نتایج این تحقیق در شماره ماه آوریل نشریه «Archives of Pediatric and Adolescent Medicine» منتشر شده است.
برداشت از عصر ایران http://www.asriran.com/fa/news/164713
سلام . امروز یکی ازدوستان کامنتی کوتاه با چهار ، پنج کلمه برایم در قسمت نظرات قطعات گودری 3 گذاشت ....
بدون منبع چرا؟
واقعا چرا؟
هر چند که جواب مفصلی خدمتشان نوشتم و چون آدرسی نگذاشته بودند آن را ... و نهایتا از ایشان عذر خواهی می کنم .اما تصمیم به حذف مطالب گرفتم ....
کاش دوستانی که در فضای نت مطلب می گذاشتند سعه صدر بیشتری از خود نشان می دادند تا دیگران هم فرا از اینکه چه کسی این مطالب را نوشته از آن استفاده کنند.... البته توقع ایشان کاملا صحیح ومنطقی است . اما تا اجرای قانون کپی رایت در کشور بی سرو سامان ما این حرف همه گیر نخواهد شد. باز هم از همه دوستانی که بدون اجازه یا ذکر منبع از مطالبشان استفاده کرده ام عذر خواهی کرده و حلالیت میطلبم...
آنوقتها مجنون ِ لیلی فرق می کرد...
داغ دلش با بنده خیلی فرق می کرد...
من از تمام نامرادیها گذشتم
مجنونیم با ناز لیلی فرق می کرد!...
آنوقتها مجنون کمی محجوب تر بود...
لیلی قصه هم کمی مغرور تر بود...
اینروزها دیگر حیایی هم نمانده !
گر مانده بود از هر نظر مطلوب تر بود...
آنوقتها لیلی زمجنون قهر می کرد...
شعر نمی آیم ... نیا ... را بحر می کرد
بیچاره مجنون بس که دنبالش روان شد
گویی تمام نقشه ها را طرح می کرد...
آنوقتها ابروی لیلی چون کمان بود
ابروی مجنون هم چو طاق آسمان بود
این روز ها ابروی هر دو آب رفته !
ابرو! چه گویم ... چون نخی بی رنگ و جان بود.
سعید پونکی
روزی کلاغ قلب من با سینه ام گفت
در باز کن از این قفس رنجیده ام من
در باز شد مرغک پرید و زود برگشت ...
گفتا برون درد است ! اینجا بیمه ام من ...
از آستان یار تا کوی غریبی ...
تنها به میزان نمی! از راه مانده ...
چشمان زیبایت که شبنم سود گردد
تنها به قدر شبنمی از آه ! مانده ...
در آسمان چشم تو مهتاب می شوم
با بارش نگاه تو بی تاب می شوم
از گرمی محبت تو تشنه مانده ام
با قطره های عشق تو سیراب می شوم
سعید پونکی
اشکال از خورشید نیست وقتی چشمان ما تاب دیدارش را ندارد...
چشمان حقیر آفتابگردان،امروز ! طاقت جلوه خورشید را ندارد ....
آفتابگردان ، امروز ! چشمانش را به خورشید بسته و فقط رو به سوی او دارد...
برای دیدن خورشید ، باید از چشمانت بگذری! ...
وقتی چشمانت را به آفتاب هدیه کردی ! به همه جا می تابی واز نگاهی
ماورای خاک به کیهان خواسته ها و پرسشهایت خواهی نگریست ...
دیگر در نگاه تو ... در فکر تو ... نقطه ای تاریک نخواهد بود....
زیرا خورشید در چشمان توست! ...
سعید پونکی
آفتابگردان نگاهم ...
تمام امید و پناهم...
رو به آفتاب روی تو خورشید روست .
یک دشت ... نه!... یک زمین !
زرد رویان عاشق ...
آفتابگردان تشنه خورشید ...
از پشت ابرهای تیره ظلمت ...
حضور بی پرده ات را می طلبند.
چرا که طینت آفتابگردان را
با جلوه خورشید سرشته اند ...
ما آفتابگردان های سرگردان !
نه ! ... بهتر بگویم ...
آفتاب ... گرُدان خط شکن شهادتیم ...
صفهای تو در توی ما ،
وقتی زیر دندان دشمن می شکنیم
سنگ می شویم ...
سرخ می شویم ...
و دندان می شکنیم !
آری ! شیعه اگر می شکند ، دندان می شکند! ...
این رسم آفتاب ،گرُدان منتظر خورشید است ...
خورشیدی که ابرها را کنار خواهد زد ...
خورشیدی که غروب ندارد...
به یاد خواهران و برادران شیعه بحرینی .سعید پونکی
آیا با وجود انجام گناه می توان به اجابت دعا امید داشت؟
انسان ها از نظر اجابت دعا چند دسته اند:
1- کسانی که اهل گناه اند ممکن است همه ی دعاها و یا برخی از آن ها به اجابت برسد! زیرا در روایات آمده است که گاهی خداوند چون دوست ندارد صدای بنده ای را بشنود همین که او چیزی درخواست کرد خواسته اش را برآورده می کند تا دوباره او را صدا نزند و در خانه اش نرود و بر عکس گاهی اجابت دعا و خواست بنده ای را به تأخیر می اندازد چون او را دوست دارد و مایل است او مکرر به در خانه اش بیاید و او را صدا بزند.
2- کسانی که اهل گناه نیستند و سعی می کنند تا جایی که ممکن است حدود الهی را رعایت کنند. در مورد این دسته اگر مصلحت الهی در استجابت دعای وی باشد، دعایش به اجابت می رسد و اگر دعای چنین کسی مستجاب نشد، قطعاً مصلحت خداوند این است که استجابت دعای او به تأخیر افتاده و یا اصلاً مستجاب نشود، که در آن هم مصلحتی است و خداوند می خواهد پاداش بهتری در عوض عدم استجابت این دعا در آخرت به بنده عنایت کند. (البته رعایت شرایط عمومی دعا ضروری است.)
امام صادق علیه السلام می فرماید: مؤمن [در آخرت] آرزو می کند که [ای کاش] هیچ دعایی از او در دنیا مستجاب نشده بود به خاطر آنچه که از پاداش [در آخرت] می بیند. (میزان الحکمة، 5728)
3- در نهایت انسان هایی هستند که قصد معصیت و گردن کشی در مقابل خداوند را ندارند و ناخواسته گرفتار هوای نفس و شیطان شده و گناهی از سر ناآگاهی از آنان سر زده است. دعای این دسته از افراد نیز در معرض اجابت است زیرا قلبا راضی به گناه نیستند و ناخواسته به گناه آلوده می شوند. این گروه از عنوان بندگی خدای خارج نیستند و مورد این خطاب که «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ » (بقره، 186) هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند [بگو] من نزدیک هستم [و] دعای درخواست کننده را- به هنگامی که مرا می خواند- اجابت می کنم...
امام صادق علیه السلام می فرماید: مؤمن [در آخرت] آرزو می کند که [ای کاش] هیچ دعایی از او در دنیا مستجاب نشده بود به خاطر آنچه که از پاداش [در آخرت] می بیند
4- افراد مستجاب الدعوه: اگر انبیاء و اولیاء الهی مستجاب الدعوه بودند به خاطر این بوده است که رابطه خوب و عمیقی با خدای متعال داشتند، مطیع او بودند، و هرگز با او مخالفت نمی ورزیدند. البته این حالت؛ یعنی مقام استجابت دعا، اختصاص به ایشان نیز ندارد؛ یعنی برای تمامی مؤمنان در صورتی که بتوانند رابطه صمیمی و مستحکمی با خدای تعالی برقرار نمایند، ممکن است.
البته ممکن است کسی بگوید: خوب ما که مستجاب الدعوه نیستیم و از چنین وجاهت و آبرومندی نزد خدای تعالی برخوردار نیستیم، هنوز خود سازی نکرده ایم و از آلودگی ها خودمان را کاملا پاک نساخته ایم ما باید چه کنیم؟ آیا نباید دعا کنیم و مستقیم درب خانه خدا برویم؟
در این زمینه گفتنی است: خوشبختانه برای این افراد که اکثریت مومنان را تشکیل می دهند نیز راه باز است، به طور کلی در ارتباطی که انسان با خدای خود دارد، هیج درب بسته، راه نرفتنی و هدف نارسیدنی وجود ندارد. در آستان ربوبی، همه چیز شدنی و رسیدنی است؛ منتهی باید توجه داشت، اگر کسی خودش آبرومندی کافی ندارد و از وجاهت لازم برخوردار نیست، راه ارتباط برای او این است که به آبرومند و صاحب وجاهتی رجوع کند و او را میان خود و خدا وسیله و واسطه قرار دهد.
در همین زمینه قرآن کریم مىفرماید: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»؛ «به سوى خداوند واسطه بجویید. (مائده، آیه 35) بحث شفاعت و توسل دقیقا برای این رابطه لحاظ شده است و فلسفه آن جبران نقائصی است که انسان ها، به خصوص مؤمنین، برای ارتباط با ذات هستی دارند.
به دعای توسل توجه کنید، در پایان هر فراز از آن آمده یا وجیهاً عند الله اشفع لنا عند الله، یعنی ای آبرومند نزد خدا که در اثر این آبرومندی اگر به او رجوع کنی و از او چیز بخواهی دست رد به سینه تو نمی زند، ما را که از چنین آبرویی برخوردار نیستیم و نتوانسته ایم خدای تعالی را، آنچنان که باید از خود راضی نماییم، دریاب و میان ما و خدای متعال به جهت قربی که داری واسطه شو و از او بخواه که نیازها و حاجت های ما را برآور.
بخش دین تبیان
هاشم ... هاشم... هاشم... سعید ....
.... .... .....
سعید جان بگوشم ...
حاجی جان! کبوترها از دست رفتن ...
همه جا پرو بال کبوتر ریخته ... پس چی شد ابابیل؟ ...
سعید جان ...
توی راهند... مقاومت کنید...
این دیالوگ فقط مربوط به سالهای جنگ نیست....
امروز هم کبوتر های بی گناه تو سرزمین گناه پرپر می شن ...
همه منتظر نجات بخشی هستن... اما خبر می رسه که توی راهه ....
مقاومت کنید...
خدا کنه وقتی منجی میرسه ! کبوتری مونده باشه ... کبوتری که شرمنده
منجی نباشه ....
ببینیم کبوتر دلمون روی کدوم بام می شینه !
و از کدوم سفره دونه میچینه !
یادمون نره ! مقاومت کنیم ....
کبوتر... کبوتر .... کبوتر ... منجی ...
... ... ...
به گوشم کبوتر جان ....
سعید پونکی . اردیبهشت 1390
سجاده نماز شبت را شبی دگر
چون چشم های دل خود باز می کنم
یاد عزیز وچهره نورانی ترا
مهمان سفره های شب راز می کنم
با دست های خسته خود تا به اوج دوست
تا آستان عرش خدا بال می زنم
باقامت شکسته خود در برابرش
بوسه به مُهر قبله آمال می زنم .
چون هیچ در برابر هستی لایزال
از هستی حقیر تنم پاک میشوم
آئینه تمام نمای کمال دوست
خاکی به تابناکی افلاک می شوم
با مرکب پرنده ی عشق و عروج تو
تادور دست دور دلم سِیر می کنم
این سرزمین پر ز هوسهای خفته را
خالی زهر چه باطل و هر غیر می کنم
ای کاش با پرنده جانم کنار تو
در آسمان عشق خدا بال میزدم
ای کاش با صفای وجود و برای تو
آینده را وصله به یک حال میزدم
سرمایه محبت و سجاده نماز
میراث جاودانگی و ماندگار توست
این مهر ایزدی که به سینه بود مرا
تا نسلهای بعد و دگر هم برای توست.
تقدیم به همه پدرهای سفر کرده .
سعید پونکی