وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند
وصیت

وصیت

آنچه دوست دارم فرزندانم بدانند

وصیت

بسم الله الرحمن الرحیم


بنام خداوند بخشنده مهربان


این وصیت نامه الکترونیک من است . مطالبی که دوست دارم فرزندانم بدانند.

یادگاری که از پس عمری چهل ساله برای فرزندانم خواهم گذاشت و برای همه فرزندان ایران زمین!


یادگار اول من قسمتی از وصایای  امام علی (ع) مهربانترین و دلسوز ترین فرد برای بشریت بعداز پیامبران است که برای فرزند خود امام حسن (ع) ایراد فرموده اند:

   

* انسان و حوادث روزگار


از پدر فانى ، پذیراى دشوارى هاى زمانه ، که عمر را پشت سر گذاشته ، و تسلیم روزگار گشته ، نکوهنده دنیا، و ساکن سراى مردگان که فردا از آن سفر خواهد کرد، به فرزندى که آرزومند چیزى است که به دست نیاید، و رونده راهى است که رهروانش به هلاکت رسیدند، هدف تیرهاى بیمارى و گروگان گذشت ، روزهاست . پسرى که آماج تیرهاى مصیبت ، بنده دنیا، سوداگر فریب ، اسیر مرگ ، هم قسم اندوه ها، هدف آفت ها، زمین خورده شهوت ها، و جانشین مردگان است .

اما بعد من از پشت کردن دنیا به خود، و سرکشى روزگار بر خود، و روى آوردن آخرت به خود، دریافتم که باید دیگران را رها سازم ، و به خود پردازم ، و همه همت خویش را در کار آخرت به کار بندم (یا: از توجه به آنچه (از مال و فرزند) که پشت سر مى گذارم بازمانم ) و هرچند در اندیشه مردم هستم ، در فکر خویش نیز باشم ، و غم خود نیز بخورم ، این اندیشه مرا بازگرداند و از خویش نیز باشم ، و غم خود نیز بخورم . این اندیشه مرا بازگرداند و از (پیروى ) خواهش هاى نفس بازداشت ، و حقیقت کارم را برایم آشکار ساخت و در نتیجه مرا به تلاشى جدى برانگیخت که در آن بازیچه اى نبود، و با حقیقتى آشنا ساخت ، که در آن دروغى راه نداشت من تو را پاره اى از وجود خود، بلکه تمام وجود، خودم یافتم ، چنان که اگر آسیبى به تو رسد گویا به من رسیده ، و اگر مرگت فرا رسد گویا مرگ من فرا رسیده . از این روى ، کار تو را چنان خود دانستم ، و بدین سبب این نامه را نوشتم تا براى تو تکیه گاهى باشد، چه من بمانم و چه نمانم .

    * مراحل خودسازى

پسرم ، تو را به پرواى از خداوند سفارش مى کنم ، و به ملازمت امر او، و آباد کردن دل خود به یاد او، و چنگ زدن ، به ریسمانش ، و کدام ریسمان از ریسمانى که میان تو و خداست ، محکم تر است ، اگر به آن چنگ زنى ؟
دلت را با موعظه زنده کن ، و با بى میلى ، به دنیا بمیران . آن را با یقین قوى ساز، و با حکمت روشن کن ، و با یاد مرگ فروتن و خوار گردان . وادارش کن به فناى خویش (یا: فناى همه چیز) اقرار کند او را بر فجایع دنیا بینایش کن ، و از هجوم (سختى هاى ) روزگار، و زشتى دگرگونى شب ها و روزها بر حذر دار. خبرهاى گذشتگان را به او عرضه کن ، و آنچه را بر سر پیشینیان تو آمد به یادش آورد. در شهرها و خانه ها و آثارشان بگذر، پس نیک بنگر که چه کردند، و از کجا رفتند، و در کجا فرود آمدند، و منزل گزیدند! درمى یابى که از میان دوستان رفتند و به سراى غربت در آمدند، و گویى دیرى نپاید که تو نیز چونان یکى از آنان خواهى شد. پس منزلگاه (جاودانى ) خویش را نیکو ساز، و آخرت تو را به دنیایت مفروش . از آنچه نمى دانى سخن مگو و از آن چه بر عهده ات نیست دم مزن . از حرکت در راهى که بیم گمراهى در آن هست باز ایست که خوددارى از کارى که سبب سرگردانى و ضلالت است بهتر از افتادن در ورطه اى خطرناک است.


اخلاق اجتماعى


به کار نیک امر کن تا خود در زمره نیکوکاران باشى ، و با دست و زبانت از بدى باز دار، و بکوش که خود را از بدکاران جدا سازى . در راه خدا آنسان که شایسته است جهاد کن ، و در راه خدا نکوهش ، نکوهشگران تو را باز ندارد. در هر جا که باشد، براى حق در گرداب سختى ها و مشکلات فرو شو. دین را عمیق بفهم خود را به صبر و پایدراى در امور ناخوش آیند، عادت ده ، که صبر و پایدارى در راه حق نیکو اخلاقى است خود را در همه کارها در پناه خداى خویش قرار ده ، که اگر چنین کنى ، به پناهگاهى استوار و در پناه نگاهبانى نیرومند درآمده اى . تنها از پروردگارات بخواه که بخشیدن و نبخشیدن دست اوست از خدایت فراوان طلب خیر کن ، و سفارشم را نیک دریاب ، واز آن روز متاب ، که بهترین گفته آن است که سودمند باشد. بدان دانشى که سودى نبخشید خیرى در بر ندارد، و دانشى که فراگرفتنش ‍ سزاوار نباشد، سودى نمى بخشد.


ضرورت تربیت فرزند


پسرم ! هنگامى که دیدم به پیرى رسیده ام ، و نیروهایم ، رو به سستى دارد، به نوشتن این وصیت براى تو مبادرت کردم و در آن خصلت هایى را آوردم ، پیش از آن که مرگ به سوى من بشتابد، و نتوانم آنچه در سینه دارم برایت بازگویم ، و یا همان گونه که در بدنم فتور راه یافته ، در اندیشه ام ، نقصانى پدید آید، و یا پیش از آنکه تو را اندرز دهم برخى هواهاى نفسانى یا فتنه هاى دنیا بر تو چیره شود، و چون شترى رمنده شوى ، و دیگر فرمان نبرى . دل جوان چونان زمین کشت نشده است ، که هر بذرى در آن افکنند، مى پذیرد، من نیز پیش از آن که دلت سخت شود، و خردت (به امور دنیا) مشغول شود، به ادب آموزیت ، پرداختم ، تا با اندیشه اى استوار در کارها به امرى آورى که مرمان کار آزموده تو را از طلب و آزمودن آن بى نیاز ساخته اند، در نتیجه از رنج طلب آسوده گشته ، دیگر محتاجآن نیستى که خود آزمودن از سرگیرى . از این رهگذر به تو فایده اى رسد که ما به آن دست یافتیم ، و برایت چیزى آشکار شود که بسا بر ما پنهان بوده است .


پسرم ! اگر چه من به اندازه همه کسانى که پیش از من بوده اند عمر نکرده ام ، ولى در کارهایشان نگریستم ، و در خبرهایشان ، اندیشیدم ، و در آثارشان گذر کردم ، تا آن جا که گویى خود یکى از آنان شدم ، بلکه به سبب آنچه از اخبار آنان به من رسیده ، گویى از آغاز تا انجام با آنان زیسته ام ، و کارهاى زلال و شفاف را از تیره و کدر و اعمال سودمند را از زیانبار بازشناختم ، پس براى تو از هر کار پاکیزه اش را برگزیدم ، و از هر امر زیبایش را انتخاب کردم ، و آنچه نامعلوم بود از تو دور داشتم و چون به کارت مانند پدرى مهربان عنایت داشتم و بر تربیت تو همت گماشتم ، بهتر آن دیدم که این عنایت و توجه در این هنگام باشد، که تو در عنفوان جوانى هستى و روزهاى آغازین زندگانى را مى گذرانى ، و نیتى سالم ، و نفسى پاک دارى .


ضرورت توجه به معنویات


پسرم !وصیتم را نیک بفهم ، و بدان که مرگ از آن کسى است که حیات از آن اوست ، و آفریننده همان است که مى میراند و فنا کننده همان است که باز مى گرداند و گرفتار کننده همان است که عافیت مى بخشد.

(بدان که ) دنیا استقرار نمى یابد مگر بر آن حال که خداوند مقرر داشته از نعمت ها و بلاها و پاداش در روز جزا، و دیگر امورى که او خواسته و ما نمى دانیم . اگر (درباره جهان و نظام حاکم بر آن ) درک بعضى امور بر تو دشوار آمد آن را به حساب نادانى خود گذار، زیرا تو در آغاز آفرینشت نمى دانستى و سپس چیزهایى را آموختى چه فراوان است چیزهایى که نمیدانى ، و اندیشه ات در آن سرگردان است و دیده ات بدان راه نمى جوید، آنگاه پس از مدتى مى بینى (و مى شناسى ) پس به خدایى که تو را آفریده و روزیت داده و اندامى نیکو بخشیده پناه آور، و باید بندگیت براى او، و توجهت به سوى او، و بیمت از او باشد.
پسرم ! بدان که هیچ کس از خدا خبر نداده آنسان که رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر داده ، پس به او خشنود شو که پیشوایت و راهبرت به سوى نجات باشد که من از نصیحت به تو کوتاهى نکردم ، و تو در اندیشه ات براى خود - هرچند بکوشى - به مقدارى که من در حق تو مى اندیشم نخواهى رسید.
پسرم ! بدان که اگر پروردگارت شریکى داشت ، فرستادگانش به سویت مى آمدند و آثار ملک و پادشاهى او را مشاهده مى کردى ، و افعال و صفاتش ‍ را مى شناختى ، اما او خدایى یگانه است ، آنسان که خود وصف کرده ، کسى در قلمرو حکمرانیش بر ضد او نباشد. همواره هست و همواره بوده . اول است پیش از هر چیز بى آنکه او را اولیتى باشد، و آخر است پس از هر چیز بى آن که او را نهایتى باشد. بزرگتر از آن است که ربوبیتش را دلى یا دیده اى فرا گیرد. اکنون که این حقیقت را دانستى چنان عمل کن که مثل تویى که منزلتت کوچک ، و نیرویت اندک و ناتوانیت بسیار و نیازت به پروردگارت بزرگ است در طلب اطاعت او و ترس از عذاب و هراس از خشم او عمل مى کند، زیرا خداوند تو را دستور نداده مگر به نیکى و تو را نهى نکرده مگر از زشتى .
ضرورت آخرت گرایى
پسرم ! تو را از دنیا و چگونگى آن ، و نابودى و دست به دست گشتن آن خبر دادم و نیز از آخرت و آن چه در آن براى اهلش مهیا شده آگاه ساختم ، و براى تو درباره هر دوى اینها مثل ها آوردم ، تا از آن ها اندرز گیرى ، و از آنها پیروى نمایى . داستان کسانى که دنیا را آزموده اند، داستان مسافرانى است که در منزلگاهى خراب و قحطى زده منزل دارند، و آهنگ آن کردند، که به جایى پر نعمت و سرسبز و خرم و پر آب و گیاه روند. اینان رنج راه ، و دورى یار، و دشوارى راه ، و ناگوارى طعام را تحمل نمودند، تا به سراى فراخ ، که قرارگاه آنهاست ، درآیند. اینان از آن همه رنج ها که برده اند، دردى احساس ‍ نمى کنند و آنچه را در این سفر هزینه کرده اند، خسارت نمى شمارند و چیزى در نظرشان از آن چه آنان را به منزل جاودانشان نزدیک کند و به محل موعودشان درآورد، محبوبتر نیست . و داستان کسانى که فریب دنیا و از آن جا به سوى محلى خشک و ویران و بى آب و گیاه عزیمت کردند. پس ‍ چیزى براى آنان ناخوشایندتر و دشوارتر از جدایى از آنچه در آن بودند، و رسیدن به آنچه به سویت در حرکت شدند و به طرفش مى روند نیست .