وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

بی سیم چی !



هاشم ... هاشم... هاشم... سعید ....

.... .... .....

سعید جان بگوشم ... 

حاجی جان! کبوترها از دست رفتن ...

همه جا پرو بال کبوتر ریخته ...  پس چی شد ابابیل؟ ... 

سعید جان ...

توی راهند... مقاومت کنید...


این دیالوگ فقط مربوط به سالهای جنگ نیست....

امروز هم کبوتر های بی گناه تو سرزمین گناه پرپر می شن ... 

همه منتظر نجات بخشی هستن... اما خبر می رسه که  توی راهه ....

مقاومت کنید...

خدا کنه وقتی منجی میرسه ! کبوتری مونده باشه ... کبوتری که شرمنده

منجی نباشه ....

ببینیم کبوتر دلمون روی کدوم بام می شینه !

و از کدوم سفره دونه میچینه !

یادمون نره !  مقاومت کنیم .... 


کبوتر... کبوتر .... کبوتر ... منجی ...

... ... ...

به گوشم کبوتر جان ....



سعید پونکی . اردیبهشت 1390