" مقاومت یک فرد در برابر عوامل تغییردهنده رای و نظر، به چیزهای مختلفی مثل شخصیت، اهمیت موضوع، و میزان نفوذ معنوی فرد تغییردهنده بستگی دارد."
به گزارش تبیان " وقتی میتوانیم روی عقیده دیگران تاثیر بگذاریم که مورد قبولشان باشیم. محبوب بودن با مقبول بودن فرق دارد. البته محبوبیت هم میتواند موجب تغییر رفتار کسی شود اما موجب تغییر عقیده نمیشود مگر اینکه از طریق محبوبیت، زمینه لازم برای تغییر را ایجاد کنیم، سپس با استفاده از کاراکترهای تاثیرگذار نظر او را تغییر دهیم.
هر چه تاثیرپذیری فرد از دیگران بیشتر باشد، تغییر نظر آسانتر و هر چه میل به استبداد و خودرایی در کسی بیشتر باشد تغییر نظر سختتر خواهد بود. اما همان افراد مستبد و خودرای هم در مقابل بعضی افراد خاص یا به عبارتی در برابر نوعی خاص از اندیشهها انعطافپذیری بیشتری دارند؛ بنابراین اگر میخواهید عقیده و نظر کسی را تغییر دهید باید مورد قبول و تایید او باشید.
وقتی زیاد اشتباه کنیم، وقتی با اشتباهات مکرر، زیاد مورد انتقاد واقع شویم، وقتی جدی نباشیم و به ظاهر رفتارمان اهمیت ندهیم، وقتی دیگران را دست کم بگیریم و از توضیح دلیلمان اعراض کنیم وقتی آداب معاشرت را رعایت نکنیم تا حدی که بیاهمیت شویم و وقتی به هر دلیلی از چشم بیفتیم، قدرت تاثیرگذاری و تغییر نظر همسرمان را از دست خواهیم داد.
تغییر نظر دیگران با صحبتهای منطقی اگرچه بهترین راه تغییر است اما روی همه و در هر زمانی جواب نمیدهد؛ چرا که همه افراد لزوما منطقی نیستند. ضمن آن که افراد منطقی هم گاهی برای تغییر یک عقیده غلط و روی آوردن به رای درست، به مقدمه و زمان کافی نیاز دارند.
تغییر عقیده های سخت از طریق همراهی
یکی از بهترین راههای تغییر نظرات سخت دیگران از بعد روانشناسی، همراهی اولیه در اعتقاد است. ابتدا لازم است مدتی با فرد مورد نظر همعقیده باشید تا به وی ثابت شود شما هم به خوب و بد آن عقیده ایمان دارید و در خصوص آن مسئله به درک درست و همهجانبهای رسیدهاید. اگر از ابتدا با مخالفت شروع کنید طرف مقابل همواره گمان میکند شما هیچ وقت به درک درستی از چرایی رفتارهای او نرسیدهاید. او همواره شما را در اشتباه فرض خواهد کرد. در این صورت تغییر عقیده وی دشوار خواهد شد.
اما اگر مدتی اظهار همعقیدگی و با وی همراهی کنید سپس تحت تاثیر دلایلی به تدریج تغییر عقیده دهید، میتوانید مثل یک دوست روی فرد مورد نظر تاثیر دلخواهتان را ایجاد کنید. از همین رو تاثیرگذاری معتادی که مواد را ترک کرده است بر دیگر معتادان، بسیار بیشتر از تاثیرگذاری حرفهای منطقی یک مشاور در ترک اعتیاد است.
در داستان حضرت ابراهیم در قرآن آمده است که آن حضرت در برخورد با خورشیدپرستان ابتدا با آنها همراهی و خورشید را پروردگار فرض کرد، سپس با غروب خورشید از این اعتقاد انتقاد کرد و با ذکر دلایل خود تغییر عقیدهاش را نشان داد.
برنامهریزی برای تغییر عقیده
گاهی برای تغییر یک نظر که در زمان طولانی ایجاد و جزء اعتقادات اولیه فرد شده است، به یک برنامهریزی مدون و طی یک مسیر هدفمند نیاز دارید. مثلا اگر میخواهید یک مرد سنتی با اعتقادات مردسالارانه را به کیفیت و امتیازات تفاهم در زندگی زناشویی جلب کنید، باید حوصله داشته باشید و در طول زمان با نشان دادن الگوهای موفقی از زندگیهای مورد نظرتان و برجسته کردن مشکلات زندگیهای مورد انتقادتان روی نظر او تاثیر بگذارید. ضمنا باید توجه داشته باشید که او نسبت به مردانگی و ظهور صفات مردانه در رفتار اهمیت زیادی میدهد به همین جهت الگوهایی که معرفی میکنید از مردهایی با شخصیت قوی باشد که رفتار منطقی و خوبی در خانواده دارند.
وقتی مقاومت روانی ایجاد شده باشد
گاهی نظر کسی را میخواهیم عوض کنیم که نه استبداد دارد و نه روی عقایدش محکم است اما نسبت به ما حرفشنوی ندارد. یعنی اگرچه شخصیت انعطافپذیری دارد و براحتی تحت تاثیر قرار میگیرد ، نسبت به همسر یا والدین خود نوعی مقاومت روانی پیدا کرده است. در این صورت لازم است شرایط تغییر نظر او را در همان زمینهای که مورد تایید اوست ، ایجاد کنیم. مثلا یک فرد ولخرج و ظاهربین در مقابل همسرش چنانچه او را به اصطلاح بیکلاس بداند، مقاومت روانی پیدا خواهد کرد. در این صورت برای خرید مبلمان خانه شاید تحت تاثیر نظر همسایه قرار بگیرد اما از نظر همسرش در انتخاب مبلمان استفاده نکند. در چنین شرایطی فعلا برای آن که او را متقاعد کنیم طبق سلیقه ما مبلمان خانه را انتخاب کند، باید راهی پیدا کنیم تا مبلمان مورد نظرمان را از سوی کسانی که او مقبول او هستند، تبلیغ کنیم. البته این راهی برای تاثیرگذاری فوری و رسیدن موقت به نتیجه است؛ زیرا ایجاد چنین شرایطی بین همسران ناگوار و نگرانکننده است و لازم است شرایط با ریشهیابی مشکل به کلی تغییر یابد.
خواص شگفت انگیز گلابیتاریخ انتشار : جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۰۱گلابی سرشار از ویتامینهای C،B2،B1،A و عناصری مانند فسفر، سدیم، کلسیم، منیزم، گوگرد، پتاسیم، کلر، روی، مس، آهن، منگنز، ید و ارسنیک است.
به گزارش جام، خواص مفید گلابی دارای 76 تا 83 درصد آب، 6 تا 12 درصد مواد قندی مانند دکستروز ولوز(غالبا عاری از ساکارز)، یک تا 2 درصد اسیدهای آلی آزاد مانند اسید مالیک و سیتریک، تانن، پکتین، انورتین آسپاراژین (خصوصا در میوههای جوان) است، برگ درخت گلابی در رفع عفونت مجاری ادراری مؤثر است و با مصرف آن اسید اوریک دفع میشود.
پوست درخت گلابی اثر قابض دارد و برگ آن اثر مدر و آرام کننده دارد و از آن در موارد ورم مثانه، وجود باکتری در ادرار و وجود سنگ در مجاری ادراری استفاده می شود. برگ درخت گلابی در رفع عفونت مجاری ادراری مؤثر است و با مصرف آن اسید اوریک دفع میشود.
گلابی میوهای خوش طعم است که البته در مصرف آن به حالت خام نباید افراط شود زیرا معدههای ضعیف آن را به خوبی هضم نمیکنند این در شرایطی است که هضم گلابی پخته آسان است و اثر ملین دارد؛ گلابی دارای اثر از بین برنده اسیداوریک در بدن است ضمن این که اثر ملین و تأمین کننده عناصر معدنی بدن را نیز دارد.
گلابی برای مبتلایان به بیماری قند خون میوهای مناسب بوده و در رفع کم خونی و خستگی عمومی مؤثر است، ضمن اینکه غذای خوبی برای زنان باردار است، با مصرف مقادیر زیادی گلابی در چند روز، مشروط به این که اغذیه دیگری خورده نشود، فشار خون به صورت قابل ملاحظهای پایین میآید.
گلابی دارای گیاهی به صورت درختچه و به ارتفاع چند متر و یا به صورت درخت و دارای ساقهای به بلندی 10 تا 20 متر است، از مشخصات گلابی این است که ریشهای عمیق و برگهایی ساده، صاف و دندانهدار دارد و میوه آن مخروطی شکل، گوشت دار و خوراکی است، قسمت مورد استفاده درخت گلابی، برگهای جوان، پوست ساقه و میوه آبدار، معطر و خوش طعم آن است؛ گلابی با نام علمی «Pyrus communis L» به تیره گل سرخ تعلق دارد.
برداشت از سایت الف
اعضای یک خانواده خوشحال، سالم و سرخوش، همگی به یک اندازه در این شادی نقش دارند. اما اگر تصور میکنید خانواده تان به اندازه کافی شاد نیست،
اعضای یک خانواده خوشحال، سالم و سرخوش، همگی به یک اندازه در این شادی نقش دارند. اما اگر تصور میکنید خانواده تان به اندازه کافی شاد نیست، در اینجا چند اصل پایه در این خصوص، که توسط کارشناسان توصیه شده را مطالعه و سعی کنید آنها را در محیط خانه و خانواده خود اجرا کنید.
۱- زمان های بیشتری را برای بودن با یکدیگر بگذرانید. نه به این معنا که بیشتر در خانه باشید و اوقاتتان را پای تلویزیون و اینترنت تلف کنید! بلکه منظور، صحبت کردن، بازی کردن، نوازش کردن و برگزاری جلسات خانوادگی در جهت برنامه ریزی جمعی برای آینده است. این نوع تماس، به فرزندان احساس امنیت در محیط خانه و خانواده می دهد و برای والدین سرشار از حس های مثبت و شادی آور خواهد بود.
۲- با هم آواز بخوانید. آواز خواندن افراد خانواده در کنار یکدیگر به مثابه یک سرمایه گذاری پُر سود در بورس است. می توانید کلمات خود را بسازید و در کلمات ترانه هایی که با هم می خوانید، جایگزین کنید. همچنین از موسیقی هم غافل نشوید. با کمک یک موسیقی آرامبخش یا پرانرژی می توانید در امور خانه بازدهی جمع را افزایش دهید.
۳- به دکوراسیون خانه توجه کنید. اتاق ها را طوری دکور و رنگ آمیزی کنید که حس شادی و انرژی را در افراد خانه ایجاد کنند.طراحی و رنگ ها باید طوری باشند که تنش و اضطراب ایجاد نکنند. در چنین فضایی انجام اموری مانند بازی، جلسات خانوادگی و یا حتی آشپزی لذت بخش خواهد بود.
۴- ورزش جمعی را فراموش نکنید. با فرزندان خود به دوچرخه سواری بروید. اوقاتی را برای پیاده روی و نرمش در نزدیک ترین پارک بگذراید.
۵- عادات سالم ایجاد کنید. سعی کنید عاداتی مانند اضافه کردن نمک و شکر اضافی به غذاها را با مصرف غذاهای سالم و پر از میوه و سبزیجات، جایگزین کنید.
۶- همه را در آشپزی مشارکت دهید. یکی از راه هایی که می توانید بچه ها را به مصرف غذاهای سالم عادت دهید، شریک کردن آنها در تهیه غذاست. با همکاری اعضای خانواده در آماده کردن غذا، آنها را برای فعالیت مثبت و کار تیمی، تشویق می کنید.
۷- برای رفتارهای خوب پاداش در نظر بگیرید. پاداش دادن به بچه ها می تواند انجام رفتارهای خوب را در آنها تقویت کند. گردش های خارج از شهر، بازدید از باغ وحش، رفتن به سینما و موارد مشابه، می توانند پاداش های خوبی به حساب آیند.
۸- مطالعه کتاب و شنیدن کتاب های صوتی را در امور هفتگی جای دهید. خواندن کتاب با صدای بلند برای بچه ها تاثیر گذار است. همچنین ترغیب کردن آنها به نوشتن خاطرات روزانه و یا داستان های کوتاه نیز توصیه می شود.
۹- با بچه ها پیوند یک به یک داشته باشید. والدینی که بیش از یک فرزند دارند توجه کنند که باید برای همه بچه ها یک زمان مساوی در روز اختصاص دهند. حتی اگر مشغله دارید، حداقل روزی ۱۰ دقیقه را با بچه ها بگذرانید.
۱۰- بعضی موارد مثبت روزانه را به اعمال روتین تبدیل کنید. با روی روال افتادن بعضی امور، بچه ها به صورت خودکار اعمالی که باید انجام دهند را می دانند. این مساله از بروز سوء رفتارها پیشگیری می کند. برای مثال سعی کنید برای بچه ها جا بیاندازید که زمان خواب باید دندان ها را مسواک کرده و در صورت لزوم پس از شنیدن داستانی که هر شب در رختخواب برایشان می خوانید، به خواب روند. و یا اموری که صبح ها باید انجام دهند را برایشان روتین کنید تا صبح ها سر وقت بیدار شوند و کارها با سرعت بیشتر و سر و صدای کمتری انجام شوند.
۱۱- قدردانی از یکدیگر را فراموش نکنید. راه های مختلف را برای نشان دادن ارزش و احترامی که برای یکدیگر قائل هستید، امتحان کنید. رقص و شادی و رفتارهای مثبت و متقابل فرزندان و والدین در این مساله بسیار موثرند.
۱۲- ابراز تاسف و ناراحتی کافی نیست. وقتی دو نفر از اعضای خانه (برای مثال خواهر و برادر) به یکدیگر یا وسایل شان صدمه میزنند، باید بدانند که عذرخواهی پایان قضیه نیست. برای مثال بچه ها باید بدانند اگر به اسباب بازی خواهر یا برادرشان آسیبی وارد کردند، باید به نحوی این خسارت را جبران کنند. مثلاً باید توجیه شوند که در این صورت باید اسباب بازی شان را در اختیار برادر یا خواهرشان بگذارند.
۱۳- رابطه زن و شوهری عمیق خود را به بچه ها نشان دهید. به آنها بفهمانید که ازدواج تان مهمترین و بهترین اتفاق زندگی بوده است. عشق و علاقه شما به همسرتان علاوه بر ایجاد خاطرات مثبت در ذهن بچه ها، یک الگو و مدل عالی برای زندگی آینده آنها است.
***
اجرای اغلب این امور زیاد سخت نیست. برای داشتن یک خانواده شاد، سالم و البته موفق، سعی کنید در سال جدید به عنوان پدر، مادر و یا حتی فرزند، حداقل برخی از این ها را به زندگی خانوادگی خود اضافه کنید. مطمئن باشید تاثیرش بسیار بیشتر از شادی و سلامت سایر اعضای خانواده عزیزتان است.
برداشت از : عصر ایران
هر نوع ارتباطی می تواند دچار پیچیدگی شود. این موضوع به خصوص وقتی که روابط سالم نباشد صادق است.
اجتماعی شدن فرایندی است که در آن هنجارها، مهارتها، انگیزهها، نگرشها و رفتارهای فرد شکل میگیرد تا ایفای نقش کنونی یا آتی او در جامعه مناسب و مطلوب شناخته شود. در این فرایند، اکتساب و به کارگیری مهارتهای اجتماعی و چگونگی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران، یکی از مولفههای اصلی رشد اجتماعی محسوب میشود.
بنا به تعریف، مهارتهای اجتماعی به رفتارهای آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق میشود، رفتارهایی که شخص میتواند با دیگران به نحوی ارتباط متقابل برقرار کند که به بروز پاسخهای مثبت و پرهیز از پاسخهای منفی بینجامد.
در این راستا، رفتار اجتماعی بر تمامی جنبههای زندگی افراد سایه میافکند و بر سلامت روانی، سازگاری و شادکامی بعدی آنها تاثیر میگذارد. توانایی فرد از نظر کنار آمدن با دیگران و انجام رفتارهای اجتماعی مطلوب، میزان محبوبیت او را میان همسالان و نزد معلمان، والدین و دیگر بزرگسالان مشخص میکند.
میزان توانایی فرد در مهارتهای اجتماعی به طور مستقیم به رشد اجتماعی فرد و کمیت و کیفیت رفتارهای اجتماعی مطلوبی که از خود نشان میدهد، مربوط میشود.
اهمیت مهارتهای اجتماعی به عنوان مهمترین عامل اجتماعی شدن و سازگاری اجتماعی را هیچگاه نمیتوان از نظر دور داشت و بیشک توجه به هوش اجتماعی، رشد اجتماعی و تربیت اجتماعی در کنار دیگر ابعاد زندگی، از جایگاه ویژهای برخوردار است. در چشمانداز کنونی، در حوزه آموزش مهارتهای اجتماعی، رویدادهای فراوانی رخ داده، پژوهشهای بیشماری صورت گرفته، روشهای آموزشی و درمانی جدیدی مطرح گردیده و افقهای روشنتری آشکار شده است.
تمامی این حرکتها و شناختهای روز افزون به انسان کمک میکند تا به کمیت و کیفیت زندگی اجتماعی خود و دیگران غنای بیشتری ببخشد و بتواند در روابط مختلف خود، موفقیت بیشتری کسب کند. اما هر نوع ارتباطی می تواند دچار پیچیدگی شود. این موضوع به خصوص وقتی که روابط سالم نباشد صادق است. اگر هر یک از طرفین احساس کنند که به طریقی بیش از حد رابطه شان مختل شده، در این صورت پیوند میان آنها ادامه نخواهد یافت. لذا تنظیم و مقرر کردن مرزها می تواند به بهبود بهتر ارتباط ختم شود.
در ادامه این یادداشت چند مرحله را بیان می کنیم که به شما کمک می کند در ارتباطاتتان حد و مرز درست و منطقی ایجاد کنید:
بپذیرید رابطه ای که باعث آزارتان شده، فاقد کارایی لازم شده است: سخت ترین بخش ایجاد یک تغییر، آگاهی یافتن از وقوع ناکارآمدی رابطه و آن چه که محقق شده، می باشد. وضعیت موجود را خوش بینانه نگاه نکنید اگر واقعا ناشاد هستید تنها راه رفع آن ایجاد تغییر است.
چک کنید: تجزیه و تحلیل کنید که چه چیزی کارایی ندارد. توجه کنید که آیا تصور میکنید طرف مقابل تان پذیرای تغییرات لازم هست یا نه؟ بر اساس پاسخ به این سوال خودتان را مهیا کنید.
شما باید نسبت به آنچه می خواهید و آنچه که نمی خواهید ایجاد و مقرر کنید، محکم و راسخ باشید.ایجاد مرزهای سالم و مناسب کاری نیست که به راحتی انجام شود
در باره نیازهایتان صریح و شفاف باشید: برای ایجاد محدودیت و حد و مرز در روابط تان لازم است که بدانید شما خواهان چه هستید. آگاهی داشتن از تغییراتی که خواهان آنها هستید عالی است اما لازم است درباره اینکه می خواهید این تغییرات چگونه باشد و چگونه رخ دهد نیز ایده و نظری داشته باشید. در صورت نیاز برای مصالحه اقدام کنید.
نه بگویید: به دلیل احساس گناه و یا در محظوریت قرار گرفتن کاری را انجام ندهید. بیش از حد مشارکت به خرج ندهید. گرفتن حقوق خود و مراقبت از خویشتن را تمرین کنید.
به طور موثر ارتباط برقرار کنید و تعامل داشته باشید: چنانچه از وضع و حالت خود اطمینان دارید(یعنی به ثبات هیجانی خود مطمئنید) لازم است با کلامی آرام درباره آن حرف بزنید. بگذارید طرف مقابل بفهمد که شما چه احساسی دارید. موارد مد نظرتان را محکم و در عین حال با رحمت و بخشودگی مطرح کنید.
با پیامدها کنار بیایید: وقتی که در روابط تان حد و مرز قرار می دهید باید برای برخی واکنشهای شدید آماده شوید. بسیاری از مردم علاقه ای به تغییر ندارند ولی این بدان معنا نیست که باید از ادعای خود صرف نظر کنید. یک زمان معقول برای سازگاری و تطبیق اختصاص دهید.
وقتی که محدودیتی برای سالم کردن رابطه و تعامل تان با دیگران ایجاد میکنید لازم است ثابت قدم باشید: استواری و سازگاری یک نکته کلیدی برای افرادی است که با افراد بدون مرز و بی قید در زندگی شان سر و کار دارند. با گذشت زمان آنها استواری شما را خواهند دید.
نسبت به آنچه که برای داشتن یک ارتباط سالم و محترمانه خواهان آن هستید محکم باشید: این مرحله ای است که محتاج استواری زیاد است. ممکن است اعضای خانواده یا دوستان نزدیک زمانی که سعی می کنید در برابر الگوهای ناسالم شان که تلاش می کنند شما را به طرق مختلف فیزیکی، احساسی، روحی و .. جلب و جذب کنند، محکم و استوار باشید، در مقابل شما مقاومت کنند.
وقتی که در روابط تان حد و مرز قرار می دهید باید برای برخی واکنشهای شدید آماده شوید.
شما باید نسبت به آنچه می خواهید و آنچه که نمی خواهید ایجاد و مقرر کنید، محکم و راسخ باشید: ایجاد مرزهای سالم و مناسب کاری نیست که به راحتی انجام شود.
سعی کنید در مواجهه با کسانی که متوجه تلاش شما برای ایجاد یک زندگی بهتر نیستید، صبور باشید: به باورهایتان و راهی که می خواهید زندگی کنید، و نیز به رمزهایی که معتقدید سالم و اساسی هستند یقین داشته باشید.
منبع: تبیان
بیگدار به آب نزنید! کنار آمدن با یک همسر شکاک، ظرافتهای خاص خودش را نیاز دارد
اتاق
را که ترک میکنید سراغ تلفن همراهتان میرود و وقتی نیستید، دور از
چشمتان حسابهای کاربریتان را چک میکند. وقتی برای یک قرار دوستانه بیرون
میروید، بارها و بارها با شما تماس میگیرد و اگر کمی بیش از انتظارش
بیرون بمانید، پرسوجوهایش را شروع میکند. گاهی فکر میکنید، همه این
کارآگاهبازیها از عشق است و به او فرصت میدهید که همه چیز را بداند و
گاهی احساس میکنید، حریم خصوصیتان از دست رفته و مقاومت میکنید؛
مقاومتهایی که نتیجهشان یا دعواست یا حساسیتهای بیشتر. اگر شما با چنین
فردی زندگی میکنید، باید بیشتر از این واکنشهای ساده، مراقب ارتباطتان
باشید. شمایی که با یک همسر همیشه شکاک زیر یک سقف زندگی میکنید، باید
آداب زندگی با این آدمها را بدانید و با کمی ظرافت اوضاع را برای خودتان و
او راحتتر کنید.
دروغهای کوچک هم نگویید
چه
همسرتان شکاک باشد و چه نه، نخستین قدمی که برای زندگی مشترکتان باید
بردارید، صادق بودن است. پای دروغ که به میان بیاید، همه چیز به هم میریزد
اما منظورمان از دروغ، تنها پنهان کردن موضوعات حیاتی نیست. دروغهای کوچک
در مورد موضوعات بهظاهر بیاهمیت، بیشتر از آنچه فکر میکنید روی رابطه
شما و قضاوتی که همسرتان در مورد شما دارد، تاثیر میگذارند.
پنهانکاریهای کوچک، میتواند آرامآرام همسرتان را نسبت به شما بیاعتماد
کند. او حق دارد با دیدن این دروغهای نسبتا بیاهمیت نسبت به اصلیترین
موضوعات زندگی مشترکتان هم شک کند. شاید همسرتان بهجای لجبازی و بیتوجهی
شما، برای بیرون آمدن از این وضعیت نیاز به کمک داشته باشد.
بگویید، قبل از آنکه بپرسد
باور
کنید که سکوت موفقترین ازدواجها را هم ویران میکند. اگر میخواهید
زندگی مشترک شما عاقبت خوبی داشته باشد، نگذارید سکوت جایش را در خانه شما
باز کند. برای اینکه هر روز حرفی برای گفتن داشته باشید، نیاز به اتفاق
خاصی ندارید. حرف زدن در مورد موضوعات روزمره، عقاید و برنامهها میتواند
گفتوگوی دونفرهتان را گرم کند. بهترین راه برای اینکه همیشه حرف تازهای
داشته باشید، انجام کارهای مشترک و داشتن علایق مشترک است. با هم تلویزیون
ببینید، با هم پیادهروی کنید و با هم غذا بخورید تا همیشه حرفی برای گفتن
میانتان باقی بماند. وقتی همسرتان ببیند بدون نیاز به کنجکاوی از همه روز
شما خبر دارد، دیگر نیازی نمیبیند که مخفیانه سر از همه کارهای شما در
بیاورد.
انبار باروت را منفجر نکنید
اوضاع
شما با دیگران فرق میکند. همسر شما یک انبار باروت است و برای منفجر شدن
تنها به یک جرقه احتیاج دارد. پس فرصت را برای منفجر شدنش فراهم نکنید.
یادتان نرود که هر اشتباه کوچکی میتواند یک ناامنی بزرگ را برای او ایجاد
کند و همسرتان را به این فکر بیندازد که اگر بیشتر میگشتم و اگر بیشتر
مراقبش بودم، اینطور نمیشد. شاید شما فکر کنید، کاری نکردهاید اما قبل
از آنکه در مورد کارهایتان قضاوت کنید، باید موضوع را از دریچه نگاه او
ببینید. باید بدانید چه موضوعاتی حساسیت او را تشدید میکند و از آنها
بپرهیزید و اگر فکر میکنید حساسیت او بیمورد است، باید قبل از آنکه کاری
بکنید، یک قدم به عقب بازگردید و به او کمک کنید تا حساسیتهای بیموردش را
کنار بگذارد.
زندگیتان را فلج نکنید
شما
نمیتوانید به دلیل حساسیتهای او از همه زندگیتان بگذرید. برای حفظ
زندگی مشترکتان، بیش از آنکه به سوختن و ساختن احتیاج داشته باشید،
نیازمند اصول هستید؛ اصولی که مثل یک خط قرمز در زندگیتان پررنگ هستند و
هر دوی شما باید از آنها پیروی کنید. همسرتان چه بخواهد و چه نخواهد، باید
بداند چه محدودههایی جای او نیست و در چه مواردی نباید دخالت کند یا
حساسیت بهخرج دهد. او حق ندارد مدام سرزده به محل کارتان بیاید و به دلیل
حساسیتهای بیموردش، زندگی اجتماعی شما را فلج کند. پس در قدم اول به
زبان بیزبانی این موضوعات را به او بفهمانید و اگر متوجه نشد، با هم در
موردشان صحبت کنید. اگر باز هم موفق نشدید، وقت آن است که جدیتر فکری
بهحال مشکلتان کنید.
همه گذشتهتان را رو نکنید
داشتن
یک نامزدی شکست خورده یا یک ازدواج ناموفق در کارنامه، ممکن است حسادت
همسرتان را آرامآرام تشدید کند. شاید او در آغاز ازدواجتان هم این
موضوعات را میدانسته و بهظاهر آنها را پذیرفته بوده اما با بیشتر شدن
عشقش و بیشتر شدن ترسش برای از دست دادن شما، ممکن است این موضوع به شکلی
آزاردهنده ذهنش را مشغول کند و روی ارتباط شما تاثیر بگذارد. شما
نمیتوانید گذشتهتان را تغییر دهید بلکه تنها کاری که میتوانید انجام
دهید، پرهیز کردن از گفتن خاطراتی است که میتواند حسادت همسرتان را تشدید
کند. در مورد همسر سابق یا نامزد قبلیتان صحبت نکنید و به هیچ بهانهای
خاطرهای که مربوط به آن روزهاست را برایش تعریف نکنید. بگذارید فکر کند که
شما همه آن روزها را فراموش کردهاید تا او هم این موضوع را فراموش کند.
حریم خصوصی خودتان را داشته باشید
شاید
فکر کنید اگر او تمام زیر و بم زندگیتان را بداند دیگر دلیلی برای شک
کردن باقی نمیماند اما اشتباه میکنید. از همان روز اول زندگی مشترکتان
یک موضوع را روشن کنید. نگذارید به عرصه خصوصیتان وارد شود و محیطهایی که
مخصوص شماست را زیر و رو کند. هرگز رمز عبور ایمیل و دیگر حسابهای
کاربریتان را به او ندهید و هرگز نگذارید در مورد موضوعاتی که مربوط به
گذشته شماست بیش از حد سؤال کند. حق شماست که رازهای خودتان را داشته باشید
و در مکانهای خصوصیتان احساس امنیت کنید؛ پس او را به حوزههایی که فقط و
فقط متعلق بهخودتان است، وارد نکنید.
از مردهای دیگر تعریف نکنید
هر
شوهری، هرقدر هم که قدرتمند و توانا باشد، باز هم در مقابل زنی که دوستش
دارد، خود را پر از عیب و ناتوان میبیند. همسر شما هم از این قاعده مستثنا
نیست. وقتی شما از مردی دیگر در مقابل او تعریف میکنید، او حسنهای آن
مرد را نمیشنود بلکه میشنود «تو به اندازه او خوب نیستی»، «تو به اندازه
او توانمند نیستی» و...
عشقتان را نشان دهید
همسر
شما به دیدن احساستان احتیاج دارد. او باید بداند که برای شما با همه فرق
میکند و حسی که به او دارید از جنس دیگری است. او باید مطمئن شود که تمام
قلبتان را از آن خود کرده و اینکه شما تنها متعلق به او هستید. پس از
ابراز احساسات و گفتن عشقتان نترسید؛ فکر نکنید بعد از گذشت چند سال، چنین
ابراز احساساتی ممکن نیست. حتی اگر 30 سال هم از ازدواجتان گذشته، نباید
بگذارید که شرم یا ترس از بیان احساسات بین شما فاصله بیندازد.
از متخصص کمک بگیرید
حسادتهای
کوچک ممکن است به دلیل اشتباهات شما ایجاد شده باشد؛ اما شککردنهای
مداوم و بدون دلیل هرگز با خوب رفتار کردن شما برطرف نمیشود. اگر احساس
میکنید توضیح دادنها و دلیل آوردنهایتان همسرتان را شکاکتر از قبل
میکند، به جای ادامه این روند، از یک روانشناس کمک بگیرید.
مشاورههای
انفرادی و زوج درمانی تنها راهی است که میتواند مشکلات شما را حل کند.
شاید مشاوره هم کارکرد نداشته باشد و همسرتان برای برطرف کردن شکش، نیاز به
دارو درمانی داشته باشد. شاید مغز او، بدون آنکه خودش بخواهد چنین
فرمانهایی را صادر میکند؛ پس قبل از آنکه از زندگی مشترکتان ناامید
شوید، چنین درمانهایی را امتحان کنید.
منبع: میگنا
محققان آمریکایی در تحقیقات خود کشف کردند که خوردن کشمش به میزان سه بار در روز بعد از وعده های غذایی چه بسا مقدار قند خون را تا حد زیادی کاهش می دهد.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری خاورمیانه، دکتر هارولد بایز تهیه کننده اصلی تحقیقات گفت: این تحقیقات از ۴۶ مرد و زن بعمل آمد که تشخیص داده شده بود به بیماری دیابت نوع دوم مبتلا هستند اما افزایش اندکی در میانگین گلوکز دارند.
این شرکت کنندگان در این تحقیقات خواسته شد تا کشمش یا وعده های غذایی بسته بندی شده فاقد کشمش نظیر میوه یا سبزیجات به مدت ۱۲ هفته مصرف کنند.
این تحقیقات نشان داد: کشمش میانگین گلوکز بعد از خوردن وعده های غذایی را به میزان ۱۶ درصد کاهش می دهد و میانگین قند را که در طول مدت سه ماه اندازه گیری می شود؛ به میزان ۰.۱۲ درصد کاهش می دهد.
بایر گفت: گروه مصرف کننده کشمش شاهد کاهش قابل توجه میانگین قند بعد از مصرف مواد غذایی آبکی بود.
این تحقیقات به هفتاد و دومین کنفرانس علمی سالانه جمعیت بیماریهای قند در فیلادلفیا در آمریکا ارایه شد.
دیابت یا بیماری قند وقتی ایجاد میشود که هورمون انسولین به عنوان تنظیم کننده قند خون یا به اندازه کافی در بدن تولید نمیشود یا اینکه بافتهای بدن به درستی به آن پاسخ نمیدهند لذا سوخت و ساز قند در بدن مختل میشود و قند خون از حد طبیعی خود بالاتر میرود و در نهایت علائم شاخص دیابت به صورت پرخوری، پرنوشی و پر ادراری ظاهر میشود.
دیابت را بر حسب علت ایجاد بیماری به دو گروه دیابت نوع اول و دوم تقسیم میکنند. دیابت نوع اول یا دیابت نوجوانان در نتیجه تخریب نابجای سلولهای مولد انسولین به وسیله دستگاه ایمنی بدن رخ میدهد.
این بیماران مجبورند از همان ابتدا با تزریق انسولین خارجی کمبود این هورمون را در بدن رفع کنند و قند خود را در حالت عادی نگه دارند.
دیابت نوع دوم یا دیابت بزرگسالان معمولاً در میانسالی بروز میکند و زمینه ارثی در ایجاد آن دخیل است. این نوع دیابت به علت مقاومت پیدا کردن سلولهای بدن به انسولین رخ میدهد و علاجی ندارد اما کارهای مختلفی میتوان برای اداره درمانی و نیز پیشگیری از آن انجام داد.
کنترل دقیق دیابت و طبیعیکردن قند خون در هر دو نوع این بیماری میتواند باعث جلوگیری از بروز عوارض درازمدت تهدید کننده حیات ناشی از آن شود و عمر طبیعی بیماران را تضمین کند.
دیابت نوع دوم بسیار شایع تر از دیابت نوع اول است به طوری که ۹۰ تا ۹۵ درصد بیماران به نوع دوم دیابت مبتلا هستند.
سازمان بهداشت جهانی در تازهترین گزارش خود پیش بینی کرده است که میزان مرگ و میر افراد دیابتی تا سال ۲۰۳۰ میلادی افزایش یابد.
این سازمان تعداد افراد مبتلا به دیابت در جهان را بیش از ۳۴۶ میلیون نفر اعلام کرده و گفته است: پیروی از رژیم غذایی سالم، ورزش منظم، وزن مناسب و خودداری از مصرف دخانیات به مبتلا نشدن به بیماری دیابت کمک میکند.
در پایان به این نکته اشاره میشود که بی تفاوتی و بیعلاقگی به انجام امور موجب میشود تا فرد تدریجاً تسلط خود در انجام کارها را از دست بدهد و از تخصصی که زمانی به آن اشراف داشته روز به روز فاصله بگیرد. تغییر و دگرگونی الگوهای کاری که ثمره پیشرفت سریع تکنولوژی در دهههای اخیر بوده است تا آیندهای نزدیک سیستمهای سنتی را ریشه کن میکند و حرکت رعدآسای پیشرفتهای جهانی مجالی برای بیتفاوت بودن نسبت به کسب مهارتهای جدید را به افراد نخواهد داد.
منبع : عصر ایران .
ایران ویج: درس و مدرسه، موضوعات از پیش انتخاب شده و مشخصی هستند که بر پایه رشد عقلانی و روانی هر گروه سنی و با دقت خاصی برگزیده شده اند، اما درس های زندگی در طول زندگی اتفاق می افتند و به دنبال تجربه های تلخ و شیرین حاصل می گردند، بنابراین سلسله مراتب ندارند و با اولویت خاصی آموخته نمی شوند. درس های زندگی حاصل برآیند تجربه های ما و اطرافیان مان است، مسلما پایانی ندارد و در هر سنی قابل یادگیری و تکرار است.
در اینجا چند درس مهم اشاره شده
است، شما می توانید درس هایی به آن بیفزایید:
● از کاه کوه نسازید
بسیاری مواقع درگیر مسایلی می شویم که به خودی خود چندان اهمیتی ندارد، ولی به خاطر نگاه قضاوت گر و بدبین ما مساله، پیچیده می شود و سختی هایی را برای زمان حال و آینده ایجاد می کند.
● زندگی می تواند غیرقابل پیش بینی باشد
آیا تاکنون این ضرب المثل را شنیده اید: «آمد به سرم از آنچه می ترسیدم» گاهی اوقات در طول زندگی خود درگیر مسایلی می شویم که هرگز انتظارشان را نداشته ایم و شاید دیگران را به خاطر آن موضوع مورد شماتت و انتقاد قرار داده باشیم. همیشه، همه چیز آن طور که در تصور ماست پیش نمی رود، پس منتظر غیرمنتظره ها باشیم. این نگاه به ما کمک می کند هنگام مواجهه با مسائل خاص دچار شوک و بهت نشویم و نیز شرایط دیگران را بیشتر درک کنیم.
● یکی از نامطلوب ترین کلمات در هر زبانی، کلمه «من» است
داشتن اعتماد به نفس و رضایت از خویشتن بسیار مطلوب است، اما دائما از خود گفتن، از موفقیت های خود صحبت کردن و از خود متشکر بودن، بیشتر مشخصات یک فرد ازخودراضی است تا یک فرد با اعتماد به نفس.
● روابط انسانی از هر چیزی مهم تر است
داشتن روابط سالم انسانی در زندگی هر فرد از مهم ترین امتیازات محسوب می شود. اگر فردی برای رسیدن به موفقیت و امکانات اقتصادی و موقعیتی روابط انسانی خود را فدا کند، در حقیقت این موفقیت یک موفقیت حقیقی نیست. بدون عشق و حمایت خانواده و دوستان زندگی حتی در شرایط مالی ایده آل، سرد و بی روح است. پیش از حرکت در جاده موفقیت اولویت هایمان را مشخص سازیم تا روابط را فدای موقعیت نکنیم.
● هیچ کس نمی تواند موجب شادی شما شود
شاد بودن و آرامش خیال مسوولیت خود شما است نه هیچکس دیگر. هرکدام از ما بایستی بتوانیم با شناخت بهتر خویشتن، نقطه رضایت و تعادل را در خودمان پیدا کنیم. ارتباطات ما کیفیت زندگی ما را ارتقاء می بخشد و آن را غنی تر می سازد اما مستقیما موجب خوشحالی ما نمی شوند بلکه خودمان سبب ساز شادی خود هستیم.
● مراقب کلمات و رفتار خود باشید
طرز تفکر، کلمات مورد استفاده و رفتار ما شخصیت ما را می آفریند. همواره فردی باشیم که به خاطر آنچه هستیم از خودمان رضایت داشته باشیم و خانواده و آشنایانمان در کنار ما احساس افتخار کنند.
● خودتان، دوستانتان و حتی دشمنانتان را ببخشید
همه ما انسانیم، بنابراین گاهی بیراهه می رویم یا اشتباه می کنیم. چنانچه این اشتباه تکرار نشد و احساس پشیمانی به همراه داشت قابل بخشیدن است. درگیر شدن دائم با خطاهای خودمان و دیگران زندگی را بسیار سخت می سازد.
● خنده بر هر دردی دواست
هر روز خود را به شکلی برنامه ریزی کنید که برای شادبودن و پرداختن به طنز جایی وجود داشته باشد.
● نیروی پشتکار را جدی بگیرید
هیچ وقت تسلیم نشوید، همیشه هدف ها و رویاهایتان را زنده نگه دارید. حفظ انگیزه و استمرار در انجام کارها یکی از شروط موفقیت است. پشتکار در نهایت شما را به همه چیز می رساند.
● استفاده طولانی از تلویزیون، کامپیوتر و فضاهای مجازی موجب فرسودگی و آسیب روانی می شود
بخش قابل توجهی از زندگی انسان امروز صرف تماشای تلویزیون و ارتباط با اینترنت می شود. این سبک زندگی اگرچه دستاوردهای مثبتی نیز دارد ولی درصورت استفاده نامناسب مضرات خاص خود را دارد. متاسفانه این روزها، مطالعه کتاب، استفاده از منابع مطالعاتی صحیح و ورزش کردن کمی رنگ باخته است. بیایید دوباره اولویت هایمان را تعریف کنیم.
● شکست را بپذیرید
هریک از ما یک یا چندبار در مسیر هدف هایمان شکست خورده ایم. شکست معلمان بزرگی در زندگی هستند و اشتباهاتمان را به ما نشان می دهند و عملکردمان را تصحیح می کنند. توماس ادیسون نگرش بسیار خوبی نسبت به شکست داشت، او می گفت: من شکست نخورده ام بلکه ده هزار راه متفاوت پیدا کرده ام که موثر واقع نمی شود.
● از اشتباهات دیگران بیاموزید
ضرب المثلی می گوید: «عاقل آن است که از اشتباهات خود بیاموزد و عاقل تر کسی است که از اشتباهات دیگران نیز می آموزد». بنابراین همواره و در هر شرایطی آماده و پذیرای یادگرفتن باشید.
● به دیگران محبت و عشق بورزید
زندگی کوتاه است بنابراین از اینکه به دیگران بگویید دوستشان دارید، هراسی نداشته باشید. در ارایه و دریافت عشق سخاوتمند باشید. دوست بدارید و دوست داشته شوید.
● همواره به گونه ای زندگی کنید که خودتان به وجود خود افتخار کنید
سعی کنید در هر سمتی که هستید بهترینی باشید که می توانید، بهترین همسر، بهترین والد، دوست، رئیس، کارمند، دانشجو و بدین طریق از دنیا، جهان بهتری بسازید.
و در نهایت به خاطر بسپارید که در مدرسه درسی را می آموزید، سپس آزمون می دهید، در حالی که در زندگی ابتدا در آزمون شرکت می کنید و سپس درس را می آموزید، آزمون های زندگی را جدی بگیرید…
● راستی چه کسی مقصر است؟
آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که دائما انگشت اشاره خود را به سمت دیگران نشانه گرفته اید و همه کس و همه چیز را مسبب مشکلات خود می دانید؟ آیا استادتان باعث شده در امتحان نمره کم بگیرید؟ آیا دوستان ناباب باعث مشکلات فعلی شما شده اند؟ آیا والدین تان در تربیت شما ضعیف عمل کرده اند؟ راستی چرا عادت کرده ایم دائما دیگران را سرزنش کنیم و آنها را عامل مشکلات خود بدانیم؟ چرا سهم خودمان را در بروز مشکلات نادیده می گیریم؟ دلایل زیادی وجود دارد که ما دوست داریم از سهم خودمان بکاهیم یا حتی نادیده اش بگیریم. در اینجا به چند دلیل عمده اشاره می کنیم:
۱) یکی از دلایلی که دائما دنبال مقصر می گردیم این است که حقیقتا هنوز بزرگ نشده ایم. معمولا کودکان وقتی مقصر شمرده می شوند به سرعت دیگری را مقصر اصلی خطاب می کنند. گویی در بعضی مواقع طبق همان عادت دیرینه کودکی خود عمل می کنیم و با مقصر شمردن دیگری بار خود را سبک می کنیم.
۲) گاهی این عادت را از اطرافیان خود یاد گرفته ایم و به عبارتی الگوبرداری کرده ایم. مثلا ممکن است والدین، معلمین یا بزرگسالانی که در اطراف ما بوده اند هرگز مسوولیت هیچ مشکلی را برعهده نمی گرفته و دائما دیگران یا ما را مقصر شمرده اند. بدین ترتیب ما نیز تابع همین الگو شده ایم و همین رفتار را تکرار می کنیم.
۳) اگر فرد مسوولیت پذیری نباشیم ممکن است مثل هر کار دیگری بار مشکل خود را نیز بر دوش دیگران بیندازیم و به جای حل مشکل با سرزنش دیگران وقت خود را تلف سازیم.
۴) گاهی اوقات هم برای فرار از بار احساس گناه، به خودمان می قبولانیم که ما مقصر نبوده ایم.
● چرا باید از سرزنش دیگران دست برداریم؟
هیچ فردی صددرصد درست یا غلط فکر و عمل نمی کند، هر فردی براساس ارزش های فردی و باورهای درونی خود روشی خاص برای فکر کردن و عمل کردن دارد. بهتر است به جای اینکه سعی کنیم اشتباهات را پیدا کنیم با هدف حل مساله نگاه عمیقی به موضوع داشته باشیم، در نهایت خودمان مسوول ایم.
سرزنش دیگران به خطار یک مشکل شخصی، خبر از ناپختگی روانی و انکار مشکل می دهد. حتی اگر فکر می کنید کسی مشکلی در زندگی شما ایجاد کرده است، خود شما در نهایت مسوول اید و به جای تمرکز بر اینکه چه می خواهید بیشتر متمرکز بر اشتباهات و مشکلات موجود می شوید.
● چگونه بازی سرزنش را متوقف کنیم
۱) با ذهن باز فکر کنید
به مشکلات تکرار شونده یا مسائلی که به اشکال مختلف در موقعیت های متفاوت و با افراد متفاوت در زندگی تان رخ داده است توجه کنید.
سوال: عامل مشترک در بین این مشکلات چیست؟
نکته: شما همه جای این موارد حضور داشته اید.
۲) به قدم بعدی فکر کنید
شما قادر نیستید گذشته را پاک کنید یا افراد را تغییر دهید. پس به جای گرفتارشدن در دام «چرا چرا چرا» به «چگونه» بیندیشید و به فکر قدم بعدی باشید. شما می توانید خودتان را تغییر دهید و با تغییر چیزهایی در زمان حال، آینده متفاوتی را رقم بزنید. کنترل مواردی را که مربوط به شما می شود در دست بگیرید. شما می توانید بر روی نگرش خود کار کنید و تغییرات چشم گیری بر نحوه تفکر و رفتارتان ایجاد کنید.
۳) بعضی مسائل را رها کنید
به هر مساله کوچکی گره نخورید، برخی موضوعات ارزش جدی گرفتن را ندارند، دیگران را ببخشید، تجربه بیاموزید و حرکت کنید، توقف در ایستگاه چرا؟ چرا؟ عمرتان را تباه می سازد.
منبع : عصر ایران .