وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

تاکتیکی برای نفوذ در دلها


برای نفوذ در دلها باید به راهکارها و دستوراتی که اسلام برای عملیاتی شدن آن ارائه داده, گوش فرا داد و عمل نمود.
جذب حداکثری که این روزها زیاد در موردش سخن به میان می آید، راهکارهای خاص خود را می طلبد و تنها با شعار به سرانجام نخواهد رسید. همه باید بدانیم که شعار اساسی اسلام جذب حداکثری است، اما برای محقق شدن این شعار باید به راهکارها و دستوراتی که اسلام برای عملیاتی شدن آن ارائه داده, گوش فرا داد و عمل نمود. 


مهمترین راهکار این مساله, اخلاق نیکو است که معجزه می کند و دوای هر دردی است, اما تاکتیکهای کارساز و تاثیرگذار دیگری نیز وجود دارد که بدون آنها نمی شود به این نکته پر اهمیت دست یافت.
قرآن یکی از وظایف اهل ایمان را گفتار و رفتار نیکو با مردم برمی شمرد. اما نه با گروه کوچکی از مردم بلکه با همه مردم از هر قشر و جنس و مذهب و آیین و روشی. در سوره بقره آیه 83 می خوانیم:
«وَ قولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» «با مردم نیک سخن بگویید»
بنابراین برخورد خوب و گفتار نیکو، نه تنها با مسلمانان، بلکه با همه مردم لازم است. اما سوال این است که چرا باید با همه مردم با هر گرایش و تفکری و با هر اعتقاد و اندیشه ای، خوش برخورد بود و معاشرتی نیکو داشت؟

تاکتیکی برای نفوذ در دلها
دلیل این دستور الهی را باید از اهل بیت پرسید و پاسخ را از زبان آنان شنید. امام صادق علیه السلام در مورد این آیه می فرماید: مقصود، همه مردمان اعم از مؤمنان و مخالفان است. با مؤمنان، باید گشاده رو بود و با مخالفان نیز باید به نرمى و مدارا سخن گفت تا به سوى ایمان کشیده شوند. (بحار الأنوار، ج 75، ص 401)
بنابراین یکی از اهداف اساسی این معاشرت نیکو، هدایت و جذب مخالفان به سوی شهر پر نور ایمان است.
آری، یکی از مهمترین تاکتیک های جذب حداکثری اسلام، «معاشرت همراه با مدارا» است که معمولا با صبر و شکیبایی و تحمل نظر مخالف، همراه است.
البته ظاهر این دستور شاید به نظر مشکل نیاید، اما نوبت به عمل که می رسد روشن خواهد شد که بسیار کار سختی است. رفاقت و بگو و بخند با همفکران که کاری ندارد و عمل سختی نیست. (بگذریم از برخی که در همین کار ساده هم مانده اند.) بلکه توانمندی در آن است که بتوانیم با مخالفان خود (البته نه با دشمنان و متجاوزان) همنشینی مسالمت آمیزی داشته باشیم و ارتباطی جدی با آنان برقرار نماییم. هنرمند کسی است که بتواند دروازه دل مخالفانش را بگشاید و قله های محبت قلب آنان را فتح کند و نور هدایت را بر سرزمین اندیشه آنها بتاباند.
بنابراین مهم آن است که بتوانیم با یک حرکت تاکتیکی، آهن ربا گونه عمل کنیم و مخالفان خود را به درون شهر ایمان راهنمایی نماییم.
امامان ما هم تا توانسته اند فرمان به استفاده از این تاکتیک کارا داده اند. یکی از شیعیان به امام جواد علیه السلام نامه نوشت که: پدرم مرد ناصبى و بد اعتقادی است. من از سوی او با زحمات و سختی فراوانی رو به رو گشته ام. خواهشمندم که درباره ام دعا کنید و بیان فرمائید که نظرتان در این باره چیست؟ آیا با وى به دشمنى و پرخاش برخیزم و یا مدارا نمایم؟
حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته ات را خواندم و به آنچه درباره پدرت گفته بودی, پى بردم. ان شاء اللَّه در باره تو دست از دعا نمى کشم و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است. به همراه هر سختی و مشکلى, آسانى و راحتی است. صبر، پیشه ساز که عاقبت از آن پرهیزکاران است. خداوند تو را بر ولایت آن کس که ولایتش را پذیرفته اى ثابت بدارد. ما و شما در امانت خدائیم. همان خدائى که اماناتش ضایع و تباه نمی گردد.
او می گوید: پس از آن، خداوند دل پدرم را مطابق میلم برگرداند. به گونه ای که در هیچ چیز با من مخالفت نمى ورزید. (امالی مفید، ص 191)
شک نکنید که این ابزار به ظاهر ساده, بسیار معجزه گر است و کارایی وسیعی دارد. فراوان است دلهایی که قفل محکم و سرسخت آن با کلید مدارا گشوده شده است و گوی سبقت را از دیگران ربوده.
بنابراین یکی از کلیدهایی که باید در دست همه مومنان باشد و فراوان از آن بهره بگیرند, مدارا با دیگران علی الخصوص با مخالفان در عقیده است. کلیدی که تقریبا به اکثر قفلها می خورد و دروازه های دل بسیاری از مردم را به سوی نور می گشاید و راه برون رفت از بسیاری از بن بست ها است.

مخالفت با تاکتیک اهل بیت به بهانه محبت!!
به طور قطع مدارا یکی از تاکتیک های اساسی اهل بیت برای جذب و کشش مخالفان به سوی ایمان است. مدارایی که با محبتی واقعی همراه باشد و قلبها را مجذوب خود کند. بسیاری از دشمنان اهل بیت که ناصبی بودند و از هیچ ناسزایی فروگذاری نمی کردند با این تاکتیک کارا رو به سوی مکتب اهل بیت کردند و مومن شدند.
اما متاسفانه برخی در جامعه شیعی ما خلاف تاکتیک پیشوایانمان عمل می کنند و به بهانه محبت اهل بیت در حق آنان جفا می کنند.
به نظر شما آیا می شود شیعه همین امامان بود و به جای مدارا با مخالفان بر طبل اختلافات مذهبی کوبید؟ می شود پیرو آنان بود و مدام در تریبون های آشکار به اعتقادات آنها بی احترامی کرد؟ می توان خود را علوی دانست و هر روز فاصله را با پیروان آیین ها و مذاهب دیگر بیشتر و بیشتر نمود؟
آیا سخنرانی های تند و تیزی که گاه از برخی از سخنوران به نام، پخش و تکثیر می شود و با توهین و بی احترامی به مخالفان شیعه همراه است، با تاکتیک مدارا گونه اهل بیت سازگار است؟ آیا می شود به اسم محبت به اهل بیت مزار امامین عسکرین را تخریب کرد؟ آیا عملی که نتیجه اش تخریب این دو حرم شریف است، آنقدر پسندیده است که بسیاری از آن درس نمی گیرند و به کار قبیح خود ادامه می دهند؟
آیا خون شیعیان پاکستان به گردن گردانندگان جلسات علنی منسوب به خلیفه دوم نیست؟ آیا دشمن از شیعه امیر مومنان جز حماقت و کنار گذاردن سلاح کارای مدارا می خواهد؟
آیا نمی توان چنین سبکسری آشکاری را بدعتی روشن و واضح برشمرد؟
آیا گروه گروه افرادی که مستبصر می شوند و پای بر عالم تشیع می نهند، با نوارهای سخنرانی و مداحی کذایی هدایت می شوند و راه را پیدا می کنند؟
آری، چه مظلوم است آقایی که نامش را به زبان می آوریم و مرامش را به باد فراموشی می سپاریم. آقایی که خود را شیعه او می دانیم و گاه دقیقا خلاف مسیر او را می پیماییم.
با این وجود دل خوشیم که اکثریت با هوشیاران است و قاطبه شیعیان در عمل و اندیشه همراه و همگام مولایشان علی هستند.

نویسنده: سید مصطفی بهشتی
منبع: سایت تبیان