وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

کینه ...


گاهی وقتا بابا بهم پول میداد سر راه  ... از دکه محمود گنجشکی یه گنجشک بخرم و پر بدم بره !

اونم موقع هایی بود که دلگیر بود و غصه دار ... نذر میکرد که اگه نذرش اداشه یه گنجشک بخره و آزاد کنه ... بعد هم میرفت حرم حضرت عبدالعظیم تا گنجشک دلش رو پر بده و قفس خالیش رو  بیاره خونه  ... یادش سبز ... شاید اگه الان هم بود بخاطر کینه های ما هزارتا گنجشک رو پر میداد... و تو حرم حضرت عبدالعظیم برای همیشه می موند...