نداریم. بعنوان مثال، به والدین یا نزدیکانمان پشت تلفن می‌گوییم «دوستت دارم»، نه به این دلیل که واقعاً منظورمان این است، بلکه از سر عادت. این کلمات به طور خودکار از دهانمان خارج می‌شوند، طوریکه معنای واقعی خود را از دست می‌دهند. در مثالی دیگر می‌گوییم، «زود بهت زنگ می‌زنم»، یا «فردا بهت زنگ می‌زنم». یا به دوستی پیشنهاد کمک می‌دهیم اما چندان تمایلی برای انجام حرفمان نداریم و فقط به این دلیل به زبانش می‌آوریم که ساده بوده و باعث خوشحال شدن فرد مقابل می‌شود.

ممکن است تصور کنیم که این نظرات عادی بی‌ضرر هستند اما در عمق درونمان می‌دانیم که درست نیستند. اینها شروع دروغهای کوچک ما هستند و به مرور زمان به افکار گناه‌آلود تبدیل می‌شوند که حواس شما را از از این لحظه پرت می‌کنند. به خودتان متعهد شوید که به هر چه که به زبان می‌آورید واقعاً اعتقاد داشته باشید و وعده توخالی که قدرت یا قصد انجام آن را ندارید به کسی ندهید.

۲. چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه بگویید.

چه قبول کنیم یا نه، بیشتر ما نوعی غیبت کردن را دوست داریم. همچنین خیلی سریع اشکالات دیگران را پیدا می‌کنیم و با دوستانمان درمورد آن حرف می‌زنیم. یا بیچارگی کسی را می‌فهمیم و دوست داریم به دیگران هم اطلاع دهیم. مطمئناً نمونه‌های زیادی از این را در زندگی خودتان داشته‌اید اما برای برای نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم: نسیم دچار مشکل احساسی شد و امروز در محل کار سر یکی از همکاران داد می‌زند و ما به محض اینکه به خانه می‌آییم موضوع را فوراً به همسرمان می‌گوییم.

نمونه دیگر اینکه علی از کار خود اخراج شده است و وقتی درمورد آن می‌شنویم چون از او خوشمان نمی‌آید حتی درموردش جوک هم درست می‌کنیم. در دو هر نمونه، نمی‌توانیم همان چیز را برای همه بازگو کنیم، مخصوصاً خود نسیم یا علی. و اگر واقعاً فضای درونیمان را موقع و بعد از گفتن این کلمات مشاهده می‌کردیم، ته دلمان احساس خوشحالی زیادی نمی‌کردیم. وقتی آگاهانه چنین گفتگویی را مشاهده می‌کنیم، یاد می‌گیریم که هیچ کاری برای غذا دادن به روحمان انجام نداده‌ایم، همه کاری که کردیم ایجاد انرژی منفی و تعارض درونی بوده است که فضای درونی ما را آلوده کرده است. به خودتان متعهد شوید که هیچ چیزی را به کسی نگویید مگراینکه بتوانید آن را به همه دنیا اعلام کنید. برای پراکنده نکردن انرژی منفی به خودتان متعهد شوید.

۳. چیزی را که نمی‌توانید بیرون بگویید، درون نگویید.

بیشتر ما منتقد خودمان هستیم. چون چیزهایی که به خودمان، در حریم شخصی ذهنمان می‌گوییم را نمی‌توانیم به دنیا اعلام کنیم، باور داریم که تنها کسانی هستیم که از این گفتگو‌های شخصی منفی، اعتمادبه‌نفس کم و اضطراب آسیب می‌بینیم. وقتی چیزی خوب پیش نمی‌رود، اولین کسی که مقصر می‌دانیم خودمان هستیم و اشتباهاتمان را نقد می‌کنیم. همه ما با خودمان حرف می‌زنیم اما زمانی مشکل ایجاد می‌شود که به این گفتگو با خود ایمان می‌آوریم، طوریکه باورهای اشتباهی درباره خودمان در ما شکل می‌گیرد. این باورهای اشتباه برای روحمان و سلامت آینده‌مان حیاتی می‌شود مگراینکه برای فراموش کردن این باورها کاری بکنیم.میگناir دفعه بعدی که این صدا را در سرتان شنیدید که «من احمقم» یا «من به اندازه کافی خوب نیستم» یا «من موفق نیستم» یا هر فکر منفی دیگری، بفهمید که این خودتان نیستید. می‌توانید با صدای بلند بگویید، «این من نیست. این درست نیست!» و این فکر را در سرتان پرورش دهید، «از امروز به بعد، من انتخاب می‌کنم که فراموشت کنم، چون دیگر در خدمت من نیستی. تو واقعی نیستی و از امروز به بعد از دست تو آزاد می‌شوم.» فرض اصلی در قانون سوم برای پاکسازی درون این است که هر فکری را که نمی‌توانید با صدای بلند برای بقیه (هر کسی) عنوان کنید، اصلاً به درون سرتان راه ندهید. فضای درونیتان را تمیز نگه دارید.

۴. چیزی نگویید مگر اینکه درست، مفید و توام با محبت باشد.

 بعضی‌ها اینقدر با خودشان حرف می‌زنند که به صورت حرف‌های پوچ از دهانشان بیرون می‌زند. به آدمهایی که در اتوبوس حرف می‌زنند یا دوست دارند در محل‌کار با حرف زدن، خودشان را سرگرم کنند، نگاه کنید. اگر تعداد حرف‌های به دردبخور و واقعاً جالب آنها را بشمارید، تعدادشان بسیار کم خواهد بود. اینها نه تنها موجب حواس‌پرتی اطرافیانشان می‌شود، مقدار بسیار زیادی انرژی برای حرف زدن از آن فرد می‌گیرد. آخرین باری که به مدت طولانی درمورد مسئله‌ای حرف زدید و خستگی که بعد از آن داشتید را به خاطر آورید. علاوه‌براین، هرچه چیزهایی که می‌گوییم بی‌فایده‌تر باشند، چیزهای بی‌فایده‌تری هم به ذهنمان برمی‌گردانیم. اما نگران نشوید، راه‌هایی برای خاموش کردن آن وجود دارد.

بعضی‌ها روزه سکوت را امتحان می‌کنند، روزهایی که در آن نه حرف می‌زنند، نه چیزی می‌خوانند و نه از کامپیوتر استفاده می‌کنند. و در پایان آن روز، حس آرامش و انرژی بی‌اندازه‌ای می‌کنند. مراقب چیزهایی که می‌گویید باشید و فقط چیزهایی بگویید که موارد زیر درمورد آن صدق کند:
آیا چیزی که می‌گویم…

 • به نظرم درست است؟ از ته قلبم برمی‌آید؟
• برای کمک کردن به یک فرد یا موقعیت خاص مفید است؟
• مهربانانه و بامحبت است؟ مثل تحسین یا پیشنهاد کمک؟

حرف‌های آخر: برای پاک کردن ذهن
 این مقاله از ۴ قانون ساده تشکیل شده است. اجرای این قوانین ممکن است در ابتدا برایتان دشوار باشد اما اگر آن را ۳ روز به طور منظم انجام دهید، بسیار ساده‌تر خواهد شد. آن را به ۷ روز گسترش دهید و بعد به ۲۱ روز. بعد از مدتی ببینید چطور دنیای بیرونتان تغییر می‌کند، چون دنیای درونیتان تغییر کرده است.
یک نکته دیگر: اجازه دهید قلبتان هدایتتان کند. به آن اعتماد کنید و به صدایش گوش دهید.

اگر درد دارید بخوانید !

هیچ کس به طور کامل نمی داند که  درد چگونه عمل می کند.  درد، یک درک و تجربه ناخوشایند است، که بیماران احساس می کنند، حتی بعضی مواقع باعثمختل شدن فعالیت های طبیعی و روزانه فرد می شود.

گیرنده های درد، انتهاهای عریان رشته های عصبی میباشند که، در برابر تحریکهای مختلف از خود واکنش نشان میدهند، مثلآ در برابر سرما و گرما، قطع شدن یا فشار زیاد و مواد شیمیائی.

درد یک بیماری نیست بلکه نشان دهنده وجود یک بیماری است . درد تنها زبان بدن برای بیان این است که چیزی بد در حال اتفاق افتادن است. 

در این مطلب به برخی از خوراکی هایی که درد را تسکین میکنند اشاره میکنیم.

دانه کتان بخورید تا درد سینه تان بهتر شود

نتایج نشان می دهد، افزودن ۳ قاشق غذاخوری دانه کتان آسیاب شده به غذای روزانه، در عرض ۱۲ هفته درد سینه زنان را کاهش می دهد. محققان معتقدند، فیتواستروژن موجود در دانه کتان مانع از بالا رفتن میزان استروژن که درد سینه را ایجاد می کند، می شود.

اگر درد مفاصل دارید آب بخورید

درد پا، زانو، شانه و... را با مصرف روزی ۸ لیوان آب در عرض یک هفته برطرف کنید. به گفته محققان آب عنصر سازنده غضروف است که از قسمت انتهای استخوان و مفصل ها محافظت می کند، مایعات موجود در بدن ودیسک های نرم در ستون فقرات را نرم و روان می کند.

 درد عضله را با نعناع و زنجبیل درمان کنید

۳ بار در هفته، در وان آب حاوی ۱۰ قطره روغن نعناع قرار بگیرید . آب ولرم باعث شل شدن عضله و روغن نعناع به طور طبیعی عصب را آرام خواهد کرد. تاثیر ترکیب آب ولرم و روغن نعناع در کاهش درد ۲۵ درصد بیشتر از داروهای شیمیایی است.

همچنین ماده ضد درد موجود در زنجبیل درد عضله، مفصل، سفت شدن و ورم عضله را در عرض ۲ ماه تا ۶۳ درصد کاهش می دهد. مصرف روزی حداقل یک قاشق مرباخوری خشک یا ۲ قاشق مرباخوری زنجبیل تازه برای افراد مبتلا به درد عضله توصیه می شود.

درد های مزمن را بازرد چوبه تسکین دهید

نتایج بررسی ها نشان می دهد، زردچوبه نسبت به آسپرین یا ایبوپروفن در تسکین درد ۳ برابر موثرتر است. زردچوبه ۵۰ درصد از درد بیماران آرتریت را کاهش می دهد.کورکومین ، ماده فعال موجود در این ادویه، آنزیم تولیدکننده هورمون های دردزا را متوقف می کند. کافی است روزی یک چهارم قاشق مرباخوری از این ادویه مصرف کنید.

سیر بخورید تا گوشتان بهتر بشنود

 

مواد فعال در سیر به طور طبیعی باکتری های دردزا را از بین می برد.

برای تهیه روغن سیر، ۳ حبه سیر را در نصف پیمانه روغن زیتون به مدت ۲ دقیقه به آرامی بپزید، صاف کنید. این روغن به مدت ۲ هفته قابل نگه داری در یخچال است.

منبع: دریچه خبر

این اشتباهات خوشبختی را می کشند


اگر به دنبال خوشبختی می‌گردید، باید بدانید که این اشتباهات خوشبختی شما را می‌کشند.
این اشتباهات خوشبختی شما را می‌کشند!

بزرگ‌ترین مانع خوشبختی شما چیست؟
شاید خودتان، تعجب کردید؟! در بسیاری از مواقع ما خوشبخت نیستیم زیرا راه‌های خوشبختی در دسترس‌مان را نمی‌شناسیم و به جای آنکه به استقبال خوشبختی برویم، راه ورود آن به زندگی‌مان را سد می‌کنیم.

اگر به دنبال خوشبختی می‌گردید، باید بدانید که این اشتباهات خوشبختی شما را می‌کشند. دکتر فیل مک‌گرا از مشهورترین روانشناسان جهان است که برنامه تلویزیونی هفتگی‌اش صدها میلیون تماشاگر دارد. در آستانه شروع سال 2013 او در مطلبی در شماره ویژه مجله اپرا وینفری، متذکر شد که خوشبختی چیزی دست‌نیافتنی نیست.

به نظر دکتر فیل تنها با اجتناب از 10 اشتباه می‌توان خوشبختی پایدار را در زندگی به دست آورد.

1. امروز مهم است یا فردا؟
زندگی کردن در ترس


خیلی از انسان‌ها در هراس از فردا زندگی می‌کنند. سایه ترس روی زندگی آنها گسترده شده و مدام از این می‌ترسند که فردا چه خواهد شد. اما یک لحظه منطقی فکر کنید، شما که نمی‌توانید فردا را کنترل کنید، اما چیزی که می‌توانید آن را کنترل کنید زندگی خودتان، در همین لحظه است. ترس‌تان در مورد آینده را کنار بگذارید و یاد بگیرید همین لحظه را دوست داشته باشید و از آن لذت ببرید.
آنچه باید بدانید این است: این لحظه‌ای که در آن هستید دیگر تکرار نمی‌شود، پس قدر آن را بدانید.

2. همین حالا شکر کنید
شکر گزار نبودن


هرروزی را که می‌گذرانید باید همراه با شکرگزاری باشد. قطعا اگر فکر می‌کنید که دلیلی برای شکرگزاری نیست به این فکر کنید که زنده هستید و می‌توانید هرکاری که می‌خواهید با زندگی‌تان انجام دهید.

به این فکر کنید که حتما در زندگی شما نکات زیادی هستند که باید برای آنها خوشحال باشید. کافی است کاغذی بردارید و هرچیزی را که فکر می‌کنید در زندگی‌تان ارزش دارد بنویسید، آن وقت می‌بینید که باید شکرگزار باشید.

3. خوشبختی یعنی خوب خوابیدن
دیر خوابیدن


کافی است چندروز خوب نخوابید تا فکر کنید کل جهان به هم ریخته است و هیچ‌چیز خوب نیست و هیچ امیدی به آینده وجود ندارد. کم‌خوابی تمرکز شما را می‌گیرد و سرعت عمل فکری‌تان را کاهش می‌دهد. همه اینها باعث می‌شود دنیا پیش چشم‌تان تیره و تار شود. برای فرار از این حالت چه می‌کنید؟ به قهوه پناه می‌برید؟ کافئین قهوه باعث می‌شود که احساس اضطراب و ترس سراغ‌تان بیاید و اوضاع بدتر از این شود.

4. به چه پناه می‌برید؟
پناه بردن به راه‌های نامناسب


وقتی احساس خوشبختی نمی‌کنید چه می‌کنید؟ به سیگار پناه می‌برید؟ یا ممکن است سراغ موارد نامناسب دیگر مثل موادمخدر بروید؟ این کارها می‌تواند وضعیت را از آنچه هست هم بدتر کند. باید بدانید که آنچه به آن پناه برده‌اید درست و سالم است یا نه، مثلا پناه بردن به غذاها هم در زمانی که احساس خوشبختی نمی‌کنید، یک اشتباه است.

5. شما قاضی هستید یا وکیل مدافع؟
قضاوت کردن در مورد دیگران


سعی کنید که اطرافیان‌تان را درک کنید و بفهمید نه اینکه در مورد آنها قضاوت کنید. شاید این کار سخت‌ترین کار باشد اما زندگی شما را ساده می‌کند. همدل و دلسوز دیگران باشید و آنها را دوست داشته باشید تا زندگی خوشحالی داشته باشید. با این شیوه‌ می‌توانید خوشبختی پایدار را به زندگی‌تان وارد کنید.میگناirهمدلی و همراهی کلید ارتباط است و با ارتباط است که شما از تنهایی خارج می‌شوید و می‌توانید همراهی و همدلی دیگران را داشته باشید و هرگز تنها نمانید.

6. کدام نیمه مهم است؟
شکایت کردن


فکر می‌کنید کسی وجود دارد که از یک فرد غرغرو و همیشه شاکی خوشش بیاید؟ اگر خودتان آن آدم همیشه شاکی و بداخلاق و عصبانی باشید چه؟ شاید شما همیشه این احساس را دارید که آدمی منطقی هستید و همیشه براساس واقعیات قضاوت می‌کنید، اما اگر همه به شما می‌گویند «بدبین» بد نیست که در دیدگاه‌های خودتان تجدیدنظر کنید و به جای دیدن نیمه خالی لیوان، همیشه نیمه پر لیوان را ببینید. با خوش‌بینی زندگی زیباتر می‌شود و احساس خوشبختی به زندگی شما وارد می‌شود.

7. از خودتان بدتان می‌آید؟
اول خودت، بعد دیگران


پژوهش‌ها می‌گویند که حدود 15درصد از زنان از وضعیت جسمی و شکل ظاهری خود راضی نیستند. این بسیار ناراحت‌کننده است. شما باید افکار منفی را از زندگی‌تان بیرون کنید و بهتر است این کار را اول از خودتان شروع کنید؛ نه اینکه خودشیفته و بیش از حد مغرور شوید، اما آنچه را که هستید، بپذیرید. زمانی که خودمان را دوست نداشته باشیم، نمی‌توانیم دیگران را دوست بداریم. از همین حالا شروع کنید، در آینه خودتان را نگاه کرده و حس پذیرش خودتان و علاقه به خودتان را لمس کنید.

8. استثنائا این‌بار ایده‌آل نباشید
فکر کردن دائمی به ایده‌آل‌ها


همیشه می‌خواهید بهتر و بهترین باشید؟ می‌خواهید بی‌عیب و نقص باشید؟ خب بهترین و کامل‌ بودن تقریبا غیرممکن است باید بدانید که اگر تمام تلاش‌تان را می‌کنید که موفق باشید، همین یعنی اینکه شما «عالی» هستید. دراین صورت باید از آنچه هستید و آنچه انجام داده‌اید، راضی باشید.

زندگی کوتاه است و اگر این موضوع را درنظر نگیرید، همین زمان کوتاه را هم از دست خواهید داد. بهترین کار این است که از تک‌تک دقایق عمرتان لذت ببرید.

9. مرده؟ زنده‌اش کنید
تقصیر ها را به گردن زمان انداختن


«وقت ندارم»، «نمی‌توانم به کارهایم برسم»، «به هیچ کاری نمی‌رسم» اینها جملات و شکایات شایعی هستند اما نباید تقصیراتی را که متوجه خودتان است به گردن نداشتن زمان بیندازید.

اگر دوست دارید کاری را انجام دهید یا اگر کار مهمی دارید که حتما باید انجام شود باید زمانش را پیدا کنید، هرقدر هم که سرتان شلوغ باشد قطعا زمان‌هایی وجود دارد که می‌توانید از آنها استفاده کرده و آنها را از حالت مرده خارج کنید. قدرت برنامه‌ریزی و حذف چیزهای غیرضروری شما را موفق خواهد کرد؛ شک نکنید.

10. موج‌سواری کنید
عدم تمایل به تغییر و عدم پذیرش تغییرات پیرامون


زندگی مثل دریایی است که هر موج آن یک تغییر در زندگی شما ایجاد می‌کند. بهتر است موج‌سواری بلد باشید یا اینکه سعی کنید درخلاف جهت موج‌ها شنا کنید؟ همه چیزهایی را که دارید دوست داشته باشید اما بدانید تغییرات لزوما به معنای از دست دادن هرچه دوست دارید نیست.

وقتی بپذیرید که تغییر جزئی از زندگی است بیشتر قدر آنچه دارید را خواهید دانست و انسان خوشحال‌تر و خوشبخت‌تری خواهید بود.

منبع: مجله ایده آل

همسر آزاری و نشانه های آن


اگر آنچه برای خودتان می‌پسندید را برای همسرتان نمی‌پسندید، این مطلب را بخوانید ...

برای اینکه نام‌تان در فهرست همسرآزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگی‌تان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید. گاهی انجام رفتارهای ساده‌ای که خودتان هم از کودکی با آنها بزرگ شده‌اید یا در میان آدم‌های دور و برتان دیده‌اید، می‌تواند شما را به داشتن رفتارهای خشونت‌آمیز متهم کند.

می‌خواهید از قالب‌های کلیشه‌ای که خیلی از زوج‌ها براساس آن رفتار می‌کنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترک‌تان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطر‌ها را بشناسید. اگر شما تنها 7 نشانه از این 9 نشانه را در ارتباط‌تان بروز می‌دهید، باید بگوییم که از همسرتان سوءاستفاده می‌کنید و به همسرآزاری مبتلا هستید.

برای هم اسم می‌گذارید؟

همسرتان را با واژه‌هایی مثل «کدو» یا «لاک‌پشت» صدا می‌کنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش می‌کشید؟ گذاشتن اسم به‌دلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگی‌تان، می‌تواند یکی از نشانه‌های این رفتار باشد.

درست است که روانشناسان هم توصیه می‌کنند در یک رابطه عاشقانه، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هرازگاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسم‌های تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمی‌گیرد. عاشق‌هایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می‌دهند به‌ جای انتقاد از همسرشان ویژگی‌های او را به شکلی تحقیر کننده بیان می‌کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می‌چسبانند.

مهم نیست که این واژه‌ها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفت‌ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می‌رسانند. اگر می‌خواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگی‌های منفی همسرتان با او صحبت کنید و به‌جای اسم‌گذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگی‌ها تلاش کنید.

رئیس زندگی شما هستید؟

به‌دلیل اینکه اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پس‌اندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث می‌کنید و دوست دارید کنترل تمام دارایی‌ها یا تصمیم‌گیری‌های زندگی مشترکتان دردست شما باشد؟ اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان می‌کنید همسرتان با دادن تمام اختیارات و دارایی‌ها به شما، عشقش را نشان می‌دهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمی‌کند بلکه قدرت کاذبی را برایتان می‌سازد که ممکن است با ساده‌ترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرت‌نمایی نیست.

داد می‌زنید و فحش می‌دهید؟

 از خانه مادر شوهرتان برگشته‌اید و به‌دلیل دخالتی که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی‌تان کرده‌اند با همسرتان کلنجار می‌روید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی‌کند صدایتان را بالا می‌برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می‌شوید؟ حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد.

مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه‌ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می‌شود، دیگر حق با شما نیست.

مدام تهدید می‌کنید؟

کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی می‌کند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان می‌کشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان می‌آورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و ... . حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسرآزار هستید. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گرچه شما را به خواسته‌تان می‌رساند، اما در نهایت به زیان ارتباط‌تان تمام می‌شود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانواده‌اش خواهید کرد، بترسانید.

او را قربانی می‌کنید؟

 وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کرده‌اید، سؤال می‌کند، او را به عنوان مقصر معرفی می‌کنید و می‌گویید «اگر حرصم را درنمی‌آوردی و اگر مرا این همه تنها نمی‌گذاشتی این کار را نمی‌کردم؟» مقصر جلوه دادن همسرتان به‌دلیل رفتاری که انجام داده‌اید یا اعلام اینکه رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهات‌تان، کاستی‌ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب‌ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می‌شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی‌هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید.

بار زندگی را روی دوش او می‌اندازید؟

 همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی می‌بینید و تا زمانی به او و توانایی‌هایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برایتان به وجود بیاورد؟ یا اینکه چون شما خرج زندگی را می‌دهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگی‌تان قانون‌های سفت و سختی را به عنوان «وظیفه‌ات است» تعریف می‌کنید؟ نادیده گرفتن توانایی‌ها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسرآزاری است.میگناirاگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه می‌آورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل یا آشپزی او را سرزنش می‌کنید و با دیگران مقایسه می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید.

با او معامله می‌کنید؟

همسرتان از شما می‌خواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانواده‌اش بگذرانید و شما گرچه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان می‌کنید، می‌توانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان می‌کنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که می‌خواهید قول می‌گیرید. باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است.

اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواسته‌هایتان نگاه می‌کنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر می‌سازید و باعث می‌شوید به‌دلیل هر محبتی که در حق‌تان می‌کند، یک امتیاز از شما بگیرد.

با چشم‌غره او را از کاری منصرف می‌کنید؟

 همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس می‌کنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالا اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان می‌کنید، چشم‌غره رفتن یا زدن پا به پای اوست. اگر شما با چشم‌غره یا تهدید کردن غیرکلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شده‌ایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل می‌دهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیرکلامی در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرند و با حضورشان می‌توانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.

دورش حصار می‌کشید؟

شما تعیین می‌کنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشد یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانواده‌تان می‌خواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرایشان می‌شوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمی‌دهید؟ ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوست‌شان دارد و در کنارشان آرامش می‌گیرد هم در گروه رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسرآزار هستید.

منبع: مجله سیب سبز

روش های گوناگون برای کاهش و مدیریت اضطراب

استرس در حقیقت پاسخ بدن ما به محیط اطرافمان است. این واکنش اغلب در اثر وقایع خاصی پدید می آید. تغییرات استرس آفرین می توانند فیزیکی، روانی و یا رفتاری باشند. علت های ایجاد کننده استرس را استرسور می نامند و این علل در افراد متغیرند. واکنش بدن ما نسبت به استرس ها با ترشح برخی مواد شیمیائی - هورمون ها - انجام می شود و حالتی تحت عنوان جنگ و گریز را پدید می آورد.

اضطراب کلمه ای است که در زندگی روزمره، برای توصیف حالات و احساسات، بسیار استفاده می شود. به طور مثال، هنگام سخنرانی در گردهمایی، هنگام امتحان دادن، هنگام مواجهه با مشکلات مادی و ... از این رو در شرایط فوق، در سخنان خود از این کلمه استفاده می کنیم، ولی به آن توجه چندانی نمی کنیم.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پیشگیری نوین، در روان شناسی، اضطراب مرحله پیشرفته تر استرس مزمن است و هنگامی به صورت مشکلی بهداشتی روانی در می آید که برای فرد یا اطرافیشان اش رنج و ناراحتی به وجود آورد یا مانع رسیدن او به اهدافش شود و یا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند. برای درک بهتر موضوع، اضطراب را بررسی می کنیم.

استرس، تنیدگی یا فشار عصبی، در روان شناسی به معنی نیرو و فشار است. هر محرکی که در بدن باعث ایجاد واکنش شود، عامل تنیدگی یا استرس نامیده می شود. به معنایی دیگر، هر عاملی که موجب تنش روح و جسم و از دست رفتن تعادل فرد شود، عامل تنیدگی است. تنیدگی، واکنش یا واکنش هایی است که در فرد، در اثر حضور عاملی دیگر ( عامل تنیدگی ) به وجود می آید تا تعادل از دست رفته را باز گرداند و باعث بسیج شدن قوای فرد برای مقابله با آن عامل و آماده باش موجود زنده می شود.

به عبارت دیگر، استرس در حقیقت پاسخ بدن ما به محیط اطرافمان است. این واکنش اغلب در اثر وقایع خاصی پدید می آید. تغییرات استرس آفرین می توانند فیزیکی، روانی و یا رفتاری باشند. علت های ایجاد کننده استرس را استرسور می نامند و این علل در افراد متغیرند. واکنش بدن ما نسبت به استرس ها با ترشح برخی مواد شیمیائی - هورمون ها - انجام می شود و حالتی تحت عنوان جنگ و گریز را پدید می آورد.

اصلی ترین هورمون هائی که این حالت را به وجود می آورند عبارتند از آدرنالین و کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی و بر اثر دریافت سیگنال هائی از هیپوتالاموس مغز، ترشح شده و پاسخ های خاصی را در بدن بر می انگیزند.

اصلی ترین هورمون هائی که این حالت را به وجود می آورند عبارتند از آدرنالین و کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی و بر اثر دریافت سیگنال هائی از هیپوتالاموس مغز، ترشح شده و پاسخ های خاصی را در بدن بر می انگیزند.

طول عمر آدرنالین کوتاه بوده و در حقیقت برافروختگی های ناگهانی در اثر خشم، گلگون شدن چهره به دنبال استرس شدید و … ناشی از ترشح همین هورمون است. طول عمر کورتیزول بیشتر بوده و باعث اثرات طولانی تر و مزمن تری در فرد می گردد.

ترشح تدریجی و طولانی کورتیزول باعث تخلیه انرژی، کاهش فایده بخشی سیستم ایمنی، کاهش تمرکز حواس و چاقی می گردد. همه ما به گونه ای در معرض استرس های مختلف قرار داریم، اما نکته جالب اینجاست که برخورد افراد مختلف با استرس و کنار آمدن با شرایط در اشخاص مختلف متفاوت است.

اضطراب را خیلی زیاد تجربه می کنید؟

  علایم و نشانه های متداول بروز اضطراب عبارتند از:
- ناتوانی در تمرکز کردن
- افزایش نگرانی
- ناتوانی در انجام تکالیف و کارها در زمان مشخص - عدم حضور در کلاس
- تغییر خلق و خو و تحریک پذیری
- تنش
- سردرد
- گرفتگی عضلات
- تغییر عادات تغذیه
- بروز اختلالات خواب

عصر ایران 2 :

  - احساس وجود برنامه کنترل و مدیریت صحیح و اصولی بخش مهمی از کنترل و کاهش اضطراب را تشکیل می دهد. آموختن روش های مدیریت مسئولیت ها، پایداری کردن بر اهداف، استراحت کردن و اجرای تکنیک های تمدد اعصاب از جمله مهارت های مدیریت زمان است.

- سعی کنید هدف واحدی برای خود انتخاب کنید که خلق و خوی تان را بهبود ببخشد و از اضطراب تان بکاهد.

- از به تعویق انداختن کارها بپرهیزید. به تعویق انداختن مسئولیت ها و کارها تا دقایق پایانی می تواند بیشتر از زمانی که تکالیف و مسئولیت ها را به موقع انجام دهید اضطراب ایجاد کند. به تعویق انداختن کارها، تکالیف و مسئولیت ها می تواند تاثیر مستقیمی بر کیفیت کار، خواب و خلق و خوی تان بگذارد.

- تمرین عادات خواب خوب می تواند نشان دهد که خوب استراحت کرده اید. محرومیت از خواب می تواند سبب ایجاد مشکلات جسمی و روحی و افزایش اضطراب شود.

- مصرف محرک ها - مثل کافئین - که می توانند سبب ایجاد و تشدید اضطراب شوند را محدود یا متوقف کنید.

- در حین کارهای تان در طول روز، زمانی را برای استراحت و فعالیت های مفید اختصاص دهید. در حین زمان های استراحت کلاس، مطالعه و کار کردن در فضای آزاد قدم بزنید، موسیقی گوش کنید و ... تا ذهن تان استراحت کند.

- نوشتن یادداشت های روزانه را آغاز کنید.میگناir تعداد زیادی از افراد نوشتن یادداشت های روزانه روشی مناسب برای کنترل اضطراب، درک احساسات و تصمیم گیری ها و ... می دانند.

- باید بدانید همه در زندگی شان با محدودیت های گوناگونی مواجه هستند. باید بیاموزید محدودیت های زندگی را بپذیرید و با توجه به آن از خود و دیگران توقع داشته باشید.

- برای اوقات فراغت تان برنامه ریزی کنید. - شوخ طبعی را وارد زندگی تان کنید. خندیدن می تواند بهترین راه کاهش تنش باشد.

- تلاش کنید از دوستان و خانواده تان کمک بگیرید تا بتوانید اضطراب را از خود دور کنید. مطمئن شوید به طور اختصاصی بر تجربیات منفی تمرکز نکنید. سعی کنید به سه چیز مثبتی که در زندگی تان اتفاق افتاده فکر کنید و با دیگران در میان بگذارید.

روشهای مدیریت خشم


مساله را حل کنید آن چند شماره پیش که در مورد حل مساله حرف زدیم، یادتان است. هر موضوعی که باعث خشم شما شده به هر حال یک مشکل است که باید حل شود. به جای داد و بیداد این مساله ها را حل کنید.
خشم و پرخاشگری. احتمالا خیلی از ما فکر می کنیم این دو تا یکی هستند اما اینطور نیست. خشم یک هیجان طبیعی است. همه ما احساس خشم را تجربه می کنیم. حالا بعضی وقت ها شدید، بعضی وقت ها خفیف اما پرخاشگری یک رفتار است.

آدم هایی را که توی خیابان به بهانه ای دست به یقه یا دهان به یقه (!) شده اند. یکی با یکی تصادف کرده، یکی با یکی سر یک مساله مالی دعوا دارد، یکی حس کرده یکی دیگر به او توهین کرده، یکی دیگر که ما نمی بینیمش و صدایش را که ما نمی شنویم، از طریق امواج نامهربان موبایل دارد به گوش این یکی می رساند و این یکی دارد با صدای بلند جوابش را می دهد، یکی دارد به کنار دستی اش که خیلی مهربان کنار هم راه می روند طعنه می زند.

باورش سخت است اما همه این آدم ها دارند به هم «پرخاشگری» می کنند. یکی با دستش، یکی با پایش، یکی با کلمه هایش، یکی با صدایش، یکی با وارونه کردن کلمه هایش.

این پرخاشگری ها هم تبعات دارد. برای یکی این تبعات زود اتفاق می افتد، برای یکی دیر. خلاصه اگر کسی می خواهد ماهرانه زندگی کند، باید روی خشمش لگام بزند و نگذارد خشمش با پرخاشگری بلند شود.

برای این کار اول می خواهیم حرکت پرخاشگرانه را با دور خیلی کند ببینیم و از زوایه دید یک پرخاشگر ببینیم چه اتفاقی دارد می افتد. مثل همیشه راه حل ها را هم می گذاریم آن ته ردیفش می کنیم.

بگذارید قبل از هر چیز تکلیفمان را با دو تا کلمه که در این متن زیاد از آن استفاده می کنیم مشخص کنیم: خشم و پرخاشگری. احتمالا خیلی از ما فکر می کنیم این دو تا یکی هستند اما اینطور نیست.

خشم یک هیجان طبیعی است. همه ما احساس خشم را تجربه می کنیم. حالا بعضی وقت ها شدید، بعضی وقت ها خفیف اما پرخاشگری یک رفتار است.

ما ممکن است خشمگین شدن یک نفر را نبینیم اما حتما پرخاشگری اش را می بینیم. پرخاشگری یعنی کاری که باعث صدمه دیدن خودمان یا دیگران یا اشیا می شود.

معلوم است که در مورد خودمان یا دیگران این صدمه حتما فیزیکی نیست. حتما تا حالا فهمیده اید که همیشه خشمگین شدن به پرخاشگری منتهی نمی شود.

پرخاشگری فقط یکی از نتیجه های محتمل خشمگین شدن است، اصلا در این مطلب می خواهیم بگوییم چطور می شود خشمگین شد اما پرخاشگری نکرد.

نشانه های خشم
راستش خیلی وقت ها ما خودمان هم متوجه نمی شویم چه هیجانی را تجربه می کنیم. الان استرس داریم، بی قراریم یا خشمگینیم؟

خیلی وقت ها به خاطر اینکه خشمگین شدن را چیز بدی می دانیم، اصلا به خودمان اجازه نمی دهیم احساسمان برچسب خشم بخورد و فکر می کنیم اسمش چیز دیگری است. خشم چندین و چند نشانه دارد که روی هم رفته به سه دسته تقسیم می شود؛ نشانه هایی که در بدنمان تجربه اش می کنیم، نشانه هایی که در فکرمان می گذرد و نشانه هایی که نشانش می دهیم:

1- نشانه های بدنی
خشم خفیف و شدید دارد و بنابراین نشانه های بدنی اش هم ممکن است کم و زیاد یا شدید و ضعیف باشد اما اگر این نشانه ها را در بدنتان دیدید، به عنوان یک هشدار از خشمگین شدنتان جدی اش بگیرید:
* احساس داغ شدن و گرما
* احساس انرژی زیاد
* سرخ شدن پوست
* لفرزش در دست ها
* تنفس سریع
* احساس انقباض و فشار در عضله ها
* افزایش ضربان قلب و نبض

2- نشانه های فکری
وقتی که خشمگین می شوید، بیشتر از همیشه غیرمنطقی فکر می کنیم.
در واقع موقع خشمگین شدن قضاوت ما به هم می ریزد. انواع و اقسام این به هم ریختن فکر را اینجا ردیف کرلده ایم:
* تفکر همه یا هیچ: مثلا «همه گذاشته اند توی کار من، من همیشه بدشانسی می آورم.»
* تعمیم بیش از اندازه: مثلا «اینکه الان نمره بدی آورده ام نشان دهنداه خنگی من است.»
* ذهن خوانی: مثلا «این حتما قصدی داشته که اینجور کوبیده به ماشین من.»
* پیشگویی: مثلا «من مطمئنم امروز هم استاد به من گیر می دهد.»
* باید و نباید: مثلا «من باید حال این را بگیرم تا بفهمد نباید اینجور رفتار کند.»
* برچسب زدن: مثلا «این آدم مزخرف دیوانه است که دارد با من این کار را می کند.»

3- نشانه های رفتاری
پرخاشگری نشانه رفتاری خشم است. البته همانطور که گفتیم، خشم می تواند این نشانه را داشته باشد یا نه.

انواع و اقسام پرخاشگری
احتمالا تا می گویند پرخاشگری شما یاد درگیری های فیزیکی می افتید اما ابتدایی ترین تقسیم بندی پرخاشگری، تقسیم آن به کلامی وبدنی است. یعنی ما بعضی وقت ها با کلمه و بعضی وقت ها با فیزیکمان به خودمان یا دیگران ضربه می زنیم. دومین تقسیم بندی، مستقیما یا غیرمستقیم بودن پرخاشگری است.

آیا ما مستقیم به طرف مقابل ضربه می زنیم یا غیرمستقیم؟ سومین تقسیم بندی هم فعال و منفعل بودن پرخاشگری است. در پرخاشگری فعال ما یک کار را انجام می دهیم و پرخاشگری می کنیم اما در پرخاشگری منفعل ما با انجام ندادن کاری اعصاب دیگران را به هم می ریزیم. مثلا با جواب ندادن به تلفن. با این حساب می شود چندین نوع ترکیبی از پرخاشگری را ردیف کرد:

1- پرخاشگری بدنی، فعال، مستقیم
همان تصویر کلیشه ای ما از پرخاشگری: زخمی کردن، مشت زدن، لگد زدن
2- پرخاشگری بدنی، فعال، غیرمستقیم
مثلا گذاشتن تله برای زخمی کردن یک نفر، یا
انکار خشم در دراز مدت افسردگی می آورد. کسانی که خیلی زیاد از مکانیسم انکار استفاده می کنند واقعا باور می کنند «همه چی آرومه و من چقدر خوشبختم» و اینها اما مساله این است که به هر حال بین آدم ها تعارض وجود دارد
اجیر کردن یک آدم برای زدن دیگران
3- پرخاشگری بدنی، منفعل، مستقیم
مثلا قهر کردن به حالت نشسته. هر چه دیگرانه بخواهند ما را بلند کنند، ما بلند نمی شویم.
4- پرخاشگری بدنی، منفعل، غیرمستقیم
مثلا حرکت نکردن همراه با یک گروه
5- پرخاشگری کلامی، فعال، مستقیم
مثلا فحش دادن یا توهین به دیگران 6- پرخاشگری کلامی، فعال، غیرمستقیم مثلا پخش شایعات بی اساس در مورد یک نفر
7- پرخاشگری کلامی، منفعل، مستقیم مثلا جواب ندادن به یک نفر
8- پرخاشگری کلامی، منفعل، غیرمستقیم مثلا وقتی کسی از ما انتقاد می کند، نظر خودمان را نگوییم. با خشم چه کار می کنیم؟

آدم های مختلف در مواجهه با خشمشان چه کار می کنند؟ خود شما وقتی که خشمگین می شوید چه کار می کنید؟

احتمالا چندین و چند نوع واکنش یادتان می آید اما همه اینها را می توان در چند دسته بزرگ تقسیم بندی کرد:

1- خشمگین شدن را انکار می کنیم بعضی وقت ها ما کلا از اساس می زنیم زیرش و می گوییم من اصلا خشمگین نیستم. همان دیالوگ معروف آدمی که با صورت برافروخته و لحن تند و تن بالا می گوید «من عصبانیم؟ من عصبانی ام؟!!!»

دقیقا استفاده از همین مکانیسم انکار است. جالب است بدانید که انکار خشم در دراز مدت افسردگی می آورد. کسانی که خیلی زیاد از مکانیسم انکار استفاده می کنند واقعا باور می کنند «همه چی آرومه و من چقدر خوشبختم» و اینها اما مساله این است که به هر حال بین آدم ها تعارض وجود دارد و این تعارض ها خشم می آورد و اگر آنها را حل نکنیم، آنقدر روی هم تلنبار می شوند که یکدفعه می ترکیم.البته از خشم می ترکیم و نه چیز دیگر.

2- فرو خوردن خشم بعضی ها خشم خودشان را تجربه می کنند اما بعدش فوری آن را پنهان می کنند و بعدش هم خودخوری می کنند حالا یا از طرف مقابل می ترسند یا از ابراز خشم.

این شیوه هم در دراز مدت جسم و روان ما را به هم می ریزد. کسانی که خشم خودشان را پنهان می کنند، باور دارند که نباید به منبع اختلاف نزدیک شد، نباید در موردش حرف زد. باید از آن دوری کرد و خلاصه گنداب را به هم نزد. این شیوه هم در دراز مدت خشم های پنهان شده را رویهم تلنبار می کند و هم اختلافات بین آدم ها را بیشتر می کند.

3- جابجایی بعضی وقت ها ما خشممان را جابجا می کنیم. مثلا در محل کار از رییسمان عصبانی می شویم، می رویم توی خانه با بابایمان دعوا می کنیم و بالعکس. جابجایی اصلا روش همیشگی خوبی نیست چون آن بنده خدایی که ما به او پرخاشگری می کنیم، اصلا نمی داندن که چرا سیبل خشم ما شده است.

چطور خشمگین شویم اما پرخاشگری نکنیم؟

خب! تا حالا هر چه گفتیم، شیوه هایی بود که در کوتاه مدت ممکن بود جواب دهد اما در بلندمدت خود ما یا دیگران را نابود می کند. هم یعنی اینکه آسیب جسمی و روانی به ما می زند اما چطور می شود عصبانی شد اما پرخاشگری نکرد، سرکوب هم نکرد، فرو هم نخورد و جابجا هم نمرد. می شود؟ بله می شود.

1- خشمتان را بگویید بهترین شیوه برای ابراز خشم این است که بروید توی روی طرفی که شما را عصبانی کرده بایستید و بگویید که از او عصبانی هستید. یادتان باشد این جمله ها را با «من» شروع کنید ونه با «تو». نگویید «تو من را عصبانی کردی» بگویید «من عصبانی هستم چون تو فلان کار را کردی» یا «من عصبانی هستم چون فلان شرایط پیش آمده است.»

2- مساله را حل کنید آن چند شماره پیش که در مورد حل مساله حرف زدیم، یادتان است. هر موضوعی که باعث خشم شما شده به هر حال یک مشکل است که باید حل شود. به جای داد و بیداد این مساله ها را حل کنید. شیوه مفصلش را باید بروید در همان شماره بخوانید اما خلاصه اش این است که اول مشکل را تعریف کنید، بعد هر راه حلی که به ذهنتان می رسد را برایش ردیف کنید، بعد برای هر راه حل امتیاز بگذارید. امتیازها را هم بر اساس خوبی ها و بدی های هر راه حل بدهید. بعد راه حل ها را بر اساس امتیاز اولویت بندی کنید و در عمل اولین راه حل را آزمایش کنید. اگر جواب نداد هم بروید سراغ راه حل های اولویت های بعدی.

3- جرات داشته باشید وقتی می خواهند حق شما را بگیرند به جای اینکه پرخاشگرانه عمل کنید، می توانید قاطعانه اما محترم باشید. برای این کار اول خودتان را بگذارید جای دیگران و این خود را به جای دیگران گذاشتن را به زبان بیاورید. مثلا بگویید: «می دانم که عجله دارید ...» بعد استدلال کنید: «اما چون اینجا صفیه و من از شما جلوترم....» و بعد اعلام کنید «... لطفا برید عقب تر بایستید». نیازی نیست دست به یقه بشوید و یا خودخوری کنید. والا!

4- ریلکسیشن کنید بعضی وقت ها نشانه های بدنی خشم ما خیلی شدید است. در این مواقع یکی از بهترین مسکن ها برای بدن ما استفاده از ریلکسیشن است. خشم آنقدر بدن ما را منقبض می کند که خودمان هم دیگر متوجه غیرعادی بودنش نیستیم. برای اینکه ذهن آرامی داشته باشیم، می توانیم میانبر بزنیم و بدنمان را آرام کنیم. برای ریلکسیشن برنامه های مفصلی وجود دارد اما خلاصه اش این است که اول همه عضله های قابل کنترل بدنتان را تصور کنید. بعد از نوک انگشت های پا تا فرق سر یکی یکی هر کدام را منقبض و بعد منبسط کنید. این کار را بهتر است به صورت دراز کشیده انجام دهید. به پیشانی که رسیدید، دیگر بدنتان کاملا در حالت ریلکس قرار دارد و شما می توانید فارغ از نشانه های بدنی خشم یک تصمیم غیرپرخاشگرانه بگیجرید.

5- فکرتان را درست کنید یک بار دیگر به نشانه های فکری پرخاشگری نگاه کنید. یادتان باشد که همه این فکرهای غیرمنطقی می تواند شما را خشمگین تر کند و احتمال پرخاشگری تان را ببرد بالا. لطفا هر کدام از این فکر ها را یک بار دیگر ببرید زیر نمودار و ببینید که چقدر منطقی هستند. آیا دنیا فقط سیاه و سفید است؟ آیا همه آدم ها همان برچسب های شخصیتی که ما به آنها می زنیم را دارند؟ البته به این راحتی نیست. تغییر دادن این فکرها اما وقتی تغییرش دادید، مطمئن باشید کمتر از دیگران عصبانی می شوید.

چربی سوز می‌خواهید؟ این‌ها را میل کنید


در مصرف هیچ ماده‌ی غذایی زیاده‌روی نکنید. صبور باشید و با اراده‌ی تمام به سوی خوش اندامی گام بردارید.

کلسیم و محصولات لبنی

اگر شیر نوش جان می‌کنید تا استخوان‌هایتان محکم‌تر شود این نکته را هم در نظر داشته باشید که شیر ضد اشتهاست. یعنی به راحتی شما را سیر می‌کند. باید بدانید افرادی که با کمبود کلسیم مواجه هستند چربی‌های بیشتری ذخیره می‌کنند و کمتر می‌توانند اشتهای خود را کنترل کنند. خانم‌های زیر 50 سال و آقایان زیر 70 سال باید روزانه حدود 1000 میلی گرم کلسیم جذب کنند. حتماً می‌دانید که محصولات لبنی منبع فوق‌العاده کلسیم هستند.

باید این را هم بدانید که این مواد غذایی مفید باعث تحریک متابولیسم یا همان سوخت و ساز چربی‌ها می‌شوند. نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهد میزان چربی‌های افراد چاقی که روزانه 3 محصول لبنی مصرف کرده‌اند به طور قابل توجهی کاهش یافته است. اگر مصرف محصولات لبنی و جذب کلسیم با کاهش میزان کالری‌های دریافتی همراه باشد شما به راحتی وزن کم می‌کنید.

نتایج پژوهش‌هایی که در سال 2010 انجام شده نشان می‌دهد نوشیدن شیر بدون خامه بعد از ورزش نه تنها به آب شدن چربی‌ها کمک می‌کند بلکه باعث می‌شود که قدرت عضلانی بالا رفته و بافت‌های استخوانی تقویت شود. توصیه می‌کنیم روزانه سه پیاله از محصولات لبنی بدون چربی میل کنید و ورزش را در برنامه‌ی روزانه‌تان بگنجانید.


روغن نارگیل

در دنیای لاغری و خوش اندامی چربی‌های اشباع شده آوازه‌ی خوبی ندارند اما چربی‌های موجود در نارگیل می‌تواند به لاغری شما کمک کند. نتایج پژوهشی که در سال 2009 در برزیل انجام شد نشان داد مصرف روغن نارگیل تأثیر خوبی روی آب شدن چربی‌های شکمی افراد چاق داشته است. البته توجه داشته باشید میزان چربی‌های اشباع شده نباید بیش از 10 درصد چربی‌های دریافتی روزانه را تشکیل دهند. بهتر است روغن نارگیل یا شیر در الویت قرار بگیرد.

 

اسیدهای چرب اشباع نشده

اسیدهای چرب اشباع نشده‌ی مونو انباشتگی چربی‌های دور شکم را کاهش می‌دهند. برای همین توصیه می‌کنیم که روزانه مقداری از این چربی‌ها را مصرف کنید. برای یادآوری باید بگوییم که این اسیدهای چرب در زیتون، روغن زیتون، گردو، دانه ها و مغزها، شکلات سیاه و آووکادو وجود دارد. توجه داشته باشید که اسیدهای چرب اشباع نشده ی پُلی موجود در ماهی و دانه ها و مغزهای روغنی نیز به خوش اندامی شما کمک زیادی می‌کنند.

در واقع افرادی که چربی‌های اشباع نشده ی بیشتری مصرف می‌کنند متابولیسم بدنشان بالاتر است و کالری‌های بیشتری می‌سوزانند. توجه داشته باشید در حالت کلی سوخت و ساز این چربی‌ها راحت‌تر و سریع‌تر از چربی‌های اشباع شده صورت می‌گیرد.

معمولاً ما اسیدهای چرب امگا 6 بیشتری نسبت به امگا 3 ها مصرف می‌کنیم. حتماً سعی کنید مصرف امگا 3 ها را بالا ببرید. برای این کار از مصرف تخم کتان، گردو، لوبیا، ماهی آزاد و روغن زیتون غافل نشوید. توجه داشته باشید که امگا 3 ها خواص ضدالتهابی دارند و برای پیشگیری از بیماری‌های قلبی عروقی و افسردگی موثرند. میزان نیاز خانم‌ها به امگا 3 ها روزانه 1.1 گرم است و این میزان برای آقایان 1.6 گرم تخمین زده شده است.

 

پروتئین‌ها

پروتئین برای سلامت پوست، مو، ناخن، استخوان‌ها، عضلات و غیره لازم و ضروری است. از این گذشته این مواد مغذی مفید برای کاهش وزن و خوش اندامی نیز موثرند. نتایج پژوهشی که در سال 2002 در آمریکا انجام شد نشان می‌دهد که پروتئین‌ها باعث ایجاد سیری شده و سرعت متابولیسم را بعد از صرف غذا بالا می‌برند. به عقیده‌ی متخصصان میزان نیاز روزانه‌ی خانم‌ها به پروتئین 40 گرم و برای آقایان 56 گرم می‌باشد.

 

ویتامین سی

از همان کودکی شنیده‌اید که مصرف ویتامین C برای پیشگیری از سرماخوردگی مفید است. اما آیا می‌دانید همین ویتامین برای لاغری هم موثر است؟ نتایج پژوهش‌هایی که در کانادا انجام شده نشان می‌دهد که کمبود برخی از مواد مغذی ضروری بدن باعث بروز چاقی و اضافه وزن می‌شود. در واقع افرادی که از کمبود منیزیم، زینک، ویتامین C و یا ویتامین E رنج می‌برند میل بیشتری به ذخیره‌ی چربی‌ها داشته و چاق‌تر می‌شوند. این ذخیره‌ی چربی‌ها به ویژه در ناحیه‌ی شکم بیشتر است. باید بدانید که خانم‌ها باید روزانه 75 میلی گرم و آقایان 90 میلی گرم ویتامین C دریافت کنند.

 

عسل

به عقیده‌ی برخی از متخصصان اگر عسل که یک ماده‌ی قندی طبیعی است جایگزین قند شود سرعت افزایش وزن و ذخیره‌ی چربی‌ها کاهش می‌یابد. عسل خواص ضدباکتریایی و ضد ویروسی دارد و برای خوش اندامی نیز مفید است. باید بدانید که این ماده غذایی شیرین و پرطرفدار میزان قند خون را ثابت نگه می‌دارد و سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند. اگر مقداری دارچین هم به عسلتان اضافه کنید تأثیر چربی سوزی آن چند برابر می‌شود.

 

کاکائو

شکلات‌های سیاهی که کاکائوی بیشتری دارند سرشار از آنتی اکسیدان های فنولیک بوده و خدمت زیادی به سلامتی ما می‌کنند. به عقیده‌ی متخصصان کاکائو عصب‌ها را از آسیب و التهاب دور می‌کند، مقاومت پوست را در برابر آسیب‌های اشعه های ماورای بنفش بالا می‌برد، سیری طولانی مدتی ایجاد کرده و خلق و خوی شما را بهتر می‌کند. اگر می‌خواهید ذخیره و انباشتگی چربی‌ها را کاهش دهید از مصرف کاکائو غافل نشوید و در عین حال در مصرف آن زیاده‌روی هم نکنید.


فیبرها

سالیان سال است که متخصصان لاغری توصیه می‌کنند وعده‌ی غذایی را با مصرف سالاد آغاز کنید. می‌پرسید چرا؟ به خاطر اینکه سالاد سرشار از فیبر بوده و برای همین احساس سیری ایجاد می‌کند و شما را از پرخوری و زیاده‌روی دور نگه می‌دارد. از مصرف سالاد در وعده های غذایی خود غافل نشوید. در این صورت علاوه بر جذب ویتامین‌های لازم گام موثری برای لاغری و خوش اندامی خود نیز بر می‌دارید.

 

سرکه

سرکه شاخص گلیسمی غذاهایی که مصرف کرده‌اید را پایین می‌آورد. یعنی میزان قندی که از طریق مصرف مواد غذایی وارد خون شده است را کاهش می‌دهد. نتایج یک پژوهش ژاپنی که در سال 2009 انجام شد نشان می‌دهد سرکه جلوی انباشتگی چربی‌ها را می‌گیرد. باید بدانید که فیبرها و سرکه دو سلاح موثر برای کاهش اشتها و همچنین چربی سوزی هستند. پس سالادهایتان را با سرکه مصرف کنید.