وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

شهید گمنام



این روز های سرد غریبی و بی کسی
ناگاه یاد خوب تو افتاد در دلم

بی اختیار ساکن کوی تو گشته ام
این خانه بدون پلاک تو  منزلم

از دست های سرد زمین نفحه های نور
تا آسمان گرم خدا اوج میزند

یک آسمان سعادت و یک کهکشان امید
ازنام بی نشانه ی تو موج میزند

ای بنده عزیز که بحق  ذوب گشته ای
نام تو از جریده هستی جدا نشد

هر کس که ذکر و یاد عزیز ترا کند
قلبش ز یاد و ذکر الهی رها نشد.

نامت بلند و شهرت تو کهکشان خراش
ای بنده ای  که نام ترا کبریا خرید

ای خود فروخته به عشق خدای خویش
خوش بر سعادتت که ترا پر بها خرید .

سعید پونکی  22 فروردین 1390