وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

روزی هفت عدد گردو بخورید


titr

متخصصان آمریکایی می‌گویند مغز گردو بیش‌ترین میزان آنتی اکسیدانت را در مقایسه با دیگر مغزهای خوراکی دارد.


به گزارش ایسنا به نقل از یو پی آی، این متخصصان توصیه می‌کنند که هر فرد در طول شبانه روز هفت عدد مغز گردو بخورد.

جو وینسون، از دانشگاه اسکرانتون در ایالت پنسیلوانیا، می‌گوید: متاسفانه مردم زیاد به خوردن گردو تمایل ندارند. حال آن که تحقیقات ما نشان می‌دهد خوردن مغز گردو باید به عنوان بخشی مهم از رژیم غذایی سالم در نظر گرفته شود.

برپایه تحقیقات انجام شده گردو منبعی سرشار از پروتیین است و مصرف منظم آن فرد را از ابتلا به بیماری قلبی، سرطان کلیه، دیابت نوع 2، سنگ صفرا و دیگر بیماری‌ها محافظت می‌کند.

استخاره


آشنایی با روش‌های استخاره


استخاره در لغت عرب از ریشه «خیر» و به معنای خواستن بهترین دو امر ؛ بهترین خواستن؛ نیکویی جستن؛ از خداوند طلب خیر کردن است. در فرهنگ دهخدا درباره آن آمده : « تمیز بدی یا نیکی فعل منظوری را با قرآن یا سبحه  و  امثال آن  بدان سان که ماثور است خواستن .»

 شیخ مفید در تعریف و حد استفاده از استخاره گفته: « وقتی دو امر بر بنده عرضه می‌شود و به ذهنش خطور می‌کند از مصالح دنیا مانند سفر و اقامت و... شایسته است بر یکی از دو کار اقدام نکند مگر اینکه از خدای عزوجل طلب خیر کند. وقتی استخاره کرد بر خدا توکل کند زیرا خدا خیر و نیکی را برای او رقم خواهد زد. نباید در چیزی که در آن نهی شده استخاره کرد. در انجام واجبات نیازی به استخاره نیست.
 

 

ادامه مطلب ...

حل مشکل !



حل مشکل

روزی دو مرد جوان نزد شیوانا آمدند و از او پرسیدند: «فاصله بین دچار مشکل شدن تا راه حل یافتن چقدر است؟»
شیوانا اندکی تامل کرد و گفت: «فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است.»
آن دو مرد گیج و آشفته از نزد شیوانا بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت: «من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشستن و زانوی غم بغل گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود.»
دومی کمی فکر کرد و گفت: «اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. شیوانا منظور دیگری داشت.»

پس برگشته و از شیوانا پرسیدند؛ شیوانا لبخندی زد و گفت: «وقتی یک انسان دچار مشکل می شود باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید. بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند به پا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل بزند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او فاصله بین زانوی او و زمینی است که بر آن ایستاده است.»


برداشت از :ویستا

سنگ اول «تصمیم‌گیری» است


آغاز و بسترساز هر فعالیت یا اقدام به هر کاری با تصمیم گیری شروع می‌شود. تصمیم‌گیری پایه‌ی اصلی و زیربنای اساسی تمامی‌ فعالیت‌هاست، اما به جهت تعدد این امر، اهمیت بالای آن به ورطه‌ی فراموشی سپرده شده است. توجه شود که وضعیت کنونی ما معلول تصمیم‌گیری‌هایمان بوده است. به این ضرب‌المثل دقت کنید: "سنگ اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج" این ضرب‌المثل را کرارا شنیده‌ایم، اما در آن کمتر دقت و تمرکز کرده‌ایم؛ سنگ اول همان تصمیم‌گیری است.
تصمیم که منتج به انجام کار یا فعالیتی می‌شود نه تنها فرد را در چنبره‌ای از نتایج آن کار محصور می‌کند، بلکه اثرات آن گاهی دامنگیر افراد دیگر نیز می‌شود که ایشان نیز می‌بایستی عواقب آن را تحمل کنند. پرتو و دامنه تصمیم‌گیری یک فرد عادی در اکثر تصمیم‌گیری یک فرد عادی در اکثر اوقات خود و یا خانواده ی ایشان را در بر می‌گیرد اما منشور دامنه ی تصمیم یک مدیر علاوه بر محیط خرد (مجموعه ی داخلی)، محیط کلان (محیط پیرامون سیستم) را نیز در برگرفته و در صورت اشتباه در تصمیم گیری، گاهی لطمات جبران ناپذیری را وارد خواهد کرد.

سن آگوستین متفکر بزرگ غرب گفت: "زمان سه چهره دارد". حال؛ یعنی آن چه رویاروی با ما در نبرد است و تجربه‌ها را از آن می‌آموزیم. گذشته؛ خاطره‌ها و حادثه‌هایی است که واقع شده و در ذهن ما یا تاریخ به جای مانده است. آینده؛ انتظاراتی که در حال حاضر داریم.

با بهره جستن از تجربه‌های تلخ و شیرین، شکست‌ها و پیروزی‌های گذشته، غور و تدقیق به واقعیت‌های موجود، تجزیه و تحلیل دانستنی‌های کمک کننده و پیش‌بینی و آینده‌نگری می‌توانیم برای آتیه تصمیم گرفته و در برابر چالش‌ها و کنش‌های متعدد که به صور مختلف با آن روبرو می‌شویم، با ژرف اندیشی آن عکس العمل‌های بهینه و مناسبی نشان دهیم.

چرچیل نخست وزیر انگلیس در یکی از سخنرانی‌های خود در جنگ جهانی دوم گفت: این ماییم که بناها را پی می‌افکنیم و آن گاه که کار پایان یافت این دیگر بناها هستند که ما را می‌سازند. نتایج تصمیم‌گیری پس از عمل نمایان می‌گردد و آن گاه می‌بایستی واقعیت‌های پس از عمل را نیز پذیرا باشیم.
هنگامی‌ می‌توان تصمیم‌گیری صحیح و عقلایی داشت که اطلاعات دقیق و کاملی در زمان و مکان مناسب و موضوع مشخص موجود باشد، پس زیربنای اول تصمیم‌گیری داشتن اطلاعات دقیق و کافی است، قبل از جمع‌آوری اطلاعات هیچ تصمیمی‌ نمی‌تواند کامل و دقیق باشد و همه‌ی جوانب را بپوشاند، اما شک نکنید که اطلاعات جمع‌آوری شده یا تجربی نه وحی منزل‌اند و نه همیشه دقیق و بی‌عیب که بایستی در صحت و درستی آن‌ها تا حصول یقین به دیده تردید نگریست و با آگاهی از چگونگی جمع‌آوری اطلاعات و شناخت منابع به صحت و سقم آن‌ها پی برد.
پس از جمع‌آوری اطلاعات، داشتن قدرت تجزیه و تحلیل اطلاعات لازم است که در این راستا می‌بایستی نقاط قوت، ضعف و همچنین فرصت‌ها و تهدیدات هر کدام از روش‌ها را سنجید و با توجه به رابطه ی علیت بین منابع محدود و نامحدود برای برآوردن نیازها می‌توان تصمیم‌های عاقلانه ای بر اساس خرد و منطق گرفت. پرفسور شاگل در کتاب "نبود اطمینان و تصمیم گیری در بازرگانی" می‌گوید: هر فرد عاقلی با پیروی از عقل سلیم از تصمیم‌هایی که درصد اطمینانش کمتر است پرهیز می‌کند چون مشکل پیش بینی نتایج، خود مولود نداشتن اطمینان است.

استفاده از "بی‌امکانی" به‌عنوان نقطه قوت


راز موفقیت در زندگی استفاده از "بی‌امکانی" به‌عنوان نقطه قوت است یاد بگیریم که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنیم.
کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی‌ جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد. استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می‌تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه‌ها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می‌شود. استاد به کودک ۱۰ ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد. سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد. سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی‌اش را پرسید.
استاد گفت: دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی.
یاد بگیر که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنی. راز موفقیت در زندگی، داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است.
خبرگزاری ایسنا

چهار واژه کوچک اما قدرتمند




چهار واژه کوچک اما قدرتمند: بیاموزید، بکوشید، تحمل کنید، اهمیت بدهید
چهار واژه که زندگی را ارزشمند می‌کنند در طول سالیان هم‌چنان که من در جست‌وجوی ایده‌ها، اصول و راهبردهائی برای چالش‌های زندگی بوده‌ام، به چهار واژه ساده برخورده‌ام که می‌توانند زندگی شما را ارزشمند کنند.
۱) زندگی ارزشمند است اگر بیاموزید: آن‌چه نمی‌دانید به شما آسیب می‌رساند. برای ادامه حیات و کسب موفقیت باید بیاموزید. زندگی ارزشمند است اگر شما از تجربه‌هایتان چه مثبت، چه منفی بیاموزید. گاهی ما کار اشتباهی می‌کنیم، اما بعد می‌آموزیم تا آن را درست انجام دهیم، می‌توانیم آن را منفی مثبت بنامیم. از تجربه دیگران، هم می‌توانیم بیاموزیم. خیلی بد است که شکست خورده‌ها همایش برگزار نمی‌کنند شاید چون ما نمی‌توانیم به آنها پولی پرداخت کنیم آنها چنین کاری نمی‌کنند. اما مطمئناً آنها اطلاعات ارزشمندی دارند. ما می‌توانیم از آنها بیاموزیم که چه‌طور یک نفر همه چیزش را به باد فنا می‌دهد. آموختن از تجربه‌ها و اشتباهات دیگران اطلاعات باارزشی است زیرا می‌توانیم بدون تلاش کردن و شکست خوردن، بیاموزیم که چه کار نکنیم.
ما از آن‌چه می‌بینیم، می‌آموزیم، پس با دقت ببینید. ما از آن‌چه می‌شنویم، می‌آموزیم، پس شنونده خوبی باشید. اما پیشنهاد می‌کنم که شنونده گزینشی باشید، به هیچ‌کس اجازه ندهید زباله‌هایش را در کارگاه روان شما خالی کند.
ما از آن‌چه می‌خوانیم می‌آموزیم، پس از هر منبعی بیاموزید؛ از سخنرانی‌ها بیاموزید؛ از ترانه‌ها بیاموزید؛ از موعظه‌ها بیاموزید؛ از گفت‌وگو با افراد ارزشمند بیاموزید. پیوسته در حال آموختن باشید.
۲) زندگی ارزشمند است اگر بکوشید: شما نمی‌توانید فقط بیاموزید؛ اکنون باید دست به کاری بزنید تا ببینید آیا می‌توانید انجامش دهید. بکوشید تا تفاوتی ایجاد کنید، بکوشید تا پیشرفت کنید، بکوشید تا مهارتی تازه بیاموزید، بکوشید تا ورزشی جدید بیاموزید نه این‌که شما می‌توانید هر کاری را انجام دهید، اما مسلماً خیلی چیزها هست که می‌توانید انجام دهید به این شرط که تمام تلاش خود را بکنید.
۳) زندگی ارزشمند است اگر تحمل داشته باشید: شما باید از بهار تا فصل برداشت تحمل داشته باشید. اگر برای یک روز یا برای یک مسابقه یا یک پروژه دست به کار شده‌اید، تا آخرش بروید. گاهی فاجعه‌ای رخ می‌دهد و بهتر است که کار را فیصله دهیم. اما کار را نیمه‌کاره رها نکنید. شاید در پروژه‌ بعدی موفق شوید، ولی در این یکی، اگر دست به کار شده‌اید تا آخرش را بروید.
۴) زندگی ارزشمند است اگر اهمیت بدهید: اگر تا حدودی اهمیت بدهید، به نتیجه می‌رسید. اگر به اندازه کافی اهمیت بدهید، نتایج باورنکردنی‌ای می‌گیرید. به اندازه کافی اهمیت بدهید تا تفاوتی ایجاد کنید، به اندازه کافی اهمیت بدهید تا تجارتی را شروع کنید؛ به اندازه کافی اهمیت بدهید تا به کلی دگرگون کنید؛ به اندازه کافی اهمیت بدهید تا بهترین تولیدکننده باشید؛ به اندازه کافی اهمیت بدهید تا رکوردی ثبت کنید و به اندازه کافی ا همیت بدهید تا ببرید.
با چهار واژه کوچک، اما قدرتمند: بیاموزید، بکوشید، تحمل کنید و اهمیت بدهید، چه تفاوتی می‌توانید در زندگی خود ایجاد کنید؟
مجله موفقیت

آن را ببوس و بگذار کنار!


مردی از روی شدت عصبانیت بر چهره بودا تف کرد. او یک برهمن بود و سخنانی که بودا بر زبان رانده بود، سخت کاهنان را برآشفته بود. بودا چهره اش را پاک کرد و از آن مرد پرسید: «آیا حرف دیگری هم برای گفتن داری؟» آنادا، شاگرد بودا، به شدت عصبانی شد. او چنان غضبناک بود که از بودا درخواست کرد: «اجازه دهید حقش را کف دستش بگذارم. زیادی گستاخی می کند! من تحمل آن را ندارم.»
بودا گفت: «اما او که بر صورت تو تف نینداخت. صورت، صورت من است.ثانیاً، درست به این مرد نگاه کن! ببین در چه تنگنای بزرگی قرار دارد-خوب به صورتش نگاه کن! با او احساس همدردی کن! او می خواهد چیزی را به من بگوید، ولی کلمات از بیانش عاجزند. این مشکل من هم هست، مشکل تمام طول عمرم- و این مرد را دچار همین وضعیت می بینم! دلم می خواهد چیزهایی را که به آن رسیده ام بازگویم، ولی نمی توانم، زیرا زبان از گفتنش قاصر است. این مرد هم در همین مخمصه گرفتار است: او چنان خشمگین است که هیچ واژه ای، هیچ عملی، نمی تواند خشمش را بیان کند- درست مثل من که چنان عاشقم که هیچ واژه ای، هیچ عملی، نمی تواند آن را بیان کند. من مشکل این مرد را می فهمم-خوب نگاه کن!»
آن مرد نمی توانست چیزی را که شنیده است، باور کند. او بسیار غافلگیر شده بود. اگر بودا با مشتی بر صورتش جوابش را می داد و یا آنادا به جانش می افتاد، آنقدرها جا نمی خورد. دیگر جایی برای یکه خوردن باقی نمی ماند، همه چیز قابل انتظار می بود. چنان واکنش طبیعی می بود. اما بودا به حالش دل سوزاند، مشکلش را درک کرد…
آن مرد راهش را گرفت و رفت، اما شب نتوانست چشم برهم بگذارد. او درباره وقایع آن روز سخت به فکر فرورفت و چند و چون قضایا را سبک-سنگین کرد و بعد احساساتش شدیداً جریحه دار شد و تازه به خطای خود پی برد. زخمی در دلش دهان باز کرد.
او صبح زود سراسیمه خود را به بودا رساند، به پایش افتاد و برپاهایش بوسه زد و بودا رو به آنادا کرد و گفت: «نگاه کن، دوباره همان مشکل!اکنون او برایم شدیداً احساس دلسوزی می کند و از بیان این احساس در قالب واژه ها عاجز است. او پاهایم را لمس می کند. انسان چنین عاجز و درمانده است. هر احساسی، بیش از حدش قابل انتقال از طریق واژه ها، نیست. باید حرکات یا اشاراتی یافت که برآن دلالت کند.نگاه کن!»
و آن مرد شروع کرد به گریه کردن و گفت: «قربان، مرا عفو کنید، من بی اندازه متاسفم. انداختن آب دهان به مرد شریفی چون شما حماقت محض بود.»
بودا گفت: «فراموشش کن! دیگر نه آنکه بر او آب دهان انداختی، هست و نه آنکه آب دهان انداخت. تو آدم تازه ای هستی. من هم آدم دیگری هستم!نگاه کن! این خورشید که در حال طلوع است، تازه است. همه چیز تازه است. دیروز دیگر وجود ندارد. آن را ببوس و بگذار کنار! و من چطور می توانم عفو کنم؟ چون تو هیچوقت برروی من آب دهان نینداختی. تو برکسی آب دهان انداختی که در گذشته است.»
زندگی دوست داشتنی

اگر می‌خواهید جذاب باشید...


همهٔ ما علاقه‌مندیم یادمان در دلهای اطرافیان باقی باشد و این تنها با سلاح خُلق خوش حاصل می‌شود. هنگامی که به خاطرات پررنگمان با آشنایان مراجعه می‌کنیم افراد مهربان و خوش اخلاق از ماندگارترین شخصیت‌ها در ذهن و رحمان می‌باشند. چنین ماندگاری در قلب‌ها آرزوی همه ماست و این مهم به دست نمی‌آید مگر آن که از رموز آن آگاه باشیم‌.
یکی از مهمترین رازهای رسیدن به آن جذابیت است و قبل از هر چیز باید بدانیم که جذابیت چیزی غیر از زیبایی است‌. شخص می‌تواند صورت زیبایی نداشته باشد اما بسیار جذاب باشد و هم چنین می‌تواند بسیار زیبا باشد اما اصلاً جذابیت نداشته باشد. جذابیت و گیرایی یک ویژگی کاملاً اکتسابی است و به راحتی می‌توانیم صاحب آن باشیم‌:
۱ - ظاهری آراسته داشته باشید. تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ‌، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع می‌کند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب می‌بیند، ظاهر آراسته فردِ ناآشنا او را نمی‌فریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.
۲ - بیشتر سکوت کنید: غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب‌تر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و به خطا می‌روند. سکوت‌، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. در سکوت‌، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلایی‌، جذب را سبب می‌شود. آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند از جذابیت خود می‌کاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمینان‌تر معرفی می‌کند و این زمینه‌ای مساعد برای صمیمیت بیشتر است‌. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است‌.
۳ - نرم و ملایم سخن بگویید: هنگامی که نرم و ملایم صحبت می‌کنید افراد را جذب خود می‌کنید و به راحتی می‌توانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدم‌های خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن‌، نیستند.
۴ - فرد محترمی باشید: بی‌احترامی به خود، به دیگران و بی‌احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما می‌کاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می‌زند. محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب می‌شوید.
۵ - زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید: شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می‌کاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین می‌برد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می‌بخشد. در تبسم‌، سنگینی و متانت و جذابیت است‌.
۶ - قاطعیت یعنی جذابیت‌: کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزش‌های معینی دارند، بی‌استثنأ می‌توانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیت‌هایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان می‌آورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج می‌زند.
آسان بود، این طور نیست‌؟ فکر می‌کنم شما هم می‌توانید یکی از جذاب‌ترین و ماندگارترین‌ها باشید. معطل نشوید دست به کار شوید!
مجله راه زندگی